به حالت سجده به دیدار معشوق رفت
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید بهرام فرجی یقینی چهاردهم مهر ۱۳۴۱، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش قادر کارگر بود و مادرش خانمسلطان نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستوهفتم دی ۱۳۶۶، در ماووت عراق بر اثر موج انفجار به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای وادی رحمت زادگاهش به خاک سپردند.
سردار فرجی در شهر تبریز محله عباس آباد خیابان طالقانی (شهید موتاب فعلی) به دنیا آمد و در خانواده با ۲ برادر و ۲ خواهر پرورش یافت. او فرزند بزرگ خانواده بود. مقاطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با دوستان هم محله به اتمام رسانید و دوران دبیرستان را در دبیرستان امیرخیزی شروع به تحصیل نمود.بهرام از آغاز دوران جوانی که مصادف با اوایل انقلاب اسلامی بود فعالیت خود را در انجمن دبیرستان شروع نمود و در محله خودش با شرکت در مسجد (حضرت ابوالفضل) و برنامههای مذهبی و انقلابی حضور فعالی داشتند حتی زمانهایی که برای کشیک شب و ایست بازرسی همراه دوستانش بود و در دعاهای کمیل و ندبه و نمازهای جمعه و جماعت به تزکیة نفس خود میپرداخت.
او فردی رازدار، بسیار مهربان و دلسوز و تکیه گاهی محکم برای برادروخواهرانش و حتی پدرومادرش بود. با پدر و مادر و بزرگان حتی افراد کوچکتر از خود همیشه با احترام رفتار مینمود. او رعایت مسائل شرعی و دینی و حجاب را به خانواده و دوستان خصوصاً برادر و خواهرانش بسیار سفارش مینمود. با صحبتهای آرام و متین خود دیگران را از زندگی و سیرة ائمه آگاه میکرد و همیشه و در همه حال راضی به رضای خدا بود. صلة ارحام را واجب میدانست به خانوادهی شهدا بیشتر سر میزد و به مشکلات آنها رسیدگی میکرد.
او خدمت سربازیش را در کمیته انقلاب اسلامی به پایان رسانید و در همان نهاد استخدام شد و سپس به عنوان مسئول ادارة اماکن منصوب شد. در طول سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ در دادگاه انقلاب اسلامی به عنوان دادیار همکاری داشت. همیشه خود را به عنوان یک بسیجی ساده معرفی میکرد و از کار خود لذت میبرد.
رضا در حفظ اموال دولتی و بیت المال خیلی حساس بودند، همیشه و در همه حال طرفدار حق بود، کم حرف و پر حوصله بود بیشتر گوش میکرد و نگاه نافذی داشت، از زیادهخواهی و فرصتطلبی نفرت داشت. بسیار با حجب و با حیا بود. طوری که ما در برخورد با او حیا میکردیم. او اهمیت زیادی به نظم و سلسله مراتب و تکریم ارباب رجوع و موقعیت شناسی و صیانت از فرهنگ ملی اسلامی میدادند و الگوی خوبی در اخلاص و صداقت بالا بود. او همیشه در بین دوستان و پرسنل زبانزد خاص و عام بود. او همیشه دائم الوضو بود و با شروع جنگ تحمیلی در بیشتر عملیاتها و آموزش فنون جنگی به رزمندگان شرکت مستمر داشت. او از مرخصی بدون حقوق استفاده مینمود و به جبهه میرفت وقتی از جبهه بر میگشت وقت خود را وقف مستمندان و دیدار از مجروحین جنگی میکرد حتی حقوق دریافتی خود را بین مستمندان به صورت مخفیانه تقسیم میکرد که بعد از شهادتش بر ما معلوم گردید.
خلاصه ایشان در عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵ از ناحیه ستون فقرات زخمی شد و مدتی بستری شد و سپس پس از بهبودی نسبی با آن حال و جراحت شبانه روز از انقلاب اسلامی حراست مینمود و آرامش نداشت تا این که در شبی از شبهای زمستان سال ۱۳۶۶ به عنوان مأموریت عازم جبهه شد و در ۲۵ دیماه در عملیات بیت المقدس ۲ در منطقة ماووت عراق با حالی که گلولهای قلب ایشان را هدف قرار داده به حالت سجده به دیدار معشوق رفته و به فیض عظیم شهادت رسیدند.
انتهای پیام/