زندگینامه شهید حمیدرضا جعفرزاده پور
نوید شاهد - شهید «حميدرضا جعفرزاده پور» از شهدای دلیر دوران دفاع مقدس است که سال 1364 در عملیات والفجر 8 و در اروندرود به شهادت می رسد. در ادامه با زندگی این شهید عالی مقام آشنا می شوید.

زندگینامه شهید حمیدرضا جعفرزده پور

نوید شاهد: حميدرضا جعفرزاده پور، فرزند اكبر و آمنه، در دي ماه سال 1337 ، در شهر تبريز به دنيا آمد.

به ورزش هاي فوتبال، واليبال و كوهنوردي علاقه ي فراواني داشتحميدرضا در 7 سالگي براي گذراندن تحصيلات ابتدايي به مدرسه ديلمغاني رفت.

بعد از دوره هاي دبستان و راهنمايي، براي ادامه ي تحصيل، به اصفهان رفت و دوره دبيرستان را در نجف آباد گذراند.

در كنار تحصيل، به كارهاي فني و تعمير وسايل برقي مي پرداخت. او در نماز خواندن و روزه گرفتن، كوشا بود و همراه دوستانش به مسجد مي رفت.

فردي بسيار مهربان و خوش رفتار بود و همچنين ايمان، تواضع و تعصبات ديني خاصي داشتاو تا پيروزي انقلاب اسلامي، در تمامي تظاهرات و راه پيمايي ها شركت مي كرد.

يكي از دوستان حميدرضا ،آقاي حسن رنجبر، مي گويد: ما در حالي كه درس مي خوانديم، در خانه به همراه حميدرضا و چندتن ديگر، درباره ي مسايل روز بحث و گفتگو مي كرديم و كتاب ها و نوارهاي امام را مي آورديم و مطالعه مي كرديم.

يك بار كه حميدرضا براي نماز به مسجد رفته بود و درباره ي مسايل سياسي بحث مي كردند. مأمورين رژيم به مسجد حمله ور شدند و به مرد م نمازگزار حمله كردند . و حميد و چندتن ديگر دستگير شدند و مورد شكنجه قرار گرفته و پس از دادن تعهد آزاد شدند.

ايشان بيشتر اوقات فراغتش را به مطالعه ي كتاب هاي ديني مي پرداخت.

كتاب هاي خواجه عبدالله انصاري، به خصوص مناجات هاي او و همچنين قرآن و نهج البلاغه، كتاب هاي شهيد مطهري و اصول كافي را نيز مطالعه مي كرد.

حميدرضا در سال 1357 ، براي خدمت سربازي، به بندرعباس اعزام شد اما بعد از يك سال معاف شد.

در سال 1360 به عضويت بسيج درآمد. ابتدا به عنوان راننده استخدام شد و چندي بعد به دليل پشتكار فراوان، به سم ت مدير داخلي بسيج منصوب شد.

قبل از اعزام به جبهه هاي جنگ، چون سپاه كرمان پادگان آموزشي نداشت در مركز 05 ارتش، آموزش ديد . اولين مجروحيت او در همين پادگان بود زماني كه آموزش مي ديد يكي از مربيان بر اثر سهل انگاري، چند تير شليك كرد و يكي از اين تيرها به سينه ي او خورد و پس از بهبودي با اصرار زياد راهي جبهه هاي جنگ شد. اول به كردستان اعزام شد و بعد از آن در اهواز، با گروهي جهت آموزش خنثي سازي مين، به پادگان گلف اعزام شد.

او در جبهه جزو گروه تخريب بود و در اكثر عمليات ها، از جمله عمليات طريق القدس، بيت المقدس، رمضان، والفجر 3 و عمليات بدر، حضور داشت.

در عمليات رمضان، به اتفاق دو نفر ديگر از افراد گروه تخريب، مأموريت يافتند تا سنگرهاي كمين دشمن را تخريب كنند ابتدا سيم هاي خاردار را بايد قطع مي كردند، و بعد به آن ها حمله ور مي شدند. كه در اين عمليات مجروح شد.

در عمليات ديگري مسئول محور بود وقتي در حال بازكردن معبر بود با كمين دشمن بر خورد كرد، راه خود را تغيير داد و به يك ميدان مين برخورد كرد. و با شجاعت تمام از اين ميدان مين عبور كرد . و به سنگر دشمن حمله ور شد و سنگربان را بدون سروصدا به هلاكت رساند.

او پس از مدتي، به عنوان جانشين واحد تخريب لشكر 41 ثارالله منصوب شد. در عمليات والفجر 3 از خود رشادت هاي بسياري نشان داد.

بعد از عمليات خيبر، در عمليات بدر شركت كرد. ابتدا با حضور او در عمليات مخالفت شد. ولي بعد به او اجازه داده شد كه مقداري مهمات و نيرو به خط ببرد. خودش مي گويد: وقتي كه به اسكله رسيدم، مهمات را با قايق به آن طرف آب بردم. در موقع خالي كردن مهمات، خمپار ه اي كنار من بر زمين خورد و تركشي به شكم م فرو رفت ولي من به مقاومت پرداختم و با ديگر نيروها به پاك سازي سنگرها پرداختم.

او به حكم خدا و براي دفاع از دين و اسلام و انقلاب، جنگيد. در عمليات والفجر 8 حميدرضا بايد طرحي را كه فرمانده گردان دستور داده بود، اجرا مي كرد. در اين طرح بايد نيروهاي تخريب، از زير آب خود را به كمين هاي دشمن مي رسا ندند، و آن ها را منفجر مي كردند و بعد از غواصي و عبور از اروند، بايد با تمام قوا مي جنگيدند.

سرانجام در تاریخ 1364/11/20، در عملیات والفجر 8 در اروند رود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید.

شهيد حميدرضا جعفرزاده پور در وصيت نامه اش مي گويد: « پدر و مادرم! مرا ببخشيد اگر رنجي و زحمتي از من ديديد. مرا حلال كنيد و از شما طلب آمرزش مي خواهم. در مرگم آه و فغان و گريه نكنيد و صبور باشيد، تا خداوند متعال شما را در اين امر، از صابرين قرار دهد. خداوند به شما صبر عطا كند و همه ي ما را رستگار گرداند.

منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده