زندگی نامه و خاطرات شهید حسین سبحانی کوهسرخی؛
نوید شاهد - فرزند شهید حسین سبحانی کوهسرخی می گوید: «هفت ساله بودم که چشمم به بالای تپه افتاد و دیدم که جنازه‌ی پدر را به سمت گلزار شهدا می آورند. احساس غرور و افتخار کردم. احساسی ناشی از این که فرزند یک شهید هستم.»

زندگی نامه و خاطرات شهید حسین سبحانی کوهسرخی

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید حسین سبحانی کوهسرخی - سومین فرزند علی اکبر - در اول خردادماه سال ۱۳۳۱ در روستای ایور کوهسرخ از توابع شهرستان کاشمر متولد شد.

به دلیل داشتن خانواده ای روحانی، فراگیری علوم دینی را از همان دوران طفولیت آغاز کرد و مشتاقانه پا به پای پدر به مسجد رفت. در ۵ سالگی موفق به خواندن قرآن گردید. تأثیر آموخته های اسلامی بر قلب او، باعث بروز اندیشه های بزرگ در ذهنش شد، که گاه با جاری کردن آنها بر زبان کودکانه اش شگفتی اطرافیان را بر می انگیخت.

دبستان را با نمرات عالی در مدرسه ی «حسینی ایوری» به اتمام رساند. اوقات فراغتش عموماً به مطالعه و کمک به والدین - که پیشه شان کشاورزی بود می‌گذشت.

به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده و کهولت سن والدین مجبور به ترک تحصیل شد. به تهران رفت و در کارخانه آجرپزی به کار مشغول شد و پس از شش ماه دوباره به روستا بازگشت و برای امرار معاش حرفه‌ی قالیبافی را به خوبی فرا گرفت.

با وجود تمام مشکلات تربیت روح را فراموش نکرد و همچنان به روحانیت و مسایل مذهبی علاقه مند بود و در کنار آن از تربیت جسم هم غافل نبود.

پس از آن که موفق به کسب عنوان قهرمانی کشتی شهرستان کاشمر شد، مقام نائب قهرمانی کشتی استان خراسان را نیز از آن خود کرد.

او که ارتباط عمیقی با روحانیت و مسجد داشت، از این طریق با تحولات انقلابی آشنا شد و این آگاهی روحیه ظلم ستیزی او را به خروش بیشتر واداشت. فعالیتش را در این زمینه با پخش اعلامیه های حضرت امام در روستاهای اطراف شروع کرد و در روز تشییع جنازه‌ی شهید بهبودی با آغاز حمله و پرتاب سنگ به ساختمان ژاندارمری اوج بخشید.

سبحانی همیشه به دنبال این بود که چگونه می تواند مثمر ثمرتر باشد. به گفته ی برادر شهید: «او با تأثیر از این حدیث که: خواب عالم از عبادت شبانه هزار بار بهتر است. در آن دوران بزرگترین آرزو و شور جوانیش را ادامه تحصیل و طی مدارج حوزه ی علمیه تشکیل می داد.»

در سال ۱۳۵۵ به راحتی همسرش را طبق معیارهای اعتقادیش انتخاب کرد و با پیشقدمی بزرگترها در مراسمی ساده با چاووشی و صلوات، زندگی مشترک او در کنار خانم زهرا آرمند آغاز شد. همسر ایشان احترام فراوان نسبت به بزرگترها، خصوصا والدین خود و همسرش، همچنین صبر، مهمان نوازی و زود جوشی را از خصوصیات شهید در امور خانواده و ارتباط با مردم ذکر می کند.

پس از ازدواج به شهرستان کاشمر نقل مکان کرد و به حرفه‌ی بنایی مشغول گردید.

حاصل زندگی مشترک او چهار فرزند به نام‌های: علی اکبر (متولد ۱۳۵۸)، طيبد (متولد ۱۳۶۰)، طاهره (متولد ۱۳۶۲) و منوره (متولد ۱۳۶۴) می باشد.

او که همیشه علم و آگاهی را برای پرورش دادن هر چه پربارتر مذهبی لازم می دانست، موفق شد در کنار کار تحصیلاتش را در مدرسه شبانه روزی امام خمینی تا مقطع دیپلم ادامه دهد و پس از آن عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید.

حسین سبحانی در ابتدای جنگ داوطلبانه به کردستان اعزام شد. با پشتکار و خلوص نیتی که داشت، لیاقت خود را برای تقبل مسئولیت های بیشتر به اثبات رساند؛ به طوری که پس از کردستان به عنوان مسئول آموزش سپاه شیروان انتخاب شد. مدتی در سمت مربی سلاح شناسی و چندی بعد مسئول قسمت سلاح شناسی معرفی گردید و در زمینهای تخریب و تاکتیک تخصص داشت و بسیجیان را آموزش می‌داد.

در سال ۱۳۶۳ مسئولیت بسیج ناحیه‌ی کوهسرخ به ایشان محول شد. او همواره سعی داشت ایمان و آگاهی را توأمان در وجود خود بارور کند. پیوسته تأکید داشت که در جنگ به خاطر مصالح مردم و وطن اسلامی باید خصومت شخصی و غرض ورزی را کنار گذاشت و در کنار هم به مبارزه پرداخت. انجام وظایف را به صورت کامل و به موقع، قسمت اعظمی از این مبارزه می‌دانست و دیگران را به این امر گوشزد می‌کرد.

اوراق دفترچه یادداشت او که پر از برنامه ریزی های دقیق برای انسجام نیروهای مردمی و انجام وظایف در موقع مقرر، بیانگر این خصوصیت شهید سبحانی است.

همرزمان ایشان از سخنانش به یاد می آورند که تا چه حد به دانستن قدر لحظات جنگ تأکید داشت. اوقات فراغت را در جبهه به عبادت، آموزش نظامی به نیروهای مردمی و مطالعه به خصوص آثار استاد مطهری، نهج البلاغه و قرآن سپری می کرد. برادر شهید می گوید: «در این دوران دیگر بزرگترین آرزوی حسین شهادت بود.»

شهید سبحانی شش بار به جبهه اعزام شد و بار آخر در یکی از سحرهای ماه مبارک رمضان، ضمن توصیه ی همیشگی به همسرشان برای تربیت اسلامی فرزندان و صبر و توکل به خداوند، برای بار سوم از کنار اتومبیل بازگشت و کودکانش را که در خواب بودند بوسید و راهی شد.

او در فرازهایی از وصیت نامه اش هدف خود را از جهاد و مبارزه این گونه بیان می کند: و اما اگر کسی از بنده بخواهد که شما با چه ایده و هدفی حرکت کرده اید و برای چه در جنگ شرکت نموده اید، باید بگویم که ان شاء الله بنده به مولایم حسین بن علی (ع) اقتدا نموده ام؛ چون آن چیزی که من از هدف امام حسین (ع) فهمیده ام این است که فرمودند: لا أَرَى الْمَوْت، إِلَّا سَعَادَه، مرگ را جز سعادت نمی بینم. و اما سعادت برای افرادیست که از هر لغزش و اشتباهی وارسته و پیراسته باشند. پس اگر به فرمایش امام حسین(ع) مرگ یک سعادت باشد، مرگ همراه با شهادت است و مرگی که در راه هدف باشد. و امیدوارم خداوند بنده‌ی حقیر را جزو مغفورین و شهدا قرار دهد.»

و در فرازی دیگر توصیه می کنند: مسلمین در راه پیشبرد اهداف اسلام باید جهاد و مبارزه کنند، حال چه با حیاتشان، چه با شمشیر علي‌ها، و چه با خون حسین‌ها، این بسته به زمان است که در چه عصر و زمانی باشیم و نحوه ی حرکت چه طور باشد. که این را با اقتدا به رهبران وفقهای عالی‌قدر اسلام می توان تشخیص داد.»

سرانجام سردار حسین سبحانی کوهسرخی با سمت قائم مقام گردان کوثر، در تاریخ 1365/02/30 در عملیات پدافندی منطقه ی مهران بر اثر اصابت ترکش به ناحیه ی پشت و پهلو به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.

علی اکبر - فرزند شهید می گوید: «هفت ساله بودم که چشمم به بالای تپه افتاد و دیدم که جنازه‌ی پدر را به سمت گلزار شهدا می آورند. احساس غرور و افتخار کردم. احساسی ناشی از این که فرزند یک شهید هستم.»

شهید سبحانی در زادگاهش، روستای ایور به خاک سپرده شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده