روایتی از زندگی شهید خسرو محمدی؛ فرمانده ای که با تانک به دل دشمن زد
نوید شاهد: روز ۲۹ فروردین به عنوان روز ارتش و پاسداری در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران است. به این مناسبت نوید شاهد خوزستان به گفتگو با «شوکت یوسفی شهرویی» همسر شهید خسرو محمدی پرداخت. وی ضمن معرفی شهید در خصوص زندگی، تحصیلات و سوابق شهید در دفاع مقدس بیان میکند: «شهید خسرو محمدی در سال 1325 در آبادان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در آبادان ادامه داد و به استخدام ارتش درآمد. من دختر خاله ایشان بودم و در سال 1349 ازدواج کردیم و بعد از انقلاب اسلامی با آرمانهای رهبر کبیر انقلاب بیعت کرد و در سن 34 سالگی در هفتم مهرماه 1359 به مقام شامخ شهادت نائل آمد.
مهربان و مردمدار بود
خسرو بسیار مهربان، مردمدار و در بین مردم منطقه از محبوبیت خاصی برخوردار بود. صبر، گذشت و فداکاری شهید خسرو زبانزد همه اقوام، خویشان و آشنایان بود و هنوز هم هست زیرا هر کمکی از دستش بر می آمد در حق اطرافیانش دریغ نمیکرد. بسیار به اعتقاداتش اهمیت میداد و به عقاید مذهبی اطرافیان نیز احترام میگذاشت.
ارتش را برای خدمت و سربلندی به ایران اسلامی انتخاب کرد
شهید خسرو محمدی بسیار وطن دوست بود و ارتش را برای خدمت و سربلندی به ایران اسلامی انتخاب کرد. وی همانند بسیاری از مردم قبل از انقلاب، در فعالیتهای سیاسی شرکت می کرد و برای وفاداری و پایبندی به ارزشهای انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ارتش ماند و از جان خود برای پایداری این انقلاب گذشت. در رسته تیپ چهار مکانیزه لشکر 92 زرهی خوزستان استخدام شد و در لحظه شهادت فرمانده تانک بود.
ما تقریبا ده سال باهم زندگی کردیم و من خاطرات بسیار زیادی از ایشان دارم لحظه های خوشی و ناخوشی، مهربانی هایش و حمایت هایش از من و فرزندانم اما یکی از خاطرات ویژه که همیشه در ذهن من برجسته هست شب قبل از اعزام به جبهه و عملیات است.
به جای من نیز به دخترم مریم محبت کنید
من در آن زمان روی فرزند چهارم که دختر بود پنج ماهه باردار بودم که کنارم نشست و گفت: «من فردا برای عملیات به جبهه اعزام خواهم شد و ماموریت دارم که به اهواز برم، از شما می خواهم اگر من شهید شدم اسم دخترم را مریم بگذارید و به این دختر توجه خاص داشته باش، زیرا بقیه فرزندانم مرا دیدند و با من خاطره دارند و از محبت من محروم نبودند ولی شاید من سعادت دیدن و در آغوش کشیدن این فرزند را نداشته باشم و شما باید به جای من به نیز به این دختر محبت کنید...» و دقیقا همان شد ایشان به شهادت رسیدند و هیچ وقت مریم را در آغوش نگرفت و ندید.
متاسفانه خسرو مفقودالاثر شده است
اعزام خسرو از هفتگل به آبادان بود، چند روزی گذشت و هیچ خبری از ایشان نداشتیم. یک روز عدهایی از همرزمان شهید به درب منزل ما آمدند و با برادر بزرگتر شهید به آرامی صحبت میکردند. من که از دور نظاره گر بودم یک دفعه دلم آشوب شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم و خودم به طرفشان رفتم و حال خسرو را پرسیدم. لحظات سختی بود یکی از آنها با تاسف و ناراحتی گفت: «متاسفانه خسرو مفقودالاثر شده است...»
انگار دنیا دور سرم می چرخید و در همان صدایشان را میشنیدم که میگفتند: «وقتی موشک با تانک مواجه شد نتوانستیم هیچی اثری از ایشان که فرمانده تانک بوده پیدا کنیم...» فردای آن روز من به اتفاق برادر همسرم همه بیمارستانهای صحرایی اهواز و آبادان، سردخانهها و حتی معراج شهدا را رصد کردیم تا شاید نشانی از ایشان پیدا کنیم اما متاسفانه جستجو بی فایده بود. در نهایت چند روز بعد یکی از همرزمان شهید که خود نیز جانباز شده بود و در تانک کنار خسرو بود به دیدن ما آمد و لحظه شهادت را برای ما اینگونه شرح دادند: «من و شهید خسرو محمدی در تانک بودیک که موشک با تانک اصابت کرد و شهید خسرو دکمه اجکت را فشار داد تا از دریچه زیر تانک فرار کنیم و توانست خودش را نجات دهد اما وقتی متوجه شد که پای من آسیب دیده و نمی توانم حرکت کنم دوباره برگشت و مرا کمک کرد تا از دریچه خارج شوم و متاسفانه نتوانست خودش را نجات بدهد و تانک منفجر شد و من شاهد شهادت ایشان بودم...»
فرمانده ای که بخاطر نبودن مهمات با تانک به دل دشمن زد
با شنیدن این خبر با اینکه باردار بودم به در خانه برادر همسرم رفتم تا به ایشان اطلاع بدم و اینقدر شنیدن این خبر برای من سنگین بود که چندین بار در آن مسافت کم چند متری به زمین خوردم و نمی توانستم باور کنم که دیگر خسرو کنار ما نیست.
هانطور که همرزمان شهید برای ما تعریف کردند و مستندات موجود است تیپ چهار مکانیزه هفتگل به سمت اهواز حرکت کرد و در جبهه آبادان مستقر شد. این دلاوران تا جایی که مهمات داشتند با دشمنان مقابله کردند.
این مصادف بود با زمان خیانت بنی صدر رئیس جمهور وقت، وقتی که رزمندگان ما در خط مقدم درگیر می شوند و مهمات به اتمام می رسد و هیچ مهماتی به این عزیزان نمیرسد و با دست خالی در خط مقدم با دشمن به مقابله خود ادامه می دهند و در نهایت فرمانده خسرو محمدی با تانک به دل دشمن می زند و با اصابت موشک به تانک به شهادت می رسد.
ارتش جمهوری اسلامی ایران مرزدار کشور است
وی همیشه اذعان داشت ارتش جمهوری اسلامی ایران مرزدار کشور است. پس مرزدار ناموس، وطن، مال و جان مردم است و اگر در مواقع جنگ و هجوم دشمن ارتش پا پس بکشد چه کسی میخواهد با دشمن بجنگد. ایشان خودش را ملزوم به دفاع از کشور و مردم می دانست و حضور در جبهه های حق علیه باطل را برای خود یک وظیفه شرعی و قانونی می دانست و همیشه می گفت: «ما باید در نوک پیکان جلوتر از همه باشیم.»
کمک به مردم، گذشت و فداکاری را برای خود یک ارزش اعتقادی می دانست به همین خاطر مطمنم که حتی اگر در ارتش هم نبود باز هم به جبهه های حق علیه باطل می رفت و این راه را انتخاب می کرد و چون ارتش را یکی از مولفه های دفاع از کشور و مردم می دانست ارتش را خودش انتخاب کرد تا بتواند به پیام مقام معظم رهبری و پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) لبیک بگویند و دفاع از مرز بوم کشور چیزی کم نگذارند.
همسر یک نظامی بودن واقعا یک صبر و حوصله خاصی می خواهد زیرا وقتش دست خودش نیست و برای جان، ناموس و دفاع از مملکت باید جانش را فدا کند و پذیرش این موضوع بسیار سخت است.
جوانان ما باید با شهدا آشنا شوند و این روحیه ایثار و فداکاری را حفظ کنند تا در هنگامی که کشور ما دچار مشکل می شود بتوانند ادامه دهنده راه شهدا باشند و بدانند که این عزیزان والامقام از جان و مال و خانواده خود گذشتند تا امروز آنان در این امنیت و آرامش زندگی کنند
ارتشی های امروز باید راه شهدای ارتش ادامه بدهند
مطمنم تا زمانی که سایه مقام معظم رهبری بالای سر همه ما هست این ارتش همینطور پاک خواهد بود و اگر شاید درایت و تدبیر مقام معظم رهبری به عنوان رهبر معظم انقلاب بالای سر این انقلاب وجود نداشت شاید ارتش اینگونه که الان ارتش روحیه فداکارانه خود نمی توانست حفظ کند و الان همچنان که ارتش منسجم قوی و قدرتمند مانده بخاطر تدبیر و درایت مقام معظم رهبری بوده ست
ارتشی های امروز باید به بگونه ایی عمل کنند که راه شهدای ارتش که برای این کشور از جان و مال و فرزند در شکم مادر گذشتند ادامه بدهند این راه را و با قوت هر چه بیشتر این روحیه رو حفظ کنند در اصل پیام من به تمام ارتشی ها این است که حالا که این خون به پای این نهال انقلاب اسلامی ریخته شده، لااقل محکم و محکم تر قدمهای خودشان استوار و استوارتر بردارند تا مبادا یک وجبی از این خاک میهن عزیزمان به دست این غاصبگران و زورگویان و به دست شیطان بزرگ آمریکا بی افتاد.
بیشک نوجوانان و جوانان در هر جامعهای و جامعه ما جزو پایههای اصلی و مهم آن جامعه هستند که توجه به آنان باید اولویت اصلی مسئولین و افرادی که در جامعه حضور مهم و موثری دارند، باشد. مهمترین و اصلی ترین مسئله این روزها برای جوانان ما شغل هست که دختر من نیز این مشکل را دارد و سالهاست با تمام تلاشی که کرده نتوانسته شاغل شود و تا حدودی همین دارد دلیل بر افسردگی ایشان می شود امیدوارم مسئولین این مشکل را برای فرزند من حل کنند و همچنین برای همه جوانان کشورم.
پس از انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی ایران، ارتش جدید ایران در روز ۲۹ فروردین سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸ میلادی)، تشکیل شد و به منظور گرامیداشت این رویداد و تجلیل از پاسداری و خدمات نظامی، روز ۲۹ فروردین به عنوان روز ارتش و پاسداری در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
بدین ترتیب ارتش جمهوری اسلامی ایران تثبیت شد و اولین رژه در نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت روز ارتش با بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی در ۲۹ فروردین سال ۵۸ برگزار شد و در طول این سالها همه ساله به مناسبت روز ارتش، نیروهای نظامی و پاسداران برای نشان دادن توانایی و آمادگی خود، به تجلیل از این روز در سراسر کشور پرداخته و با برگزاری رژههای گسترده برای جهانیان به نمایش قدرت میپردازند.
به مناسبت بزرگداشت این روز نوید شاهد خوزستان به گفتگو با شوکت یوسفی شهرویی همسر شهید خسرو محمدی پرداخت. وی ضمن معرفی شهید در خصوص زندگی، تحصیلات و سوابق آن شهید در دفاع مقدس اینگونه بیان میکند: «شهید خسرو محمدی در سال 1325 در آبادان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در آبادان ادامه داد و به استخدام ارتش درآمد. من دختر خاله ایشان بودم و در سال 1349 ازدواج کردیم و بعد از انقلاب اسلامی با آرمانهای رهبر کبیر انقلاب بیعت کرد و در سن 34 سالگی در هفتم مهرماه 1359 به مقام شامخ شهادت نائل آمد.
مهربان و مردمدار بود
خسرو بسیار مهربان، مردمدار و در بین مردم منطقه از محبوبیت خاصی برخوردار بود. صبر، گذشت و فداکاری شهید خسرو زبانزد همه اقوام، خویشان و آشنایان بود و هنوز هم هست زیرا هر کمکی از دستش بر می آمد در حق اطرافیانش دریغ نمیکرد. بسیار به اعتقاداتش اهمیت میداد و به عقاید مذهبی اطرافیان نیز احترام میگذاشت.
ارتش را برای خدمت و سربلندی به ایران اسلامی انتخاب کرد
شهید خسرو محمدی بسیار وطن دوست بود و ارتش را برای خدمت و سربلندی به ایران اسلامی انتخاب کرد. وی همانند بسیاری از مردم قبل از انقلاب، در فعالیتهای سیاسی شرکت می کرد و برای وفاداری و پایبندی به ارزشهای انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ارتش ماند و از جان خود برای پایداری این انقلاب گذشت. در رسته تیپ چهار مکانیزه لشکر 92 زرهی خوزستان استخدام شد و در لحظه شهادت فرمانده تانک بود.
ما تقریبا ده سال باهم زندگی کردیم و من خاطرات بسیار زیادی از ایشان دارم لحظه های خوشی و ناخوشی، مهربانی هایش و حمایت هایش از من و فرزندانم اما یکی از خاطرات ویژه که همیشه در ذهن من برجسته هست شب قبل از اعزام به جبهه و عملیات است.
به جای من نیز به دخترم مریم محبت کنید
من در آن زمان روی فرزند چهارم که دختر بود پنج ماهه باردار بودم که کنارم نشست و گفت: «من فردا برای عملیات به جبهه اعزام خواهم شد و ماموریت دارم که به اهواز برم، از شما می خواهم اگر من شهید شدم اسم دخترم را مریم بگذارید و به این دختر توجه خاص داشته باش، زیرا بقیه فرزندانم مرا دیدند و با من خاطره دارند و از محبت من محروم نبودند ولی شاید من سعادت دیدن و در آغوش کشیدن این فرزند را نداشته باشم و شما باید به جای من به نیز به این دختر محبت کنید...» و دقیقا همان شد ایشان به شهادت رسیدند و هیچ وقت مریم را در آغوش نگرفت و ندید.
متاسفانه خسرو مفقودالاثر شده است
اعزام خسرو از هفتگل به آبادان بود، چند روزی گذشت و هیچ خبری از ایشان نداشتیم. یک روز عدهایی از همرزمان شهید به درب منزل ما آمدند و با برادر بزرگتر شهید به آرامی صحبت میکردند. من که از دور نظاره گر بودم یک دفعه دلم آشوب شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم و خودم به طرفشان رفتم و حال خسرو را پرسیدم. لحظات سختی بود یکی از آنها با تاسف و ناراحتی گفت: «متاسفانه خسرو مفقودالاثر شده است...»
انگار دنیا دور سرم می چرخید و در همان صدایشان را میشنیدم که میگفتند: «وقتی موشک با تانک مواجه شد نتوانستیم هیچی اثری از ایشان که فرمانده تانک بوده پیدا کنیم...» فردای آن روز من به اتفاق برادر همسرم همه بیمارستانهای صحرایی اهواز و آبادان، سردخانهها و حتی معراج شهدا را رصد کردیم تا شاید نشانی از ایشان پیدا کنیم اما متاسفانه جستجو بی فایده بود. در نهایت چند روز بعد یکی از همرزمان شهید که خود نیز جانباز شده بود و در تانک کنار خسرو بود به دیدن ما آمد و لحظه شهادت را برای ما اینگونه شرح دادند: «من و شهید خسرو محمدی در تانک بودیک که موشک با تانک اصابت کرد و شهید خسرو دکمه اجکت را فشار داد تا از دریچه زیر تانک فرار کنیم و توانست خودش را نجات دهد اما وقتی متوجه شد که پای من آسیب دیده و نمی توانم حرکت کنم دوباره برگشت و مرا کمک کرد تا از دریچه خارج شوم و متاسفانه نتوانست خودش را نجات بدهد و تانک منفجر شد و من شاهد شهادت ایشان بودم...»
فرمانده ای که بخاطر نبودن مهمات با تانک به دل دشمن زد
با شنیدن این خبر با اینکه باردار بودم به در خانه بردار همسرم رفتم تا به ایشان اطلاع بدم و اینقدر شنیدن این خبر برای من سنگین بود که چندین بار در آن مسافت کم چند متری به زمین خوردم و نمی توانستم باور کنم که دیگر خسرو کنار ما نیست.
هانطور که همرزمان شهید برای ما تعریف کردند و مستندات موجود است تیپ چهار مکانیزه هفتگل به سمت اهواز حرکت کرد و در جبهه آبادان مستقر شد. این دلاوران تا جایی که مهمات داشتند با دشمنان مقابله کردند.
این مصادف بود با زمان خیانت بنی صدر رئیس جمهور وقت، وقتی که رزمندگان ما در خط مقدم درگیر می شوند و مهمات به اتمام می رسد و هیچ مهماتی به این عزیزان نمیرسد و با دست خالی در خط مقدم با دشمن به مقابله خود ادامه می دهند و در نهایت فرمانده خسرو محمدی با تانک به دل دشمن می زند و با اصابت موشک به تانک به شهادت می رسد.
ارتش جمهوری اسلامی ایران مرزدار کشور است
وی همیشه اذعان داشت ارتش جمهوری اسلامی ایران مرزدار کشور است. پس مرزدار ناموس، وطن، مال و جان مردم است و اگر در مواقع جنگ و هجوم دشمن ارتش پا پس بکشد چه کسی میخواهد با دشمن بجنگد. ایشان خودش را ملزوم به دفاع از کشور و مردم می دانست و حضور در جبهه های حق علیه باطل را برای خود یک وظیفه شرعی و قانونی می دانست و همیشه می گفت: «ما باید در نوک پیکان جلوتر از همه باشیم.»
کمک به مردم، گذشت و فداکاری را برای خود یک ارزش اعتقادی می دانست به همین خاطر مطمنم که حتی اگر در ارتش هم نبود باز هم به جبهه های حق علیه باطل می رفت و این راه را انتخاب می کرد و چون ارتش را یکی از مولفه های دفاع از کشور و مردم می دانست ارتش را خودش انتخاب کرد تا بتواند به پیام مقام معظم رهبری و پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) لبیک بگویند و دفاع از مرز بوم کشور چیزی کم نگذارند.
همسر یک نظامی بودن واقعا یک صبر و حوصله خاصی می خواهد زیرا وقتش دست خودش نیست و برای جان، ناموس و دفاع از مملکت باید جانش را فدا کند و پذیرش این موضوع بسیار سخت است.
جوانان ما باید با شهدا آشنا شوند و این روحیه ایثار و فداکاری را حفظ کنند تا در هنگامی که کشور ما دچار مشکل می شود بتوانند ادامه دهنده راه شهدا باشند و بدانند که این عزیزان والامقام از جان و مال و خانواده خود گذشتند تا امروز آنان در این امنیت و آرامش زندگی کنند
ارتشی های امروز باید راه شهدای ارتش ادامه بدهند
مطمنم تا زمانی که سایه مقام معظم رهبری بالای سر همه ما هست این ارتش همینطور پاک خواهد بود و اگر شاید درایت و تدبیر مقام معظم رهبری به عنوان رهبر معظم انقلاب بالای سر این انقلاب وجود نداشت شاید ارتش اینگونه که الان ارتش روحیه فداکارانه خود نمی توانست حفظ کند و الان همچنان که ارتش منسجم قوی و قدرتمند مانده بخاطر تدبیر و درایت مقام معظم رهبری بوده ست
ارتشی های امروز باید به بگونه ایی عمل کنند که راه شهدای ارتش که برای این کشور از جان و مال و فرزند در شکم مادر گذشتند ادامه بدهند این راه را و با قوت هر چه بیشتر این روحیه رو حفظ کنند در اصل پیام من به تمام ارتشی ها این است که حالا که این خون به پای این نهال انقلاب اسلامی ریخته شده، لااقل محکم و محکم تر قدمهای خودشان استوار و استوارتر بردارند تا مبادا یک وجبی از این خاک میهن عزیزمان به دست این غاصبگران و زورگویان و به دست شیطان بزرگ آمریکا بی افتاد.
بیشک نوجوانان و جوانان در هر جامعهای و جامعه ما جزو پایههای اصلی و مهم آن جامعه هستند که توجه به آنان باید اولویت اصلی مسئولین و افرادی که در جامعه حضور مهم و موثری دارند، باشد. مهمترین و اصلی ترین مسئله این روزها برای جوانان ما شغل هست که دختر من نیز این مشکل را دارد و سالهاست با تمام تلاشی که کرده نتوانسته شاغل شود و تا حدودی همین دارد دلیل بر افسردگی ایشان می شود امیدوارم مسئولین این مشکل را برای فرزند من حل کنند و همچنین برای همه جوانان کشورم.
انتهای پیام/