دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۵۷
نوید شاهد - همکار شهید مدافع حرم «ابوالفضل راه چمنی» روایت می‌کند: «ابوالفضل همواره مثبت اندیش بود و گمان بد را از خودش دور می کرد. اگر در محیط کار و بین دوستان اتفاقی می افتاد همه را به آرامش و افکار مثبت دعوت می کرد. یک بار یکی از فرماندهان به یکی از مربیان اشکالی وارد کرد. دوستان در غياب فرمانده به دفاع از مربی برخاستند و فرمانده را زیر سؤال بردند. ابوالفضل گفت: «یک تنه به قاضی نروید. باید دلیل کار ایشان را بپرسیم آن وقت قضاوت کنیم.»»
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید ابوالفضل راه‌چمنی دوم اسفند ماه سال 1364 بود و عاشق خدمت در سپاه. جنگ سوریه که شروع شد، با جلب رضایت خانواده سال 1392 لباس مدافعان حرم را به تن کرد و بار‌ها و بار‌ها در منطقه حاضر شد. او به عنوان یکی از فرماندهان لشکر زینبیون همراه با رزمنده‌های پاکستانی در عملیات‌های متعددی شرکت کرد. تا در نهایت در هجدهم فروردین ماه سال 1395 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در العیس، جنوب غرب حلب، به شهادت رسید.
 
همکار شهید «ابوالفضل راه چمنی» روایتی را بیان کرده است که در ادامه می‌خوانیم:

جدیت در کلاس درس و برنامه های کاری ابوالفضل زبانزد همه بود. نه بد اخلاق بود و نه اخمو. همیشه با لبخند و تبسمی زیبا مطالب را برای دانش آموزانش تدریس می کرد. پس از اتمام هر مبحث، س ؤال می کرد آیا همگی درس را آموختید؟ چنانچه همه حاضران جوابشان مثبت بود، نکاتی را می پرسید تا اطمینان حاصل کند. چنانچه عده ای آموخته بودند و بعضی متوجه مباحث نشده بودند، عذر می خواست و مطلب را مجدد توضیح می داد.

درس را با اشکال و مدل های متفاوت، انگیزه های مادی و معنوی بیان می کرد. مادامی که همه دانش آموزان مطلب را نیاموخته بودند، سراغ بحث بعدی نمی رفت. به دانش آموزانش می گفت: «شما در دست من امانت هستید. همه ما یک مشت واحد هستیم. حتی یک نفرهم نباید ضعیف بماند. اگر یکی از شما متوجه بحث نظامی نشود احتمال اینکه از ناحیه همان یک نفر شکست بخوریم، هست. بنابراین وظیفه من یاد دادن است و تکلیف تک تک شما هم آموختن درس و بکار گیری آن در مواقع نیاز و ضروریست به خاطر دقت در آموزش، دانش آموزانش در کارهای عملی موفق بودند. در پایان دوره تدریس، دانش آموزانش با ناراحتی و دلتنگی از او جدا می شدند. گاه شاهد بغض و گریه های شان بودم.

ابوالفضل همواره مثبت اندیش بود و گمان بد را از خودش دور می کرد. اگر در محیط کار و بین دوستان اتفاقی می افتاد همه را به آرامش و افکار مثبت دعوت می کرد. یک بار یکی از فرماندهان به یکی از مربیان اشکالی وارد کرد. دوستان در غياب فرمانده به دفاع از مربی برخاستند و فرمانده را زیر سؤال بردند. ابوالفضل گفت: «یک تنه به قاضی نروید. باید دلیل کار ایشان را بپرسیم آن وقت قضاوت کنیم.»

یک روز بعد از اینکه از نماز خانه خارج شدیم، به س راغ فرمانده رفتیم. روی صندلی نشستیم. ابوالفضل با ادب واحترام از ایشان پرسید: «چرا چنین ایرادی به مربی وارد نمودید؟ درصورتیکه ایشان فردی مورد اعتماد وكاردان ومعتقدی هستند.» فرمانده در جواب گفتند: «بله درست است. ایشان نیروی خوبی هستند اما یک ایراد بزرگ دارند. چون خیلی در جمع حضور نداشتند لذا خود بین هستند و روحیه انتقاد پذیری ندارند. خواستم اثر محیط را در خود ببیند و انتقاد پذیری اش تقویت شود.»

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده