دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۲۵
شهید مدافع حرم عبدالله خسروی شهادت را دوست داشت، لیاقتش را هم داشت. این همه زحمت کشید و حیف بود به مرگ عادی از دنیا برود. هر موقع به ‏بهشت زهرا می‌رفت چند دقیقه سر قبر پسرش می‌نشست و بعد به زیارت دوستان شهیدش می‌رفت. همیشه حسرت شهدا را ‏داشت.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید عبدالله خسروی در روز ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۴۵ در یکی از محله‌های شهرستان اراک متولد شد کودکی که ‏چشمانش را به ‏روی دنیا گشود و در آغوش پدری منتظر قرار گرفت‎.

‎در سن پایین با علوم دینی و احکام الهی آشنا ‏شد و در مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام که در کنار منزل‌شان قرار ‏داشت به نماز و کارهای فرهنگی و مذهبی روی ‏آورد. در سال‌های مبارزه علیه شاه و حکومت طاغوت با دوستانش در ‏تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت داشت و با این که سن ‏و سالی نداشت درک درستی از دین و اتفاقات دور و بر داشت‎. ‎
سعی می کرد تا سربازی خوب برای اسلام و امام خمینی رحمه ‏الله علیه باشد‎. ‎انقلاب که به پیروزی رسید با منافقین ‏درگیر بود و پلاکاردهایی که از طرف منافقین در معابر و کوچه‌ها ‏نصب می کردند را جمع آوری می کرد. بعد از مسجد ‏ابوالفضل به پایگاه بسیج امام زاده عبدالله علیه السلام در خیابان شهید ‏بهشتی رفت و در این پایگاه فعالیت‌های خوبی در ‏قالب بسیج داشت‎

عمری که شهید «عبدالله خسروی» پای انقلاب گذاشت
جنگ که آغاز شد به عنوان بسیجی و نیروی مردمی به ‏جبهه رفت و چهارده سال بیشتر نداشت. در سال ۱۳۶۰ به ‏عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به پوشیدن لباس ‏سبز پاسداری افتخار می کرد‎. ‎در زمانی که در پایگاه ‏شهید بهشتی امامزاده فعال بود از گشت‌های شبانه تا برگزاری ایست و ‏بازرسی و آموزش‌های نظامی همه را انجام می ‏داد و سعی داشت تا به عنوان نیروی کارآمد و فعالی در نظر فرماندهان دیده شود.

برای رفتن به جبهه به لشکر ۲۱ ‏حمزه‌ی تهران رفت و آموزش‌های اولیه را پشت سر گذاشت‎.‎
به جبهه‌ی غرب ‏رفت و در دو جبهه فعال بود. ارتباط نزدیکی با شهید ابوالفضل عابدی داشت و با هم در اطلاعات ‏عملیات لشکر ۱۷ علی بن ‏ابی طالب علیه السلام فعالیت می کرد. آموزش‌های غواصی را دیده بود و به عنوان مسئول ‏آموزش در آن حیطه هم فعالیت ‏می کرد و رزمندگان اسلام را آموزش می داد‎.‎
در طول سالهای مبارزه و دفاع از میهن اسلامی دلاورانه و سلحشورانه ‏ایستادگی می کرد.

چه در خط اول و چه در پشت ‏جبهه، سعی می کرد تا مدام در سرش شوق دفاع و کمک رسانی به جبهه ‏باشد. وقتی که به مرخصی می آمد از خانواده و ‏دوستان و اقوامش کمک مالی برای جبهه جمع آوری می کرد و با خود به ‏جبهه می برد. شهید خسروی یکی از نوابغ ‏اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ بود که موفق به شناسایی نقاط بی‌شماری در عمق ‏خاک دشمن شده بود. از مربیان نخبه بود ‏که غواصان زیادی را تربیت کرده بود و در عملیات‌های مختلفی از جمله بدر، ‏خیبر، والفجر ۸ و ۱۰، کربلای ۴ و ۵ و ‏عملیات مرصاد و دیگر عملیات‌ها حضوری فعال داشت و رشادت‌هایش را به رخ ‏دشمن بعثی کشاند. در عملیات والفجر ‏‏۱۰ به عنوان معاون گردان امام حسین علیه السلام حضور یافت. در این ایام سختی‌های ‏مبارزه را به جان و دل می خرید ‏تا ذره‌ای از خاک میهن را به دشمن ندهد. ‏
از زمانی که بحث مدافعان پیش آمد حالش عوض شد. اولین بار که می‌خواست به سوریه برود این شهید بزرگوار در ‏تهران با خانواده‌اش بود. به مقر امام حسین رفت و قرار شد به سوریه اعزام شود. خانواده‌ای وی به اراک برگشتند و او ‏در پادگان تهران دوره‌های خاصی دید و از آنجا به سوریه اعزام شد. بعد از دو ماه و نیم همسر وی از او پرسید: ‏نمی‌خواهید برگردید ایران؟ گفت: چرا سعی می‌کنم بیایم ولی به کسی خبر نده. به تهران رسید و زنگ زد که با دوستانم به ‏اراک می‌آیم. بعد از ۱۵ روز مرخصی دوباره قصد رفتن کرد.‏
شهید عبدالله خسروی چهار بار اعزام شد. در نبرد حلب، خان‌طومان و نبل و الزهرا هم حضور داشت.

عمری که شهید «عبدالله خسروی» پای انقلاب گذاشت

در طول ۱۰ ماهی ‏که از اشغال شهر ۴۰ هزار نفری تدمر توسط داعش می‌گذشت، روس‌ها، نیرو‌های مردمی سوریه و بچه‌های حزب‌الله ‏لبنان شانس‌شان را برای آزاد‌سازی شهر تدمر امتحان کرده بودند ولی شهید خسروی با فرماندهی‌شان توانستند بدون تلفات ‏فرودگاه و شهر تدمر را در ۲۹ اسفند ۹۴ آزاد کنند. وقتی ایران بود در تب و تاب بود. می‌گفت: حیف است در خانه بمانم ‏و تجربیات و تاکتیک جنگی را به جوانان آموزش ندهم. گردان فاتحین را در اراک پایه‌ریزی کرد. حول و حوش هزار و ‏خرده‌ای نفر در گردان فاتحین اراک ثبت‌نام کردند و ایشان فرمانده آنها بود. آن‌قدر آموزش‌هایش سخت بود که هزار و ‏خرده‌ای از نیرو‌ها ریزش کردند و تنها ۱۴۰ نفر باقی ماندند. وی خیلی زحمت می‌کشید و هفته‌ها به خانه نمی‌آمد. وقتی ‏منزل بود و جنایات داعش را از تلویزیون می‌دید مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. می‌گفت: مگر می‌توانم در خانه بنشینم و ‏این ظلم‌ها را ببینم و کاری نکنم. مرد جنگ نباید در خانه بنشیند. شهید خسروی همچنین ورزشکار بود. از فوتبال و ‏بسکتبال گرفته تا غواصی نمونه بود. مربی بوکس هم بود.‏
شهادت را دوست داشت، لیاقتش را هم داشت. این همه زحمت کشید و حیف بود به مرگ عادی از دنیا برود. هر موقع به ‏بهشت زهرا می‌رفت چند دقیقه سر قبر پسرش می‌نشست و بعد به زیارت دوستان شهیدش می‌رفت. همیشه حسرت شهدا را ‏داشت. یک شب بعد از هیئت خوابید و صبح بیدار شد و تعریف کرد که خواب جالبی دیده است. همسرش به او گفت: مگر ‏قرار نبود با بچه‌های فاتحین بروی؟ گفت: شرایطی پیش آمده که باید تنها بروم.‏
‏۲۲ مهر سال ۱۳۹۶ در حماء سوریه به شهادت رسید. داعش از مدت‌ها قبل دنبالش بود و با بمب کنار جاده‌ای ایشان را ‏هدف گرفتند. با سه نفر از همرزمانش برای آشنایی بیشتر با منطقه عملیاتی رفته بودند که آنجا شهید می‌شوند. شهید عبدالله ‏خسروی همیشه راننده داشت، اما آن روز برای اینکه بیشتر از منطقه بداند خودش رانندگی می‌کرد. بمب کنار جاده‌ای چند ‏کیلویی داعش در جاده اثریا به سخنه سوریه منفجر شد و وی به شهادت رسید. پیکرش را سه روز بعد از شهادتش به ‏اراک آوردند و او را در بهشت زهرا به خاک سپردند.‏

 

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده