به مناسبت چهل و دومین سالِ بهار انقلاب اسلامی؛
نوید شاهد _ در آستانه چهل و دومین سالِ پیروزی انقلاب اسلامی و دهه فجر؛ نوید شاهد تهران بزرگ طی پرونده‌ای، زندگینامه، وصیتنامه و اسناد شهدای انقلاب را برای علاقه مندان منتشر می‌کند. در ادامه زندگینامه شهید "علی محمد احمدیان" را می‌خوانید.

زندگینامه

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، شهید "علی محمد احمدیان باغبادرانی" پانزدهم خردادماه سال 1336در آغاجاری دیده به جهان گشود. پدرش محمود و مادرش نازنین نام داشت. او که مجرد و تحصیلاتش را تا مقطع سوم راهنمایی ادامه داده بود. در سال 1357 به هنگام تظاهرات و مبارزه با رژیم پهلوی در خیابان تهران نو براثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرا آرام گرفته است.


شهید احمدیان باغبادرانی در خانواده‌ای مومن و متوسط دیده به جهان گشود. یک ساله بود که به دلیل موقعیت شغلی پدرش به تهران عزیمت کردند. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان رهام تهران نو گذراند.

تمام سال‌های ابتدایی را با موفقیت گذراند و کلاس نهم دبیرستان بود که به دلایلی ترک تحصیل کرد و در یکی از کارخانه های اطراف تهران مشغول به کار شد.

19 سالش بود که مشمول خدمت نظام وظیفه شد که از خدمت برای رژیم شاه سرباز زد و همیشه می‌گفت من هیچ وقت برای شاه خدمت نمی‌کنم، به همین جهت در همان سال به کویت رفت و به حرفه نجاری پرداخت.

در سال 1356 به ایران بازگشت، که همزمان با اوج گیری انقلاب بود و در کلیه تظاهرات شرکت می‌کرد و نوار و اعلامیه و عکس‌های امام خمینی (ره) را تکثیر و پخش می‌کرد.

تا اینکه شهریور ماه 57 فرا رسید و تظاهرات میلیونی مردم علیه رژیم شاه علنی آغاز شد و نماز عید فطر در میدان شهدا و خیابان‌های اطراف خوانده شد که فرزندم در آن شرکت داشت و در تظاهرات 17 شهریور در صفوف متحد مردم در تظاهرات بطور فعال شرکت کرد. تا اینکه رژیم از ترس خود در تهران و خیلی از شهرهای ایران حکومت نظامی برقرار کرده بود.

به خیال اینکه ندای حق طلبانه مردم را در گلو خفه سازد غافل از اینکه با شروع ماه محرم دامنه تظاهرات وسیع تر می‌گردد به طوری که در پی فرمان امام امت از اول ماه محرم مردم به پشت بام‌ها ندای الله اکبر سر می‌دادند.

روایت از زبان پدر شهید:

فرزند شهیدم نیز با دیگر جوانان محل با صدای رسا مشغول به گفتن تکبیر و دیگر شعارهای انقلابی بود  و اکثر شب‌های ماه محرم هم به خیابان رفته و با دوستانش علیه رژیم شعار می‌دادند و با نوشتن شعار بر روی دیوارها ماموران رژیم را سخت به وحشت می‌انداختند.

هنگامی که شاه از ایران فرار کرد و امام حمینی (ره) پا به خاک گلگون وطن گذاشت فرزندم در مراسم استقبال از امام فعالانه شرکت داشت و نقش انتظامات را به عهده داشت و بسیار خوشحال بود از اینکه دیگر امام انقلاب را از نزدیک رهبری می کند. و به دلیل اینکه پرسنل نیروی هوایی از بدو ورود امام به ایران به مردم پیوسته بود رژیم تصمیم گرفت که نیروی هوایی را سرکوب کند.

و با اعلام حکومت نظامی از ساعت 17 بعد از ظهر روز 21 بهمن ماه قصد داشت توطئه شوم استعمار را پیاده کند که فرزند شهیدم از روز جمعه 20 بهمن به برادران رزمنده نیروی هوایی پیوست و سرانجام در روز شنبه 21 بهمن ماه در حین نیروی هوایی پیوست و سرانجام در روز شنبه 21 بهمن ماه در حین کمک رسانی به مجروحین در بیمارستان 17 شهریور (25 شهریور سابق) مورد اصابت گلوله دژخیمان رژیم پهلوی قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و من خوشحالم از اینکه پسرم به سعادت کامل رسید یادش گرامی و روانش شاد.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده