زندگی‌نامه شهيد «محسن آقاخانی»
شهید محسن آقاخانی  هميشه در جهت فراگيری استعداد چشمگيری داشت. دارای روحيه‌ای بشاش و جاذبه‌ای مختص به خود بود که با اين برخورد افراد و مخالف خط امام(ره) را اول به طرف خود جذب می‌کرد و سپس با نطق‌های شيوا و عارفانه و منطقی با استدلال خود آنها را هدايت می‌کرد و با منافقين، همچون رهبرش علی(ع) رفتار می‌کرد.

شهید محسن آقا خانی

نوید شاهد: چه زيباست، خانه دل را تکاندن و از غير خدا پاک کردن، چه خوبست دل را خانه‌ محبت خدا نمودن و به او عشق ورزيدن و در عشق او سوختن، شهيد شدن و شاهد گشتن. در سحرگاه شهريور ماه 1347، کودکی چشم به اين جهان گشود که نام او را محسن نهادند. دوران قبل از دبستان او، چون هزاران کودک ديگر ساکن اين شهر گذشت؛ اما به مدرسه سپردن او هم زمان با شروع کار هيئتی برای هم سن های خودش بود.

رفت و آمد کودک در آن هيئت، بزرگ‌ترين عامل سازنده‌ روح و روانی و آينده‌اش شده و درس مبارزه با فرعون زمان را نيز در همان جلسات فرا گرفته بود. در سن 12 سالگی به طور کامل به تکاليف شرعی خود تسلط داشت و از دوران ابتدایی عاشق ائمه و روحانيت و عزاداري های حسين(ع) بود. به طور کلی روحانيون را دنباله رو پيامبران می دانست، به همين جهت راه حوزه را انتخاب کرد و به حوزه علميه رفت. در آنجا به زندگی ساده در حجره کوچک طلبگی مشغول به فراگيری اصول فقه شد، بعد از آنکه درخت مقدس انقلاب اسلامی ايران به بار نشست و به آن همه سياهی ظلمت و سياهکاری پايان داد و نهادهای انقلابی به پيشنهاد امام امت از بين توده‌های مردم جوشيدند، او در سنگر حوزه و بسيج در دو سنگر رزم و درس مشغول خدمت به اسلام بوده و علاوه بر درس خواندن در حوزه، در کميته انقلاب اسلامی منطقه شميرانات موفق به تدريس شده و بيشتر فعاليت خود را در پايگاه بسيج مسجد رسول الله(ص) انجام می‌داد.

شهید آقاخانی  هميشه در جهت فراگيری استعداد چشمگيری داشت. دارای روحيه‌ای بشاش و جاذبه‌ای مختص به خود بود که با اين برخورد افراد و مخالف خط امام(ره) را اول به طرف خود جذب می‌کرد و سپس با نطق‌های شيوا و عارفانه و منطقی با استدلال خود آنها را هدايت می‌کرد و با منافقين، همچون رهبرش علی(ع) رفتار می‌کرد. اولين اعزامش به جبهه در سال 1362 از طرف تيپ موسی‌بن‌جعفر کميته، به منطقه جنوب رفت و مبلغ اين رسالت بوده است. چهره عارفانه و عاشقانه‌ای داشت. ديگر طاقت ماندن در شهر را نداشت و عاشق جبهه و بچه‌های جبهه بود.

آخرين صحبت او اين چنين بيان شد: رسيدن به خدا زحمت می‌خواهد، تهذيب می‌خواهد، نمازها را در اول وقت خواندن دعاها و راز و نيازکردن تا به صبح می‌خواهد، در اين عبادات و راز و نيازها است که پرده حجاب کنار می‌رود و نظاره به جمال کبريايی و جبروتی بارگاه قدس حضرت حق جلت عظمه می‌کند. سعی کنيد از قافله عقب نمانيد و ياد خدا را در دلهايتان زنده نگه داريد. این شهید بزرگوار در منطقه عملياتی کربلای 5 (شلمچه) به شهادت رسید.

«روحش شاد و راهش پررهرو باد.»

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده