شنبه, ۰۷ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۴۰
نوید شاهد - از سردار شهید «محمدرضا رسولی» نقل شده است: «در منطقه مهران محور قلاویزان چند ماهی است مشغول کار تفحص پیکر شهدا هستیم. از روز عید نوروز چند روزی نگذشته است. همه در تلاش برای رساندن پیکر پاک شهدا به خانواده های چشم انتظارشان هستند.»

عید نوروز در حال تفحص پیکر شهدا

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید «محمدرضا رسولی» هجدهم اردیبهشت ماه 1352،‌ محمدرضا در منطقه شمیران واقع در تهران متولد شد. 5 سالش بود که به همراه خانواده، به شهرستان ملارد عزیمت نموده و در آنجا ساکن شدند. تحصیلاتش را تا مقطع سوم دبیرستان ادامه داد.

در سن 13 سالگی به همراه پدرش با گذراندن 4 ماه دوره آموزشی در پادگان سید الشهدا 6 ماه به جبهه اعزام گردید وقتی به سن خدمت سربازی رسید، به عضویت سپاه در آمد و وارد ستاد کل نیروهای مسلح شد. و در تاریخ 1372/2/2 در نیروی هوایی سپاه در قسمت لجستیک گروه مخابرات استخدام گردید و پس از چند ماه به مرکز آموزش 06 نزاجا معرفی شد و موفق به اخذ سردوشی گردید.

محمدرضا به ورزش علاقه زیادی داشت و عضو تیم تکواندو و فتح سپاه نیز بود. ایشان به همراه 6 تن از دوستان همدوره ای خود در آبان 1373 به تشکیل کمیته جستجوی مفقودین پیوست و در اندک زمان مسئول ستاد جستجو مفقودین در منطقه عمومی غرب، به وی محول گردید.

محمدرضا ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد . یک سال پس از ازدواجش در تاریخ 1374/1/23 به همراه همرزمانش در منطقه مهران – قلاویزان مشغول کار تفحص پیکر مطهر شهدا بودند که پایش به قله انفجاری مین والمیر گیر کرد و برای جلو گیری از شهادت سایر دوستان خودش را روی مین انداخته و از ناحیه دست و صورت و سینه به شدت جراحت برداشته و در راه انتقال به بیمارستان به فیض شهادت نائل شد.

روایتی خواندنی از سردار شهید را در ادامه می‌خوانیم:

در منطقه مهران محور قلاویزان چند ماهی است مشغول کار تفحص پیکر شهدا هستیم. از روز عید نوروز چند روزی نگذشته است. همه در تلاش برای رساندن پیکر پاک شهدا به خانواده های چشم انتظارشان هستند. با شناسایی محور عملیاتی در  محدوده پاسگاه کار ادامه داشت.

عقربه ساعت یک ربع به یازده را نشان می داد. از دور یک خودرو تویوتا به طرف ما می آمد. وقتی رسید دیدم آقای محمد رضا رسولی است که اسلحه در دست از ماشین پیاده شد و سوئیچ را به من داد تا ماشین را در جای مناسبی پارک کنم و خودش برای کار کردن به طرف محور رفتند.

تازه پشت فرمان نشسته بودم  که صدای مهیبی مرا متوجه خود کرد. فریاد یا حسین به آسمان خواست. من جا خوردم از ماشین به زمین پریدم و به طرف محل انفجار رفتم. همین که پا برهنه بر شیار گذاشتم صحنه باور نکردنی جلوی چشمانم حلقه بست. آری پیکر آقای رسولی غرق در خون براثر انفجار مین روی زمین افتاده بود. بدون تعلل به طرف ماشین رفتم و آن را تا نزدیکی ها آنجا آوردم. نمی‌دانستم چه کار می کنیم.

اما برادر رسولی را از زمین بلند کردیم و به داخل ماشین انتقال دادیم. من درماشین بالای سرش نشسته بودم. در طول مسیر دست او در دستم بود و دست دیگرم را به زیر سرش گذاشته بودم. جراحت او خیلی شدید بود از ناحیه سر سینه پا دیگر برادر رسولی با بالین خونین شهادتین را می خواند. دست او در دستم یخ زده بود. چهره اش کربلایی گشته بود و روحش آسمانی شده بود. به بیمارستان رسیدیم. بچه های بهداری به یاریمان شتافتند اماخیلی دیر شده بود. روح مطهر آقای رسولی به سوی ملکوت به پرواز در آمده بود.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده