در گفتگو با نوید شاهد مطرح شد
مادر شهید حاتمی منظری خاطراتی از دلاوری و ایمان فرزندش به یاد دارد و تعریف می‌کند: محمد علی قبل از شهادتش مجروح شد و تیر از کمرش عبور کرده بود و نزدیک پهلویش در آمده بود، ولی هیچ‌گاه از پا نمی‌افتاد.

در این قسمت از گفتگو‌های خبرنگار نوید شاهد خراسان رضوی با خانواده‌های شهدا، به سراغ مادر شهید والامقام محمد علی حاتمی منظری رفتیم. این گفتگو، سرشار از خاطراتی است که این مادر بزرگوار از فرزند دلیر خود به یاد دارد.

روایت مادر شهید محمد علی حاتمی منظری از فرزند دلیرش

مادر والامقام شهید اینگونه شروع می‌نماید: محمد علی، فرزند سوم من بود. همیشه از کودکی تا نوجوانی، با شور و شوقی وصف‌ناپذیر زندگی می‌کرد. او پسری بود که همیشه لبخندی بر لب داشت و در هر موقعیتی با رفتار و اخلاق خوبش، همه را تحت تأثیر قرار می‌داد. محمد علی، مجرد بود و تحصیلاتش را تا کلاس اول دبیرستان ادامه داد اما با شروع انقلاب، دیگر به مدرسه نرفت و به فعالیت‌های انقلابی پیوست.

مادر شهید ادامه می‌دهد: او در ایام فراغتش به کار در رشته برق می‌پرداخت و با علاقه‌مندی خاصی این کار را انجام می‌داد. وقتی جنگ شروع شد، محمد علی از طریق سپاه به جبهه اعزام شد و همیشه در جبهه بود. به هر نقطه‌ای که نیاز بود، می‌رفت؛ از سرپل ذهاب تا بی‌دخت گناباد. هر جا که نیاز بود، حضور داشت.

عزم راسخ در میدان نبرد

محمد علی حتی قبل از شهادتش مجروح شد و تیر از کمرش عبور کرده و نزدیک پهلویش درآمده بود، ولی هیچ‌گاه از پا نمی‌افتاد. او با وجود تمامی سختی‌ها، همیشه با اراده و عزم راسخ به میدان نبرد بازمی‌گشت.

محمد علی همیشه به مسجد می‌رفت، حتی زمانی که نماز به او واجب نبود. او با نماز و طاعتش، قلبی پاک و بی‌آلایش داشت. رابطه او با خانواده، اقوام و همسایه‌ها همیشه خوب بود و همه از او راضی بودند. در کار‌های خانه و حتی فعالیت‌های اجتماعی همیشه کمک می‌کرد.

آرزوی پیروزی انقلاب

او قبل از شهادتش نشانه‌های خاصی در رفتار و شخصیتش داشت که نشان از یک انسان مومن و پاک بود. همیشه به فکر انقلاب و جبهه بود و تا آخرین قطره خون برای میهنش جنگید. آرزوی او همیشه این بود که انقلاب به پیروزی برسد و مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند.

پس از شهادت، همرزمانش خاطرات زیادی از او برایمان تعریف کردند. می‌گفتند محمد علی بسیار شجاع بود و تا آخرین لحظه با اراده‌ای محکم در مقابل دشمن ایستاد. خواب او را یک بار دیدم که با کت و شلوار به سراغم آمد. هر چند معجزه خاصی از او ندیدم، ولی همیشه کمک‌هایی که کرده بود، به یاد دارم.

اگر برای چند لحظه محمد علی زنده شود، به او خواهم گفت: خوش به حالش که در راه خدا و انقلاب شهید شد. امیدوارم روحش شاد و در آرامش باشد.

 

تهیه و تنظیم: سید مهدی امیری

 

خوشحالی مردم از غرش شیربچه‌های حیدر کرار

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده