
به گزارش نویدشاهدگیلان يكي از خاطرات شهيد حسن اميرزاده كه براي بنده حسين امير زاده برادر ايشان در زمان جنگ تعريف نموده چنين مي باشد و محل خدمت حسن در سال 1363 جبهه شرهاني در انديمشك بود .
بنا به گفته ايشان فاصله بين نيروهاي دشمن با ما بسيار كم بود فقط يك خاكريز بلند ما را از هم جدا مي كرد . بطوريكه ما در سنگر حرف هاي سربازان عراقي را مي شنيديم . نزديكي هاي ظهر هر روز كه مي شد عراقي ها مي دانستند كه از پشت خط براي ما غذا و مهمات مي آوردند . با خمپاره انداز شروع به خمپاره انداختن مي كردند . در اين زمان طبق معمول ماموريت خاموش كردن آتش به عهده من بود . براي اينكه آتش انها را خاموش كنم يك قطعه آر پي جي با تعدادي از گلوله هاي آر پي جي را بر مي داشتم و به بالاترين سنگر خاكريز مي رفتم و آنقدر به سوي آنها شليك مي كردم تا غذا و مهمات لازم به منطقه برسد . اين كار به طور دائم ادامه داشت تا اينكه شهيد حسن در همين سنگر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و شهيد شد .