گذری بر زندگی نامه و وصیت نامه شهيد اكبر غلامي
شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۱۹
انقلاب اسلامی ما که بزرگترین وحشت را در کفر و استکبار جهانی ایجاد نمود و پشت آن را شکست
زندگينامه شهيد
پانزدهم شهریور 1347، در روستای عمارت از توابع شهرستان قوچان به دنیا آمد. پدرش محمد، دامداري مي كرد و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سنگکار و نقاش بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفدهم فروردین 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به چشم و پشت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
فرازي از وصيت نامه شهيد
ایمان به خدا را اساس زندگی و بزرگترین تکیهگاه مادی و معنوی دانستند و تقوای الهی را بهترین روش زندگی و امید و عامل پیروزی و سعادت دنيا و آخرت پس خدا را فراموش نکنید و به جز او تکیه نکنید اسلام کاملترین و جامعترین و مترقي ترين مکتب حياتبخش جهان است و تنها آیینی زندگی صحیح انسانی میباشد
منبع: پرونده فرهنگی شهداء اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امورایثارگران خراسان رضوی
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۲
شهید بعد از چند مرحله ۴۵روز و سه ماهه بالاخره در آخرین شب حضور شهید در آخرین حضور سه ماهه یا ۴۵روزه به صورت متفکرانه شهید می شود
شهید تمام وظایف خود را از جمله نگهبانی و تک و پاتک و عملیاتهای مختلف را انجام داده بود و قرار بود که شب برود حمام کند و لباسهای خود را جمع کند و آماده شود برای اینکه فردا صبح به عقب برگردد و دوره سه ماهه خود را تمام کند. اما در همان شب از طرف فرمانده مربوطه اعلام رفتن برای تک به دشمن می شود و دسته ایی لیست می شود.بعد ازاعلام اسامی انتخابی دسته به ناگاه یک نفر که از هم ولایتی های شهید دردره عمارت بود اعلام مریضی می کند و از رفتن به عملیات تک زنی سرباز میزند .در این هنگام شهید غلامی برحسب حس همزبانی و هم ولایتی و هم حس انسان دوستی و هم خالصانه رفتن به جنگ را غیر از وظیفه دوره ایی از جا بلند میشود و به فرمانده می گوید که من بجای ایشان امشب برای تک میایم. اما فرمانده می گوید تو کارت را انجام دادی و برو امشب آماده شو تا فردا صبح به عقب برگردی. اما با مخالفت و اصرار شهید سرانجام شهید غلامی موفق به گرفتن رضایت از فرمانده میشود و راهی عملیات می گردد. اما وقتی که وارد منطقه کمین میشوند متاسفانه دشمن زودتر به کمین آمده بود و منتظر نیروهای ایرانی. به محض وارد شدن نیروهای ایرانی دشمن شروع به خمپاره اندازی می کند. در این هنگام خمپاره ایی به یک سرباز همدسته شهید غلامی برخورد می کند و او را زمینگیر می کند در این هنگام شهید غلامی بلافاصله برای کمک به ایشان به سمت او میرود. میدانیم که معمولا خمپاره 60 در هر نقطه به فاصله چند ثانیه دو عدد فرود می آید. تا شهید غلامی به کمک همرزمش میرود بلافاصله خمپاره دوم نصیب شهید میشود و یک ترکش از پشت گوش ایشان وارد سر میشود و از چشم چپ شهید بیرون میآید و منجر به شهادت ایشان میگردد. هنگامیکه من در معراج شهدا برای دیدن جنازه ایشان رفتم دیدم جنازه شهید کاملا سالم می باشد و متوجه زخمی نشدم از یکی سوال کردم گفتم چجوری ایشان شهید شده ؟ در این هنگام مسئول سالن شهدا آمد و سر شهید را چرخاند و پشت گوش شهید را نشان داد و گفت ترکش از این پشت وارد شده و از چشم خارج شده و دقیقا این عکس شهید همان تصویر 35سال پیش در مقابل چشمان من می باشد. به امید روزی که به آرمان های شهدا عمل شود و افرادی که با شهدا زاویه پیدا کردند و دم از همراهی با شهدا می زنند ولی برعکس شهدا عمل می کنند به خود بیایند.