«بهشت در انتظار» روایتی مستند بر اساس زندگی «مصطفی سقطفروش»
قسمتی از متن کتاب:
«سالها از آن روز میگذرد؛ روزی که مصطفی با لباس بسیجیاش از بهشت عبور کرد. از روزهایی که میگفت من در شهر دوام نمیآورم. سالها از آن دوران میگذرد و گاهی مصطفی در حالی که دارد در باغی در بالای شاخ شمران با همان شیطنتها انجیر میچیند، به خواب دوستانش میآید.
هنوز با همان طراوت میخندد و حال آنکه گرد پیری و رنج ایام، مجالی برای لبخند دوستانش نگذاشته است. سنگ قبرش که چندتا بیشتر با مسعود فاصله ندارد، در امتداد سنگ مردانی است که فقط از آنان نامی مانده است و عکسی و شاید خاطراتی.
مردانی مرد از جنس آفتاب که با عکسهایشان هم حرف میزنند،شاید گویاتر از تمام زندگانی که به زیارتشان میروند.
پرچمهای افراشته، گلهای کنار سنگ قبر، سکوت و آرامش عجیب گلزار و هزاران عکسی که به رویت لبخند میزنند، نشان از جوانانی دارد که برای ماندنشان هزار و یک دلیل بود، اما تنها بهانه آنان را به قافله کربلا رساند.
عشق همان واژه مجسمی است که تنها در این انتخاب به حقیقت جلوهگری میکند و پای چوبین عقل را به یک سو مینهد. حالا سالها از آن روزی که مصطفی و شهدا از درب بهشت گذشتهاند میگذرد.
خورشید همچنان میدرخشد و ماه کماکان در گردش خود در کهکشانی عظیم ره مینوردد و انسان در مسیر خویش و در حصار زمان و مکان به پیش میرود؛ اما جوهره شهادت، شهید را که از آب حیات نوشیده، فارغ از زمان و مکان، هر روز زندهتر از پیش میکند.