همزمان با سالروز پیروزی انقلاب
نوید شاهد خراسان رضوی :مروری بر مبارزات و فعالیت‌های انقلابی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پنج ماه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷
مسجد کرامت؛ مرکز مبارزه مشهد


سال ۱۳۵۶ مبارزات مردم علیه رژیم شاه آهنگ تندتری گرفته بود،
 اما شهادت حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌آقا مصطفی خمینی در مهرماه همان سال شتاب بیشتری به مبارزات بخشید. فرزند رهبر نهضت در تبعید شهید شده بود و برگزاری مراسم مختلف به مناسبت شهادت آقامصطفی از طرف علمای شهرها و مردم هوادار امام رحمه‌الله موج جدید و عظیمی را ایجاد کرده بود. رژیم شاه در عکس‌العمل به تجلیل مردم و حوزه‌های علمیه از فرزند امام رحمه‌الله، جمعی از روحانیون بلاد را دستگیر و عده‌ای را تبعید کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در ۲۳ آذرماه در خانه‌شان دستگیر و به ایرانشهر تبعید شدند. پس از نقش پررنگ روحانیون در کمک‌رسانی به مردم در سیل ایرانشهر، ساواک تصمیم گرفت محل تبعید تعدادی از آنها را تغییر دهد و آیت‌الله خامنه‌ای به جیرفت منتقل شدند. دوران ۲۸۵ روزه‌ی تبعید در یکم مهرماه ۵۷ به پایان رسید. طی این مدت خبرهای خوب و بدی از شهرهای مختلف به آیت‌الله خامنه‌ای می‌رسید. از انتشار مقاله‌ی توهین آمیز به امام رحمه‌الله و  قیام مردم قم در ۱۹ دی و چهلم‌های سلسله‌ای پس از آن تا تعطیلی بازارها در اعتراض به سرکوب تجمعات مردم توسط رژیم شاه. آخرین خبر همان روز یکم مهر می‌رسد: «خانه‌ی امام‌ خمینی در نجف توسط رژیم صدام محاصره شده است»؛ مردم و کسبه‌ی بازار در اعتراض به این اقدام رژیم صدام، همه‌ی مغازه‌ها و بازارها را تعطیل کردند. آیت‌الله خامنه‌ای نیز پس از توقفی چند روزه در کرمان، یزد و تهران راهی مشهد شدند.

فضای مبارزاتی سراسر کشور و مشهد پس از شهادت «حاج‌آقا مصطفی» در مهرماه ۵۶ تغییر زیادی کرده بود. انتشار مقاله‌ی توهین‌آمیز به امام رحمه‌الله در روزنامه‌ی اطلاعات و آفتاب‌ شرق –چاپ مشهد- با اعتراض شدید مردم و روحانیون شهرها مواجه شده بود. آنچه در ادامه می‌آید مروری بر فعالیت‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از رهایی از تبعید تا روز پیروزی انقلاب اسلامی است که در سه قسمت به صورت روزانه منتشر خواهد شد.

* مسجد‌ کرامت، مرکز مبارزه
اعتصاب گسترده‌ی کارکنان شرکت نفت از شهریورماه آغاز شده و مورد حمایت امام رحمه‌الله، علما و مردم قرار گرفته بود. پاییز ۵۷ فصل راهپیمایی و تظاهرات روزانه بود. شدت گرفتن مبارزات مردم و بازگشت آیت‌الله خامنه‌ای از تبعید همه چیز را فراهم می‌کند تا «مسجد کرامت» مجدداً به قلب مبارزات مشهد تبدیل شود. مسجد کرامت و مثلث آیت‌الله خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و حجت‌الاسلام واعظ طبسی و شاگردانشان، مدیریت میدانی فعالیت‌های انقلابی مشهد را بر عهده‌ دارند و تجمعات اقشار مختلف مردم با هماهنگی و سخنرانی آنها هدایت می‌شود. اقدامات و فعالیت‌های آنها نیز با هماهنگی دو عالم انقلابی مشهد یعنی آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی و سیدحسن قمی صورت می‌گیرد.

«یک ستادى تشکیل شد در مسجد کرامت براى هدایت کارهاى مشهد و مبارزات. در آن مرحوم شهید هاشمى‌نژاد و برادرمان جناب آقاى طبسى و من و یک مشت از برادران طلبه‌ى جوانى که همیشه با ما همراه بودند که دو نفرشان از آنها هم الان شهید شدند؛ یکى شهید موسوى قوچانى، یکى هم شهید کامیاب. این دو نفر هم جزو آن طلبه‌هایى بودند که دائماً در کارهاى ما با ما همراه بودند. در آن‌جا جمع مى‌شدیم و مردم هم در رفت و آمد دائمى بودند و آن‌جا شد ستاد کارهاى مشهد و عجیب این است که نظامی‌ها و پلیس از چهارراه نادرى که مسجد هم سر چهارراه بود جرأت نمى‌کردند این طرف‌تر بیایند از هیجان مردم. لذا ما توى این مسجد روز را با امنیت مى‌گذراندیم و هیچ واهمه‌اى که بریزند این مسجد را تصرف کنند یا ماها را بگیرند نداشتیم؛ ولیکن شب که مى‌شد آهسته از تاریکى شب استفاده مى‌کردیم و مى‌آمدیم بیرون و در یک منزلى غیر از منازل خودمان مى‌رفتیم شب را هر چند نفرى مى‌ماندیم و خیلى شب و روزهاى پرهیجان و پرشورى بود.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱ 

تجمعات و راهپیمایی‌ها همچنان ادامه می‌یابد. آیت‌الله خامنه‌ای و روحانیون انقلابی هرروز در یک گوشه از شهر برای مردم سخنرانی کرده و راهپیمایی‌ها و تجمعات را هدایت‌ می‌کنند. آیت‌الله خامنه‌ای چهارم آبان در تجمع اعتراضی مردم به مناسبت سالروز تولد شاه در خانه‌ی آیت‌الله سیدحسن قمی و پنجم ‌آبان برای مردم در صحن عتیق حرم امام‌ رضا علیه‌السلام سخنرانی می‌کنند. محور سخنرانی‌ها تبیین ظلم و ستم‌ و خیانت‌های رژیم شاه بود. هفته‌‌ی دوم آبان «هفته‌ی همبستگی ملت ایران» نام می‌گیرد. به همین مناسبت اساتید دانشگاه و پزشکان بیمارستان شهناز مشهد دست به اعتصاب غذای ۴۸ ساعته در بیمارستان می‌زنند. آیت‌الله خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد از سخنرانان این مراسم هستند و در پایان اعتصاب، نام بیمارستان توسط مردم به بیمارستان مصدق تغییر می‌کند.

برخی گروه‌های التقاطی چپ‌گرا در همان ایام می‌کوشیدند حرکت‌های اسلامی مردم را مصادره کرده و در حد یک حرکت‌ صنفی تقلیل دهند. آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی خود در دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به تحلیل‌های اینچنینی می‌گویند: «اینى که بعضى‌ها هِى فریاد مى‌زنند، زحمتکشان، کارگران، کشاورزان؛ اینى که بعضى سعى مى‌کنند انقلاب را فقط به یک دسته‌ى خاصى منحصر کنند؛ این یک غلط واضح و بیّن است. آنها خیال مى‌کنند چون کارگر و چون کشاورز بیشترین کسى است که بر او ستم مى‌رود و هر کسى که بر او ستم مى‌رود مبارزه مى‌کند، پس بنابراین کارگر و کشاورزند که مبارزه مى‌کنند و مبارزه‌ى آنها تداوم پیدا مى‌کند. و اما مردم دیگر چون آنقدر مورد ستم نیستند، لذاست مبارزه نمى‌کنند یا مبارزه‌ى آنها دوام پیدا نمى‌کند، پس بنابراین باید روى کارگر و کشاورز تکیه کرد و این اشتباه بزرگى دارد.

مبارزه‌ى مردم ایران را چگونه و توى چه قالبى توجیه مى‌کنند این آقایان؟ در این مبارزه‌هاى بزرگ تاریخى، در نهضت صدر اسلام، در نهضت‌هاى قبل از اسلام، - نهضت انبیاء الهى - در تمام جنبش‌هاى بزرگ شیعه در طول تاریخ سیاه اموى و عباسى، کارگرها و کشاورزها کجا بودند؟ آنها هم قشرى مانند دیگر قشرهاى مردم. آنها نمى‌توانند بفهمند - آن کسانى که اینجور تحلیل مى‌کنند - نمى‌توانند بفهمند که آنچه انسان را به یک مبارزه‌ى سخت وادار مى‌کند فقط این نیست که از لحاظ مادى مورد ستم قرار گرفته باشند؛ وقتى شرف کسى را پایمان مى‌کنند، وقتى ایمان و عقیده‌ى انسانى و جامعه‌اى را بر خاک مى‌گذارند و لگدکوب مى‌کنند، وقتى به حیثیت ذاتى انسان‌ها اعتنا نمى‌کنند، انسان همان‌طور مبارزه مى‌کند که گویا مالش را برده‌اند و گاهى بیشتر و گاهى بیشتر. چقدرها حاضرند مال را صرف کنند تا حیثیتشان محفوظ بماند؛ تا تحقیر نشوند. این رژیم منحطِ دیکتاتورى استبدادى ایران و همه‌ى رژیم‌هاى منحط طاغوتى با مردم خود چه کردند؟ آیا فقط مال را از اینها گرفته؟ آیا فقط ظلم مالى به آنها کرده؟ البته ظلم مالى خیلى کرده، اما نه فقط به دهقان و کشاورز، نه فقط به کارگر و دهقان، به همه‌ى قشرهاى مردم، به همه‌ى مردم ظلم شد در طول این چندین سال حکومت جبار این خاندان پلید و خبیث، به همه. فقط کسانى که دُمشان را به دُم آنها بستند برخوردار شدند و بهره‌مند شدند، بقیه همه مظلوم واقع شدند. این اولاً؛ ثانیاً آیا فقط مال را از مردم گرفتند؟ این‌که عقیده‌ى مردم را پایمال کردند، این‌که مقدسات مردم را مورد اهانت قرار دادند، این‌که حیثیت ذاتى انسان را در این مملکت پایمال کردند، این‌که تمام دوستان و هم‌پیاله‌گان و هم‌کاسه‌گان خود را بر دوش این مردم مسلط کردند، اینى‌که یک جوان نظامىِ ارتشىِ برادر مسلمان ما را وادار کردند که از مستشار آمریکائى اطاعت بکند؛ چه ننگى بالاتر از این؟» ۱۳۵۷/۸/۸ 

۱۵ آبان‌ماه یعنی دو روز پس از سرکوب تظاهرات مردم در کشور به مناسبت سالگرد تبعید امام، ارتشبد ازهاری به نخست‌وزیری منصوب می‌شود. «جامعه‌‌ی فرهنگیان مشهد» در اعتراض به این انتصاب در میدان سعد‌آباد مشهد دست به اعتصاب غذای ۴۸ ساعته می‌زنند. سایر اقشار مردم نیز با این اقدام اعلام همبستگی کرده و در میدان سعدآباد جمع می‌شوند. آیت‌الله خامنه‌ای سخنران روز دوم بودند. ایشان با اشاره به سخنرانی چند روز پیش شاه که گفته بود «من صدای انقلاب شما را شنیدم» می‌گوید: «این یک انقلاب است، این یک جنبش انقلابى است، این را باور کنید. و البته باور کردید و گفتید، گفتید ما هم آهنگ و صداى انقلاب شما را شنیدیم؛ باید مى‌شنیدید، باید مى‌شنیدید. خیلى گوشِ‌تان سنگین بود که تا حالا نشنیده بودید. انقلاب است، نه هرج و مرج. جنبش است، قیام است، نه آشوب؛ آشوب نیست. مردمى قیام کردند، مردمى حقشان را مى‌گویند، حقشان را مى‌خواهند. این اسمش آشوب نیست. این اسمش هرج و مرج نیست. هرج و مرج را تاکنون شما در این مملکت به وجود آورده بودید. این اختناقى که شما به وجود آورده بودید، هنوز هم با همه‌ى این نشانه‌ها و بشارت‌هاى جنبش انقلابى خلق مسلمان ایران درس نمى‌گیرید. هنوز در زندان‌هاى شما شکنجه است، هنوز کارهاى غیرانسانى به شدت دارد انجام مى‌گیرد.» ۱۳۵۷/۹/۱۶

آیت‌الله خامنه‌ای در پایان تجمع ۳۰ هزارنفری مردم با اشاره به پیشنهاد ورزشکاران و خصوصاً کشتی‌گیران مبنی بر تغییر نام ورزشگاه، این پیشنهاد را مطرح کرده و مردم با شعار «صحیح است صحیح است» موافقت خود را اعلام می‌کنند و به این ترتیب نام ورزشگاه «سعدآباد» به «غلامرضا تختی» تغییر می‌کند.

* دیداری که انجام نشد...
۲۳ آبان‌ماه، آیت‌الله صدوقی -که در ایام تبعیدِ آیت‌الله خامنه‌ای، با ایشان مراوده و آشنایی بیشتری پیدا کرده بود- برای دیدن امام رحمه‌الله به پاریس می‌رود. این سفر قرار بود در مهرماه انجام شود ولی به دلایلی به تعویق افتاد. پس از عقب‌افتادن این سفر حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌‌احمد خمینی طی تماس تلفنی با آیت‌الله صدوقی خواستار سفر ایشان به همراه آیت‌الله خامنه‌ای به پاریس ‌می‌شود. ساواک در گزارشی از این مکالمه‌ی تلفنی از قول «حاج احمدآقا» نوشته بود: «آقای خمینی دلش می‌خواهد شما [صدوقی] و آقای خامنه‌ای را ملاقات کند.»

آیت‌الله صدوقی می‌گویند: «گفتند امام مایلند که شما به پاریس بیایید و در ضمن، آقای خامنه‌ای را هم به همراه بیاورید". بعد از تلفن پشت ما دیگر گرم شد.»
آقای خامنه‌ای که ممنوع‌الخروج بود، پس از شنیدن نقل قول حضرت امام، شناسنامه‌اشان را به یکی از آشنایان سپردند تا برایشان گذرنامه بگیرد. اما در یکی از راهپیمایی‌های تهران کیف او را دزدیدند و شناسنامه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای هم گم و گرفتن گذرنامه هم منتفی شد. بعد از انقلاب بود که شناسنامه‌ی ایشان در یکی از ادارات پیدا شده بود و دزد آن مشخص شد. «بعد فهمیدم که شهربانی، دزد کیف و شناسنامه‌ی من بوده و فقط به منظور بدنام کردن تظاهرکنندگان دست به چنین کاری زده است!»

* تبعید روی کاغذ
با اوج‌گرفتن مبارزه در سال ۵۷ شبکه‌ای از روحانیون و علمای شهرهای مختلف برای هماهنگی امور تشکیل می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز مسئول هماهنگ‌کننده‌ی بین شهرهای مشهد و تهران شدند. ساواک خراسان از سویی از قوت گرفتن نبض انقلاب در مشهد و مسجد کرامت خشمگین است، اما از سویی آنقدر ضعیف شده که نمی‌تواند اقدام قابل توجهی برای مقابه با آن انجام دهد. ۲۷ آبان‌ماه شورای تأمین استان تبعید ۸ تن از روحانیون مشهد از جمله آیت‌الله خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و حجت‌الاسلام واعظ طبسی را تصویب می‌کند. مصوبه‌ای که حتی اعضای جلسه نیز به بی‌فایده بودن و عدم امکان اجرایی شدنش اعتراف می‌کنند.

* محرم؛ ماه مبارزات مردمی
آیت‌الله خامنه‌ای اواخر آبان‌ماه و چند روز مانده به محرم برای تکمیل کارهای اعلام تشکیلاتی که از سال ۵۶ درصدد راه‌اندازی‌اش بودند به تهران می‌روند. طرح مدنظر ایجاد یک گروه جهادی ۲۰ نفره بود که رهبری تشکیلاتی جنبش مبارزه را عهده‌دار شود. به خاطر احتمال دستگیری و برخورد با اعضا، تشکیلات به دو گروه ۱۰ نفری تقسیم می‌شود که در صورت برخورد با گروه اول، گروه دوم جایگزین آنها شوند. تصمیم بر این است که تشکیل تشکیلات همزمان با ماه محرم اعلام شود، اما بیانیه‌ی امام رحمه‌الله به مناسبت حلول ماه محرم و تأکید بر مردمی‌شدن و گسترش مبارزه، آنها را منصرف می‌کند:

«در همین صحبت‌ها بودیم که اعلامیه‌ى معروف امام قبل از محرم رسید. آن اعلامیه‌اى که راجع به محرم گفتند «ماهى که خون بر شمشیر پیروز شد.» وقتى آن اعلامیه رسید با آن دستوراتى که امام توى آن اعلامیه داده بودند که اجتماعات را تشکیل بدهید توى مساجد، توى میدان‌ها، به دستگاه‌ها تعهد ندهید، تسلیم تعطیل مجالس و محافل روضه‌خوانى نشوید، وقتى این اعلامیه با این همه دستورات زیاد و واقعاً خونین رسید، ما احساس کردیم که ما وظیفه‌مان تغییر کرد، یعنى باید کار ادامه‌ى تشکیلات را بگذاریم براى بعد از محرم، و فعلاً تمام نیرویمان را در راه زنده کردن مضمون این اعلامیه به کار ببندیم... آن‌جا این صحبت را کردیم و گفتیم که نه، دهه‌ى محرم را مى‌گذاریم براى این اعلامیه، منتها بعد باز دور هم جمع مى‌شویم در تهران و تصمیم مى‌گیریم که کار خودمان را و همان تصمیمى که قبلاً پیش‌بینى شده بود ادامه بدهیم. این بود که متفرق شدیم؛ من با این‌که مدتى بود آمده بودم تهران مانده بودم؛ برگشتم مشهد که کارها را در مشهد سامان بدهم و دوستان هم هر کدام در قم، در تهران به تهیه‌ى مقدمات محرم مشغول بودند. خب دیدید دیگر، محرم آن راهپیمایى تاسوعا و عاشورا و آن کارهایى که در محرم انجام گرفت نشان مى‌داد که حضور برادران ما بسیار هم مؤثر بوده و لازم بوده که اینها در صحنه‌ى این کار مردمى و عام باشند. والّا اگر ما اعلام مى‌کردیم و زندان مى‌رفتیم به احتمال زیاد بسیارى از این کارها انجام یا به این خوبى انجام نمى‌گرفت..» ۱۳۶۰/۹/۲۴ [۷] پس از اعلامیه امام رحمه‌الله، روحانیون شهرهای مختلف  برای مردمی کردن مبارزه برنامه‌ریزی کردند. تشکیلات مدنظر هم نهایتاً چند روز پس از پیروزی انقلاب با عنوان «حزب جمهوری اسلامی» اعلام موجودیت کرد.

۲۹ آبان‌ماه در حالی که مردم مشهد خود را برای استقبال از ماه محرم آماده می‌کردند، در حرم مطهر امام‌ رضا علیه‌السلام بین مأموران و تعدادی از مردم درگیری رخ می‌دهد و طی آن، مأمورین داخل حرم اقدام به تیراندازی می‌کنند و برخی نقاط حرم بر اثر آن آسیب می‌بیند. خبر این اتفاق به سرعت در شهر می‌پیچد و احساسات مردم را جریحه‌دار می‌کند. چند ساعت بعد استاندار خراسان و نایب‌التولیه آستان قدس با صدور اعلامیه‌ای که از رادیو پخش شد، این واقعه‌ی تأسف‌بار را محکوم و از مردم عذرخواهی می‌کند. او همچنین قول می‌دهد مرتکبین این واقعه را که اشتباهاً دست به تیراندازی زده‌اند مجازات کند. این بیانیه‌ی شتابزده اما نمی‌تواند جلوی غیرت مردم و علما را بگیرد. پنجم آذرماه به مناسبت هفتمین روز حادثه‌ی تیراندازی در حرم‌ مطهر از جانب علمای مشهد روز عزا و تعطیل عمومی اعلام شد و راهپیمایی بزرگی توسط مردم به راه افتاد.

پس از صدور پیام امام خمینی رحمه‌الله، آیت‌الله خامنه‌ای به همراه شهید هاشمی‌نژاد به بجنورد، شیروان و قوچان سفرکرده و هماهنگی‌های لازم با مبارزین و روحانیون مبارز این شهرها را انجام می‌دهند. با آغاز ماه محرم، آقایان خامنه‌ای، هاشمی‌نژاد و طبسی هر شب در مدرسه‌ی نواب منبر می‌رفتند. «راهپیمایی‌ها هر روز از اطراف مدرسه‌ی نواب و مسجد کرامت شروع می‌شد. در این مسجد هم مراسمی منعقد می‌شد. [در تظاهرات] هر پارچه‌نوشته‌ای را دو نفر در دست می‌گرفتند و پشت آن انبوهی از مردم ... [حرکت می‌کرد.] در پایان راهپیمایی‌ها من، آقای طبسی و آقای هاشمی‌نژاد سخنرانی می‌کردیم؛ و گاهی یکی یا دو نفر از ما سه نفر. سخن‌هایی که بر زبانم جاری می‌شد، خودم را مبهوت می‌کرد. [انگار] هر چیزی از اراده‌ی ما خارج است.»
بیانیه‌ی حضرت امام رحمه‌الله کارِ خود را کرده بود؛ مردم ۱۰ شب محرم در شهرهای مختلف نیم ساعت بالای پشت‌بام‌ها فریاد الله‌اکبر سردادند و با تلاش علما آیین عزاداری این سال پرشورتر و مردمی‌تر از سال‌های قبل برگزار شد. حلقه‌ی روحانیون مبارز مشهد به‌خصوص روحانیون مسجد‌ کرامت نقش فعالی در ساماندهی راهپیمایی‌ها و تحصن‌های مشهد ایفا نمودند.

اعتصاب‌های سلسله‌ای کارکنان شرکت نفت که از ۱۸ شهریور شروع شده و در روزهای پایانی مهرماه با اعتصاب کارکنان پالایشگاه نفت آبادان و تهران به اوج خود می‌رسد، تأثیر مهمی بر روند مبارزات می‌گذارد و الگویی برای سایر اقشار مبارز مثل پزشکان، معلمان و فرهنگیان، کارمندان نهادهای دولتی و وزارتخانه‌ها، دادگستری و امثالهم می‌شود.

روز یکم محرم امام رحمه‌الله در پیامی ضمن تأکید بر اینکه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است، از مردم و وعاظ می‌خواهند در این ماه از فرصت استفاده کرده و «مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشرده‌تر بر پا شود، و بیرق‌هاى خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود. خطباى محترم و گویندگان عزیز، بیش از پیش به تکلیف الهى خود که افشاگرى جرایم رژیم است عمل فرمایند، و خود را در پیشگاه خداوند تعالى و ولى عصر- عجل‌اللَّه‌تعالى‌فرجه‌الشریف- سرافراز و رو سفید نمایند.»

۱۳ آذرماه همزمان با سوم محرم، جامعه‌ی فرهنگیان مشهد در اعتراض به دستگیری ۲۴ نفر از دانش‌آموزان مشهد در ساختمان استانداری متحصن می‌شوند. طی ماه‌های اخیر اقدامات انقلابیون مسالمت‌آمیز و آرام بود، اما حدود یک ماهی بود که در مشهد و خراسان به طرز مشکوکی حرکت‌های خشن و تندی مثل حمله به بانک‌ها و سرقت و آتش‌زدن وسایل صورت می‌گرفت و به نام انقلابیون نوشته می‌شد. از سوی دیگر گاهی جماعتی به هواداری از شاه با لباس روستاییان دست به اقداماتی مثل حمله به انقلابیون و ضرب و شتم آنها می‌زدند. در همین روزها جماعتی با لباس روستائیان به تحصن معلمان قوچان حمله و تعدادی از آنها را مجروح کردند. مشابه این اقدام چند روز قبل هم در کرمان، گز و شیروان اتفاق افتاده بود. در نتیجه تعدادی از روحانیون و مردم مشهد برای جلوگیری از بروز مشکلات احتمالی و همدردی با متحصنین راهی قوچان می‌شوند. تحصن فرهنگیان مشهد نیز با آزادی دانش‌آموزان پس از پنج روز پایان می‌یابد. حمله به تحصن قوچان همزمان با پایان تحصن فرهنگیان مشهد است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سخنران آن است. ایشان در سخنرانی خود با اشاره به حضور دو تن از دبیران قوچانی در اجتماع مردم و اینکه حملات اینچنینی اقدامی برای القای دودستگی و با هدف تقابل بین مردم است می‌گویند: «از مدتى پیش این تهدید را براى برادران و خواهران مشهدى ما هم به صورت زمزمه و شایعات به‌وجود آوردند؛ گاهى مى‌گویند ۱۰ هزار نفر، گاهى مى‌گویند چهار هزار نفر طرفدار و وقتى که خودشان فکر مى‌کنند و مى‌بینند چگونه ممکن است این رژیم در این شرائط قابل قبول باشد که چهار هزار طرفدار دارد و وقتى مى‌بینند که هیچ کسى حاضر نیست این تهمت را نسبت به برادران روستایى یا برادران بلوچ یا برادران کرد و یا دیگر برادران بپذیرد تعداد را کم مى‌کنند مى‌گویند چهار صد نفر، تعدادى قرار هست بیایند و به مجالس و محافل و محل اجتماعات و محل تظاهرات وارد بشوند و چنین و چنان بکنند. اولاً ما از پیش مى‌دانیم آن کسانى که این جنایت‌ها ممکن است با آنها مطرح بشود و در میان گذاشته بشود و آنها قبول بکنند جز مأموران جلاد خود شما و مزدور خود شما کس دیگرى نیست. ما مى‌دانیم که موج این جنبش انقلابى عظیم آنچنان دامن گسترده است که ممکن نیست احدى از آحاد این مملکت بدون این‌که جزو مزدوران شما باشد، آماده باشد تا در مقابل برادران و خواهران خود این میلیون‌ها مظلوم بایستد و قرار بگیرد. ما اینها را مى‌دانیم و همه‌ى ملت ما این را مى‌دانند.»

* خطبه‌خوانی شب عاشورا در حرم مطهر امام‌رضا علیه‌السلام به نام امام‌ خمینی رحمه‌الله
در این ایام، راهپیمایی‌ها و تظاهرات، هم تجمعات ضدحکومتی بود و هم مراسم عزاداری. از این روز، انتظامات شهر به دست مردم و انقلابیون افتاد. ۱۹ آذرماه، روز تاسوعا، راهپیمایی عظیم چندصدهزارنفری با شعارهای «مرگ بر شاه» و «این شاه آمریکایی اعدام باید گردد» توسط مردم برگزار می‌شود. ساعت سه بعد‌ازظهر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد برای جمعیت سخنرانی می‌کنند و حجت‌الاسلام واعظ ‌طبسی قطعنامه‌ی پایانی را قرائت می‌کند. در پایان تجمع اعلام می‌شود که امشب مراسم خطبه‌خوانی در حرم‌ مطهر توسط آیت‌الله خامنه‌ای برگزار می‌شود و قرار است امشب به نام امام‌ خمینی رحمه‌الله خطبه خوانده شود.

«خطبه‌خوانی» مراسمی تشریفاتی و حکومتی بود که هرسال دوبار برگزار می‌شد: یکی شب عاشورا و یکی شب شهادت امام‌ رضا علیه‌السلام. در این مراسم که مقامات دولتی استان نیز حضور داشتند، خطبه‌خوان می‌ایستاد و با ذکر اسم شاه و رژیم سلطنتی خطبه‌ای قرائت می‌کرد. آن سال نیز مثل هرسال استاندار و نائب‌التولیه آستان قدس از مقامات دولتی استان دعوت کرده بود در این مراسم حضور یایند. پیشنهاد خطبه‌خوانی به نام امام رحمه‌الله، همان روز توسط آیت‌الله خامنه‌ای به‌طور محدود با چندتن از دوستانشان مطرح می‌شود. «پیش از راهپیمایی چیزی به ذهنم رسید که آن را برای برخی برادرانم گفتم و خواستم اگر موافق هستید خبرش را پوشیده بدارید تا زمان آن برسد... فکر کردم که چنین خطبه‌ی رسمی آن هم با یادکرد شاه متناسب جو انقلابی مشهد نیست. باید زمام امور را به دست بگیرم و موضوع باید پنهان می‌ماند. زیرا اگر آشکار می‌شد درهای حرم را روی ما می‌بستند.»

با هماهنگی جمع محدودی از اطرافیان، قرار می‌شود آیت‌‌الله خامنه‌ای نه در جای همیشگی خطبه‌خوان، بلکه در فضای جلوی طبقه‌ی دوم که مشرف به صحن است سخنرانی کنند. جایی که کمتر کسی از وجود درگاه ورودی سیستم صوت در آنجا خبر داشت. «در راه‌پله بودیم که سیدغفوری از روبرو آمد و یک دوشاخه را گذاشت کف دست من و گفت آنجا یک پریز است. این را به آنجا بزنید.»[۱۱] مقامات استانی در اطاق‌های موزه نشسته‌اند و انتظار دارند طبق رسم همه‌ساله خطبه به نام شاه خوانده شود. آیت‌الله خامنه‌ای خطبه‌ را با نام امام رحمه‌الله شروع می‌کنند و در ادامه به انتقاد از رژیم شاه و اقدامات سرکوبگرانه‌ی رژیم در سراسر کشور و حوادث اخیر مشهد می‌پردازند. «با عدوان عمل مى‌کند یعنى چه؟ دشمنى مى‌کند یعنى چه؟ یعنى در مقابل شعار مردم و مشت گره کرده‌ى مردم، رگبار مسلسل به روى آنان مى‌گشاید. مردمى که در صحن على‌بن‌موسى‌الرضا جمع شده بودند، کدامیک از سلاح‌هاى گرم را با خود داشتند، کدام نظامى یا مأمور انتظامى را هدف قرار داده بودند؟ چرا به روى مردم مسلمان رگبار گشودید اى نامسلمان‌ها!؛ مردمى که در قم تظاهرات آرام به راه انداختند مگر چه مى‌گفتند و چه مى‌کردند که در یک حمله ده‌ها نفر از آنها را به خاک هلاک افکندید بى‌وجدان‌ها!؛ مردمى که در میدان شهداى تهران جمع شده بودند مگر چه گناهى کرده بودند که از هلیکوپتر به روى آنان آتش مسلسل گشودید اى ددمنش‌هاى فطرى!؛ چرا چندین هزار نفر را به خاک هلاک افکندید؟ کودک شیرخواره را در میان گاهواره کشتید، اى بى‌شرم‌ها!؛ مادران را داغدار کردید، زن‌هاى مظلوم را در خانه‌ها کشتید، زن از روى پشت‌بام دارد منظره‌ى تظاهرات میدان شهداى تهران را تماشا مى‌کند، کودک و فرزند معصوم و مظلوم و بى‌دفاعش در کنارش دارند نگاه مى‌کنند از تظاهرات مردم، از هیجان مردم لذت مى‌برند، اما خبر ندارند که دژخیمان با هلیکوپترها و با مسلسل‌ها در کمین جان بى‌گناهانند. ناگهان رگبار مسلسل، رگبار آتش رها مى‌شود، کودک را در کنار مادر، مادر را در کنار کودک به خون مى‌غلطاند.»

آیت‌الله خامنه‌ای که صدایشان از بلندگوهای سراسری حرم در حال پخش بود، مسئولان دولتی حاضر در حرم را مورد خطاب قرار داده و می‌گویند: «بگذار از میان شما ده‌ها هزار جمعیت، این حقیقت روشن را در مقابل امام على‌بن‌موسى‌الرضا به آنان بگویم. آقایانى که جزو مهره‌هاى این رژیم در خراسان و در مشهدید، بدانید، بدانید که این رژیم نابودشدنى و از بین رفتنى است... بدانید این دستگاه، این نظام، دیگر با این قیام ملت قابل بقا و دوام نیست. بدانید که دروغ‌هایى که در رسانه‌هاى گروهى به خورد این مردم مى‌دهید، هرگز به خورد آنها نمى‌رود. بدانید مردم حالا دیگر اگر شما اتفاقاً و استثنائاً راست هم بگوئید از شما چیزى را باور نمى‌کنند. دروغ‌هاى شما امروز براى مردم شناخته شده است. مسلم است که شما حاضر نیستید فردا در رادیوتان بگوئید که چهل پنجاه هزار جمعیت در صحن مطهر عظیم على‌بن‌موسى‌الرضا، در شب عاشورا اظهار بیزارى خود را از رژیم بیان کردند. حاضرید بگوئید در رادیو این مجلس را؟ مردم مى‌بینند که این اجتماع آنها را که یک واقعیت است به چشم خود مشاهده مى‌کنند شما نمى‌گوئید، اما وقتى که سه نفر، چهار نفر، سى نفر، چهل نفر از مزدورانتان، از مأمورانتان، با ترس و لرز راه مى‌افتند توى خیابان، دو بار، سه بار، یک کلمه‌اى را که شما نام آن را شعار میهنى مى‌گذارید، تکرار مى‌کنند بعد هم از ترس جوانان ما مى‌گریزند، این را با آب و تاب در رادیو تکرار مى‌کنید. خب مردم اینها را مى‌بینند، مردم کور و کر که نیستند.»

همزمان با این اتفاق تعدادی از مردم در نقاط مختلف شهر مجسمه‌‌های شاه را پایین می‌کشند. مجسمه‌ی شاه در میدان شهدا را می‌آورند جلوی مسجد کرامت و رویش بنزین می‌ریزند و به آتش می‌کشند.
روز عاشورا هم تظاهرات گسترده‌ای برگزار می‌شود. آیت‌الله خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد برای مردم سخنرانی می‌کنند و قطعنامه‌ی روز قبل قرائت شده و با شعارهای «صحیح است» مردم مورد تأیید قرار می‌گیرد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده