انتشار همزمان با سالروز شهادت شهيد محمدحسين كرابي
یکم فروردین 1348، در روستای کراب از توابع شهرستان سبزوار به دنیا آمد. پدرش علی‎اکبر، کشاورزی می‌کرد و مادرش فاطمه نام داشت


زندگينامه شهيد

یکم فروردین 1348، در روستای کراب از توابع شهرستان سبزوار به دنیا آمد. پدرش علیاکبر، کشاورزی می‌کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. جوشکار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر 1365، در قلاویزان بر اثر اصابت ترکش به پا و پشت، شهید شد. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

فرازي از وصيت نامه شهيد

سلام به حسين، آموزگار بزرگ شهادت كه الگوى همه شيفتگان حريت و آزادگى است. دنيا بداند امام ما آن سر بريده‌اى است كه بر سر نى رفت، عزيزترين يارانش و حتى كودك شش ماهه‌اش را فدا كرد تا اعلام كند كه زندگى با ستمگران جز ننگ و ذلت نيست و هيهات منا الذله. دنيا بداند ما پيرو آن امام بزرگوارى هستيم كه شهادت را شيرين‌تر از عسل مى‌داند و اين عاشقان حسين در جبهه‌هاى نبرد حق عليه باطل بارها و بارها به نمايش گذاشته‌اند و اينك شش سال است كه در جنگ تحميلى اطاعت از حسين بن على (ع) را فواره‌هاى خونمان و حلقوم‌هاى بريده فرزندانمان و با بدنهاى قطعه قطعه شده عزيزانمان اعلام مى‌داريم، هر چند كه گوش جهان استكبار كر است و چشمانشان كور و هرگز توانايى درك و تحليل آن را ندارد.

مادر عزيزم، اگر چنانچه من اين بار در جبهه لياقتى نصيبم شد و خداوند مرا به سوى خود خواند از شما مى‌خواهم كه براى من بى‌تابى و گريه نكنيد كه من اين راه را آگاهانه پيمودم. خداوند را شكر مى‌كنم كه به من توفيق داد تا بتوانم در جبهه‌هاى حق عليه باطل شركت كنم. پدر و مادرم، اگر خواستيد براى من گريه كنيد گريه شوق باشد و براى شهداى كربلا گريه كنيد و خواهرانم، شما هم زينب وار راه مرا ادامه دهيد و محمد على برادر عزيزم، شما هم بعد از من اسلحه مرا بردار و راه مرا ادامه دهيد.

پدر و مادر عزيزم، در نبودن من غمگين نباشيد و مرا ناكام نخوانيد كه من به كام خود و راهى را كه پيمودم و به آن هدفى كه خواستم رسيدم. پدرم، هر لحظه به ياد شما مى‌افتم كه با زحمتهاى خود مرا بزرگ كردى و شايد اميد داشتيد كه مرا داماد كنيد، من اين بار كه به مرخصى آمده بودم در خانه كه بودم صحبتهاى فرمانده لشكر در گوشم زنگ مى‌زد كه بايد مهران آزاد شود.

پدر و مادرم، من امانتى بودم از طرف خداوند نزد شما و هر زمان كه بخواهد اين امانت را پس مى‌گيرد. مادر جان، نام مرا حسين گذاشته‌ايد كه پيرو همان حسين باشم كه در روز عاشورا 72 تن از يارانش را شهيد كردند اما تسليم ظلم نشد و گفت هرگز زير بار ذلت نخواهم رفت. حسين جان، اگر در آن زمان نبوديم كه ياريت كنيم اما امروز حسين زمان از گوشه جماران ندا مى‌دهد و من به نداى او لبيك گفتم و راهى جبهه‌هاى حق عليه باطل شدم تا به‌آرزوى خود كه همان شهادت بود برسم.

از تمامى قومان و خويشان خصوصا پدر و مادر عزيزم، خواهرانم و برادرانم، پدر بزرگ و بى‌بى و عمه‌ها خاله‌ها، دائى و زن دائى و عمو محمد با عمو سيد جعفر و اهالى روستاى كراب، خلاصه از تمامى آنان كه نامشان از قلم افتاد، طلب بخشش و حلاليت مى‌طلبم. فرزند شما ، محمد حسين كرابى

منبع: پرونده فرهنگی شهداء اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امورایثارگران خراسان رضوی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده