جلد اول از مجموعه کتاب های یادنامه شهدای شاخص خراسان رضوی با عنوان "ایثار نامه" توسط معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی انتشار یافته است.
به گزارش خبرنگار نوید شاهدخراسان رضوی، بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی طی پروژهای 10 مرحلهای به معرفی سبک زندگی قهرمانان حوزه ایثار و شهادت به نسل جوان پرداخته است.
بر این اساس کتابهای جیبی، الکترونیکی، و کتاب صوتی 72 تن از شهییدان شاخص استان از میان شهیدان انقلاب اسلامی، ترور، دفاع مقدس، مرزبانی، دیپلمات و مدافع حرم منتشر و رونمایی شد.
کتاب «فرازهایی از زندگی شهید آیتالله مدرس» یکی از این آثار است. این کتاب به مرور بخشهایی از زندگی شهید آیتالله حسن مدرس میپردازد.
مروری بر زندگی، برخورد قاطع، زندهباد مدرس، لایحه به نفع دزدان، دیانت و سیاست، حذف واژههای عربی، درد مردم؛درد قانونگذار، سطح زندگی مسئولان، بهترین سوغات، توجه به کارهای عامالمنفعه، شکم سیر و خضوع در برابر ظلم، حسادت به مدرس، مخالفت صریح نه با کنایه، حساب بیتالمال، آدم انتخاب کنید، جلوگیری از استقراض خارجی، زیارتگاه مردم، شخصیت انسان به لباس نیست، به کوری چشم دشمنان زندهام، چک دولت انگلیس برای مدرس، حدود دم حضرت والا و مدرس از نگاه امام خمینی، از بخشهای این کتاب است که در هر یک با بیان خاطرهای به معرفی سبک زندگی این شهید پرداخته است.
در صفحه 55 و در بخش «چک دولت انگلیس برای مدرس» میخوانیم: «روزی در نیمههای شب، یك مرد خارجی با یك مترجم به منزل مدرس آمدند. شخص خارجی شروع به صحبت كرد و دیگری هم ترجمه می نمود و معرفی كرد كه «آقا! ایشان نمایندهی دولت انگلیس هستند. یك چك سفید برای شما آورده اند كه مبلغ آن را هر طور میخواهید بنویسید و به هر طریق كه میخواهید خرج كنید. مدرس گفت: این چك چیست؟ جواب داد: «آقا! چك كاغذی است كه مینویسند و می برند در بانك، آن جا امضا میكنند و هر مبلغی كه در آن نوشته از بانك میگیرند. مدرس گفت: «چرا حالا نصف شب آوردی؟ جواب داد: ما شنیده بودیم شما پول نمیگیرید؛ حالا نصف شب چك را آوردیم. مدرس اظهار داشت: «نه، هر كه به شما گفته بیخود گفته! من پول میگیرم منتهی به این صورت نه. اولاً، باید طلا باشد آن هم بار شتر و در میان روز روشن و بعد از نماز در مدرسه سپهسالار با شتر بیاورند. در این صورت میگیرم و هیچ اشكالی ندارد. وقتی پاسخ را ترجمه میكند، نماینده یا سفیر میگوید: مدرس میخواهد آبرو و حیثیت سیاسی ما را در تمام دنیا ببرد. در نتیجه بلند میشوند و میروند.»
انتشارات ایمانپور، کتاب فرازهایی از زندگی شهید آیتالله مدرس را در 60 صفحه، قطع جیبی، شمارگان دوهزار نسخه و به بهای 50هزار ریال (غیر قابل فروش) روانه بازار نشر کرده است.
به مناسبت بزرگداشت ایام فاطمیه، نماهنگی با عنوان «عنایت حضرت فاطمهزهرا(س) در عملیات والفجر ۸»، به روایت شهید ابوالفضل نظری توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد قزوین تهیه و منتشر شد.
همسر شهید حسین علیخانی از روزهایی میگوید که حسین با تمام وجود به اصول اقتصاد مقاومتی اعتقاد داشت و در عمل آن را پیاده میکرد. او به یاد میآورد که شهید علیخانی همواره بر خرید کالای ایرانی، جلوگیری از...
مادر شهید «شیرعلی صالحی» میگوید: پسرم وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، رضایت من را نگرفت. بدون اطلاع من به تهران رفت و پس از یک سال به جبهه اعزام شد. شبی خواب دیدم که روی کوه نشستهام و او به سمت دریا میرود....
شهید «محمدمهدی نجیبی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «خدا را در همه حال بر خود ناظر بدانید و مطمئن باشید که خداوند در هیچ حالی از شما غافل نیست...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نویدشاهد ببینید.
شهید «محمدرضا منشیزاده» دوازدهم اردیبهشت ۱۳۴۱ در روستای عبداللهآباد دامغان به دنیا آمد. یک روحانی سید، نامش را محمدرضا گذاشت. او را نذر امام رضا(ع) کردند. وی بیست و نهم آبان ۱۳۶۲ در عملیات والفجر چهار...
مادر شهید «عباسعلی کوچکی» نقل میکند: «آن روز که شهید شعبان ایثاری، چون خورشیدی بر روی دستهای مردم آرام گرفته بود و به سمت شهیدآباد روستا میرفت، میگفت: خوش بهحال شعبان! این ملت را آباد کرد! نگاهش آسمان...
«ای شهید تو با فداکاریهایت در زمانی که رزمندگان جانشان در خطر بود با فریاد «یا زهرا» خودت رو روی مینها میانداختی و یا سپری در برابر دفاع از فرمانده و یا دوستان میشدی ...» ادامه این نامه را در پایگاه...
«پرستار با دیدن من گفت: این مجروح از بین رفتنی است، دیگر به عمل کردنش نمیارزد، چرا عملش کنیم. از نظر آنها، من تمام کرده بودم لذا مرا به سردخانه بیمارستان انتقال میدهند. ۴۵ دقیقه تا یک ساعت در سردخانه...
مادر شهید «رضا دهقانی دودوی» میگوید: زمانی که شهید میخواست به سربازی برود به من گفت که به مدرسه میرود. من و پدرش اطلاع نداشتیم که اسمش را برای جبهه هم نوشته است. یک روز خوابش را دیدم، تو خواب خداحافظی...
یکی از جانبازان ۷۰ درصد خدابندهای تعریف میکند: درجه داران گروه به قدری از من راضی بودند که زیرکی و چابکیام نظرشان را کاملا جلب کرده بود. به واقع تیزپاییام به حدی بود که کسی به من نمیرسید.
«در یکی از این ماموریتها توسط دموکراتهای عراقی اسیر شد و درون یک سوراخ کوچک و تاریک قرارش دادند و آذوقه محدود نیز به او می دادند. بعد از دو ماه توسط نیروهای خودی در ازای مقداری پول معاوضه شد این معاوضه...
رژیم بعثی عراق که به ایران حمله کرد، شهید «محمدهاشم آل آقا» همانند سایر همرزمانش به پرواز میآید تا با دشمن بعثی مقابله کند. رشادتها و حماسه آفرینیهای او به حدی بود که در سال ۱۳۶۲ به عنوان جانشین فرماندهی...
همرزم شهید «حسین سماوی» نقل میکند: «گفتم: حسین آقا! چرا ناراحتی؟ با دلخوری گفت: خواب دیدم. به دلم برات شده توی این عملیات شهید میشم. میخوام از نفرات اوّلی باشم که به این توفیق میرسم. خمپارهای آمد...
مادر شهید «دادشاه اسلامی جوزانی» میگوید: پسرم خیلی مهربان بود، در امور مذهبی فعال بود و اهمیت زیادی به انجام فرایض دینی میداد. تو یک سالی که در جبهه حضور داشت، دو بار مرخصی گرفت و آمد و برای بار سوم...
کتاب «دلاور بی ترمز» روایت خاطراتی از رزمنده و جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس رمضان جرجانی و تمامی همرزمان دلیر شمالیاش میباشد که در قالب روایت داستانی به قلم رحیمه جمال از سوی نشر شاهد با حمایت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان به چاپ رسید.