به گزارش نوید شاهد فارس، قدم كه در آستان مسجد المهدي (عج) مي گذاري شميم عطر شهادت تو را سرمست مي كند. در ناگزير رفتن و ماندن، حسي نجيب، تو را به سمت كتابخانه ي مسجد مي كشاند. در عطر تغزل و باروت گم مي شوي و چشم هايت به مقبره اي كوچك مي افتد كه مردي بزرگ با تني بي سر در آغوش شهادت آرميده است.
شهيد حاج "شيرعلي سلطاني" 25 دی ماه 1327 در محله ي كوشك قوام شیراز در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را تا مقطع ششم ابتدايي گذراند. پس از آن بر حسب علاقه به حوزه ي علميه رفت.
وی در ايام شكوهمند انقلاب اسلامی، همزمان با اوج گيري مبارزات امت اسلامي عليه حكومت ستم شاهي در بسياري از فعاليت هاي سياسي و انقلابي شركت می كرد و در اين مسير بارها از سوي مقامات امنيتي رژيم مورد بازخواست قرار گرفت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامی به خیل سبزپوشان سپاه پاسدارن پیوست. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و چندين بار در جبهه حضور يافت.
"شیرعلی" ايام جواني دل سروده هاي خود را كه از روحي آرام و ملكوتي سرچشمه مي گرفت با صداي دلنشين و خوش آواي خويش مجلس و محفل مذهبي و شامگاهان مغموم جبهه را با طنين كلام آسماني خود شور و حالي خاصی مي بخشيد.
هنوز آوازهاي زخمي او از گوشه گوشه ي جبهه هاي جنوب به گوش مي رسد آن اسوه ي تقوا و ايمان در مزار كوچكي كه در كتابخانه ي مسجدالمهدي(عج) براي خود حفر كرده بود شبان تيره ي دنيا را با عطر نافله هاي خويش در آميخت و آن گاه كه با تني بي سر به ديدار دوست شتافت، زمين و زمان را شرمنده ي اين كلام آتشين خود نمود كه من شرم دارم كه در محضر آقايم اباعبدالله (ع) سر داشته باشم . روح ملكوتي او سرانجام در آستانه ي بهار 1361 در آسمان بيكران شوش به پرواز درآمد و در جواب قدسيان عالم ملكوت آرام گرفت.
سروده ای به قلم شهید شیر علی سلطانی :
كيست مهدي بزم ايمان را سراج ، كيست مهدي سوق ايمان را رواج
كيست مهدي درد دل ها را طبيب ، كيست مهدي زخم جان ها را علاج
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس