زندگی نامه و خاطرات شاعر آزاده غلامرضا قدسی؛
غلامرضا قدسی نژاد شاعر آزاده و ادیب بلند آوازه خراسانی که در آذر ماه 1368 به خیل عظیم پروانگان پر کشیده سوی دیار معشوق الهی شتافته است، اشعار بسیاری را در انفرادی های زندان پهلوی سروده است؛ به طور میانگین هر دهه یک نوبت به دلیل شعر و نصر اجتماعی و انقلابیش به زندان های ساواک منتقل می شد. «نغمه‌های قدسی» عنوان مجموعه اشعار ایشان می باشد. در ادامه مطلب با زندگانی این شاعر آزاده آشنا خواهیم شد.

زندگانی شاعر نغمه های قدسی در اسارت پهلوی

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، غلامرضا قدسی (قدسی نژاد)، شاعر آزاده و ادیب بلند آوازه شادروان استادغلامرضا قدسی، در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در مشهد چشم به جهان گشود. نسب او به میرزا محمدجان قدسی مشهدی، شاعر مشهور دوره صفویه می‌رسد که خزانه‌داری آستان قدس را بر عهده داشت و در عهد شاه‌جهان که عصر رونق شعر فارسی در هند بود، به آنجا سفر کرد. پدرمرحوم قدسی به دلیل همین نسب شریف، نام خانوادگی میرزاجانی را برگزید، او در شعر، «قدسی» تخلص می‌کرد و بعد‌ها نام خانوادگی خود را هم به قدسی‌نژاد تغییر داد.

قدسی پس از گذراندن دوره ابتدایی، به تحصیلات قدیمه روی آورد و برای فراگرفتن ادبیات عرب، فقه و اصول و منطق و فلسفه از محضر فضلای بزرگ خراسان از جمله ادیب نیشابوری (ادیب دوم) و حاج هاشم قزوینی بهره جست و در زمینه‌ی معارف اسلامی و ادبیات فارسی تبحّر یافت. در سال ۱۳۳۹ در دانشکده‌ی معقول و منقول (دانشکده الهیات) تحصیل کرد و مدرک مدرّس ۱ را از نیز از همان دانشکده دریافت کرد.

از سن شانزده سالگی کار سرودن شعر را آغاز کرد و، چون از ذوق و استعداد کافی بهره داشت، با شرکت در انجمن‌های ادبی؛ ذوق شعری او شکوفا شد و شاعری نامور گردید.

استاد قدسی از بنیان‌گذاران انجمن ادبی فردوسی بود. او در سال ۱۳۲۵ به اتفاق تنی چند از دوستانش، به تأسیس این انجمن همت گماشت. جلسات این انجمن شنبه شب‌ها برگزار می‌شد. ابتدا به صورت دوره‌ای در منزل اعضا، اما بعد از مدتی سرگرد نگارنده، میزبانی جلسات را برعهده گرفت.

این شاعر آزاده، نماینده‌ی نسلی از هنرمندان بیدار دل و پاک نهاد آراسته به زیور تقوا و پارسایی بود و برای آگاهی مردم، به ویژه نسل جوان، تلاش بسیار نمود و شعر را وسیله‌ای برای هدف خود که همانا آزادی بود، قرار داد. در طول زندگی پرفراز و نشیب خود با سخنرانی، سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی و شرکت در مجامع و انجمن‌ها، به افشاگری بر ضد استبداد و بی عدالتی‌ها پرداخت و به روشنگری اندیشه و افکار توده‌های مردم تلاش کرد، به طوری که حاکمان استبداد سعی نمودند تا او را با تهدید و تطمیع از هدفش باز دارند؛ اما وی تسلیم نشد و در برابر ظلم وستم ایستادگی نمود و چشم آسایش برهم ننهاد و با خداوندان زر و زور و تزویر، با سلاح بیان و قلم مقابله کرد.

او از زمان دولت دکتر محمد مصدق، به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و با سرودن اشعار اجتماعی و انقلابی؛ مردم را به حضور در صحنه تشویق و ترغیب می‌کرد. وی در طول دوران حکومت مصدق و پس از آن، همواره با زبان شعر، از نهضت ملی ایران حمایت می‌نمود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به مبارزه خود بر ضد دولت کودتا ادامه داد و بار‌ها از سوی رژیم پهلوی دستگیر و بازجویی شد، او در سال ۱۳۴۲ به عنوان یکی از عناصری که با زبان و قلم خود سلطنت را تهدید می‌کرد، دستگیر شد و به زندان افتاد. «سخت‌گیری نسبت به زندانیان سیاسی به حدی بود که هیچکس را یارای پی‌گیری و ملاقات با آنان نبود. در این میان تنها چند تن از شاعران نامدار مانند مهرداد اوستا و مشفق کاشانی توانستند با وساطت سید محمود فرخ، با قدسی در زندان ملاقات کنند. این دوره از زندان ایشان، نزدیک به یک سال طول کشید. در همین سال‌ها با غزل «غنچه تصویر»، از مردم می‌خواهد تا خود دست به کار شده و با ناخن تدبیر، گره کار خود را باز کنند آزاده باشند و با بیرون آوردن ید بیضا از آستین، بر نیرنگ «سامری» که از حد خود تجاوز کرده است؛ چیره گردند:

مهر و وفا مجوی که پیدا نمی‌شود             
              بگشا گره به ناخن تدبیر خویشتن

آزادگی اگر طلبی، جدّ و جهد کن             
              نیرنگ سامری شده از حد فزون چرا

آگه کسی ز لانه عنقا نمی‌شود‌             
              از دست دیگری، گرهی وا نمی‌شود

این کار جز به همت والا نمی‌شود             
              بیرون ز آستین ید بیضا نمی‌شود؟؟

 

در سالگرد نهضت در بهار ۱۳۴۳ که استبداد بسیاری از مقاومت‌ها را در هم شکسته بود، قطعه «سایبان شعله» را سرود:

بهار آمد و از خرمی نشانی نیست             
              سرشک ابر غباری نشست از رخ باغ

مگر ز خلوت گل پر نمی‌کشد نکهت؟             
              چه غنچه‌ها که شد از جور باغبان پرپر

سکوت مرگ چنان خیمه زد به دامن‌دشت             
              به گوش غنچه نسیم سحر نهانی گفت

درین محیط چنان بسته لب ز بیم صدف             
              مکن اطاعت فرمان اهرمن، ورنه

چنان گرفته دلم «قدسی» از وطن که مرا             
              گلی شکفته به دامان بوستانی نیست

که از طراوت و لبخند گل نشانی نیست             
              که گرم شور و نوا مرغ نغمه خوانی نیست

خوش آن چمن که گرفتار باغبانی نیست              
             که در خروش، درایی زکاروانی نیست

درین چمن گل شاداب و شادمانی نیست              
             که غیر دیده‌ی روشن گهرفشانی نیست

ترا به سر به جزء از شعله سایبانی نیست             
             به غیر گوشه ویرانه آشیانی نیست

شاعر در این شعر با زبان رمز سخن می‌گوید. او سخن خود را با وصف آمدن بهاری آغاز می‌کند که در آن بر خلاف سنت طبیعت، هیچ گلی به دامن بوستان نشکفته است و این پدیده را ناشی از جور باغبان می‌داند که غنچه‌های زیادی را پرپر کرده و سکوت مرگباری را بر دشت حاکم نموده است و در چنین محیطی، همه چیز لب بسته و در خفقان به سر می‌برند. قدسی به صراحت می‌خواهد تا مردم از اطاعت اهریمن، سرپیچی کنند و خود را رها سازند. او به هوشمندی در آخرین بیت شعر خود می‌فهماند که منظور از بوستان یغما زده، جایی جز وطن نیست.»

قدسی آخرین بار، در سال ۱۳۵۱ دستگیر شد و پس از بازجویی و شکنجه، در دادگاه نظامی به ۴ سال زندان محکوم شد و دوران حبس خود را در زندان‌های مشهد، کمیته‌ی مشترک ضد خرابکاری تهران، زندان قصر، قزل قلعه و اوین سپری کرد. از رویداد‌های دوران اسارت، مصلوب کردن ایشان به خاطر ادای فریضه نماز در سال ۱۳۵۳ در زندان قصر بود. شکنجه‌های زندان آثار منفی زیادی برسلامتی او گذاشته بود.

مهرداد اوستا در ذکر خاطراتش در این خصوص می‌نویسد: «قدسی با آن مایه سلامت و نشاط، آن سینه‌ی ستبر، آماده‌ی پنجه کردن با زندگی و دشخوار‌های آن، سرافراز بالای برافراخته و آن دیدار برافروخته سرشار از توانایی و بهار زندگی، در نبرد با سختی‌های زندان و شکنجه‌های جسمی و روانی آن سال‌های شوم، به یک بار، بر باد رفته بود!»

قدسی سرانجام در سال ۱۳۵۵ از زندان رهایی یافت. او پس از آزادی، هرگز از مردم فاصله نگرفت و خلوت گزینی نکرد. زندگی را در حرکت و تکاپو می‌دانست و تا لحظه مرگش، دست از فعالیت بر نداشت.

قدسی در دوران اسارت در زندان اوین، دفتر شعری سروده بودکه توسط مأمورین رژیم پهلوی ضبط شد، اما دیگر هرگز به او بازگردانده نشد. برخی از نوشته‌ها و اشعارش هم در همان دوران، در یورش‌هایی که مأموران ساواک به منزلش داشتند، از بین رفت. پس از پیروزی انقلاب هم، با همه‌ی کوشش و جستجو، متأسفانه این اشعار که می‌توانست جزو بهترین آثار ایشان باشد، پیدا نشد. مصداق آن، این بیت هاست:

بسا مضمون رنگینی که پروردم به خون دل              
             حاصل عمرم به غارت رفت و عمرم شد فنا

ستمگرکردپرپرهمچوگل، اوراق دیوانم             
              یا رب از درگاه لطف خویش نومیدم مکن

درشب‌های شعر دوران دفاع مقدس شرکت می‌جست و حماسه‌ی جنگ را این چنین به تصویر کشیده است:

ایران کند به خون شهید افتخار‌ها             
             از قطره‌های خون شهیدان گرفته رنگ
خاک شهید عشق بود، توتیای چشم             
              زین پشتوانه یافت وطن اعتبار‌ها
هر لاله‌ای که بردمد از لاله زارها.             
             چون می‌برد ز آینه‌ی دل غبار‌ها

بارزترین ویژگی‌های قدسی صراحت لهجه، صداقت، تعهد، حقیقت جویی، وطن پرستی و آزادی طلبی او بودکه در اشعارش نمود یافته است.

تمامی کسانی که از دور و نزدیک اندک آشنایی با ایشان داشتند، نیک می‌دانند که همواره تا آن جا که در توان داشت باقلم و قدم، از هیچ خدمتی دریغ نداشت.

حاصلم از زندگی جز خدمت مردم نبود             
              عمر خود را وقف کار دیگران کردیم ما

همسر فداکار استاد قدسی، فرزندان خود را در حساس‌ترین سنین رشد یعنی دوران کودکی و نوجوانی، با محرومیت‌های اجتماعی و عاطفی پرورش داد و این دوران سخت‌تر از سخت را با دست تنها سپری کرد. قدسی به قدری به همسر و دخترانش علاقه داشت که اشعار متعددی رادر ابراز علاقه و محبت به این عزیزانش سروده است.

در سال ۱۳۲۹ در حالی که به شغل صرافی اشتغال داشت؛ هیچ گاه از مطالعات ادبی باز نایستاد. قدسی مدتی نیز در دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیات) مشغول به تدریس شد؛ تا این که در سال ۱۳۴۰ به علت فعالیت‌های سیاسی از تدریس و استخدام در ادارات دولتی منع شد. وی ناگزیر در خانه خود به تدریس خصوصی پرداخت. او با پیشنهاد استاد سید محمود فرخ از شعرای خراسان که مدیر عامل شرکت نساجی خسروی مشهد بود، کارمندی این شرکت را قبول کرد و به استخدام در آمد.

پس از انقلاب نیز عضو اصلی هیئت مدیره این شرکت شد و همکاری و نظارت خود را همچنان ادامه داد. در سال ۱۳۵۵ به تصحیح و ترجمه در دفتر نشر فرهنگ اسلامی در تهران اشتغال یافت.

بعد از پیروزی انقلاب به حکم وظیفه، مدتی در مقام مدیر کل اوقاف و اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان و نیز‌عضو معتمد هیئت جانشینی انجمن شهرستان مشهد خدمت کرد.

قدسی به واسطه تسلط بر زبان و ادبیات فارسی و عربی، تا آخرین روز‌های زندگی‌اش در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول تدریس بود. برخی از اشعار استاد قدسی در جراید و مجلات و نیز در بعضی از تذکره‌ها و سفینه‌ها مانند «شعر امروز خراسان»، «در آسمان غزل»،» غزل معاصر ایران»، «سفینه‌ی غزل»، «سفینه‌ی فرخ»، «گلبانگ عشق»، «مصلح کل»، «سخنوران نامی معاصر»،» از پنجره‌های زندگانی» و برخی از کتب درسی و دانشگاهی و ... به چاپ رسیده است. در زمینه‌ی نثر هم سلسله مقالاتی تحت عنوان «یاران پیامبر» در چند شماره از مجله‌ی آستان قدس از ایشان منتشر شد،، ولی بعد از مدتی از ارائه‌ی مقاله به مجله مذکور خودداری کرد؛ زیرا هدفش تنها معرفی آنان نبود، بلکه انقلابی بودن و مبارزه‌های این افراد مورد نظر بود که متأسفانه این مطالب از مقاله حذف می‌شده است.

این مجموعه مقالات قرار بود که بعد‌ها مستقلاً به چاپ رسد و چهل تن از یاران پیامبر معرفی شوند؛ اما همه‌ی آن مقالات در حین دستگیری‌ها از بین رفت.

زنده یاد دکتر علی شریعتی نیز در نامه‌ای به استاد قدسی چنین می‌نویسد:

«دوست فاضل و گرامی ... پس از عرض اخلاص، جای خوشوقتی بسیار است که همت فرموده‌اید و داستان یاران پاک رسول اکرم را، با زبانی بسیار ساده، آن چنان که توده مردم بفهمند، در مجله‌ی آستانه منتشر می‌سازید. انتشار این سرگذشت‌ها، از نظر اطلاع مردم به حال بزرگانی که چنان نهضتی را در جهان پدید آورده‌اند و کار و رفتار و اندیشه‌شان، اساس بینش و طرز فکر امروزی ما را تشکیل می‌دهد، مفید است ...»

بعد‌ها انتشارات بعثت در سال ۱۳۵۶، تنها سرگذشت چند تن از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به چاپ رساند. قدسی برای تدوین دیوان شعر جدش محمد جان قدسی سفری به هند داشت و نسخه‌های قدیمی را جمع‌آوری کرد تا به چاپ برساند؛ ولی اجل مهلت نداد.

مجموعه اشعار ایشان به نام «نغمه‌های قدسی» با مقدمه استاد مهرداد اوستا در سال ۱۳۷۰، توسط انتشارات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خراسان منتشر شده است.

در ۲۱ آذر ۱۳۶۸، قلب پر مهر استاد غلامرضا قدسی که تا آخرین لحظه برای ایران و ایرانی می‌تپید، در سن ۶۴ سالگی از حرکت باز ایستاد. او را در غرفه‌ی ۱۶۸ در کنار جودی شاعر، در صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم علیه السلام به خاک سپردند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده