فريادگر شهر شهادت/
نوید شاهد: پس از صله ارحام و ديدار عزيزان به قم مراجعت کرد، با ديدن جاي خالي استاد، غرق در ماتم و اندوه شد. اما ارادة قوي در راه هدفي مقدس را از استادش کاشاني آموخته بود. در مدرسه حجتيه قم در حجره‌اي اسکان يافت. با دوست هم حجره‌اش که اهل مشهد بود، به سوي هدفي بس والا گام بر مي‌داشت و مي‌کوشيد تا درخت علمش تنومند گردد. او به گنج نهايي فکر مي‌کرد تا حديث، حکمت و فقه را از بلنداي علم اهل‌بيت بر صفحة دلش فرو نشاند.
 نهال محبت

سيد چون شمع در فراق استاد اشک ريخت. اما با استعانت از صبر، تسلاي خاطر يافت. سيد با غم دوري از خانواده، غربت را بيش از هر زمان احساس مي‌کرد. جهت ديد و بازديد به شهر نياکان خود بهشهر رفت. با رسيدن به بهشهر پدر و مادر و اعضاي خانواده از او استقبال کردند. سيد که چراغ معرفتش چون ستاره‌اي نورافشاني داشت، بوسة محبت بر پيشاني و دستان پدر و مادر نثار کرد، تا حق آن دو را که درخت وجود او را پرورش داده‌اند، ادا کند.

سيد عبدالکريم با بهره‌گيري از مکتب صفا، نزديکان و بستگان را دوست داشت.

بعضي از بستگان او در روستاي صعب‌العبوري بودند، که در فصل زمستان رفت و آمد ماشين امکان نداشت. اما قلب رئوف وي که از اقيانوس رحمت سيراب شده بود، با حرکت به سوي روستا، سوار تراکتوري شد. و در آن فصل زمستان که همه جا پوشيده از برف بود، جاده پرپيچ و خم را در نور ديد. اهالي روستا ساعتي بعد آن مرد خدا را که قلبش آکنده از مهر و صفا بود در کنار خود ديدند.

آن روز مردم درسي بزرگ آموختند. درس انسانيت، درس صفا و محبت و درس دوست داشتن، او دلش پس از عشق به مؤمنان و کينه فاسقان بود.

راه ناتمام

پس از صله ارحام و ديدار عزيزان به قم مراجعت کرد، با ديدن جاي خالي استاد، غرق در ماتم و اندوه شد. اما ارادة قوي در راه هدفي مقدس را از استادش کاشاني آموخته بود. در مدرسه حجتيه قم در حجره‌اي اسکان يافت. با دوست هم حجره‌اش که اهل مشهد بود، به سوي هدفي بس والا گام بر مي‌داشت و مي‌کوشيد تا درخت علمش تنومند گردد. او به گنج نهايي فکر مي‌کرد تا حديث، حکمت و فقه را از بلنداي علم اهل‌بيت بر صفحة دلش فرو نشاند. و همچون نسيمي خوشبو از رهگذر معارف حق در گستره قلمرو اسلام عطر معنويت بپا شد.

با جديت فراوان دروس سطح را پشت سر گذاشت. درس خارج اصول فقه حضرت امام خميني و خارج فقه حضرت آيه الله بروجردي، دو چشمه زلال بود، که کامش را سيراب مي‌کرد. پايش به درس استادي "چون امام خميني" باز شده بود که فقط قواعد و فرمولهاي اصولي درس او نبود .درياي بيکراني يافته بود که گوهرهاي ناياب فراوان داشت. فصل جديد زندگيش آغاز شده بود. چيزي نگذشت که مجذوب اخلاص، عرفان، علم و عمل استاد شد.

او را خورشيدي مي‌دانست که از تابش نورش هماره جان مي‌گرفت و به او عشق مي‌ورزيد. فکرش فکر او، کلامش کلام او و راهش راه او بود.

کعبه عشق

رفتن به زيارت کعبة آمال، شهر ولايت، عمري بود که داغ غم در دل سيد نهاده بود. گام گذاشتن بر تربت پاک نجف اشرف و سيراب شدن از آبشار سخنان اهل‌بيت، آرزويي بود که در 22 سالگي تحقق يافت.

اسباب سفر را آماده کرد و از راه زميني به سوي تربت پاک علوي گام برداشت. از دور بارگاه ملکوتي و گلدسته‌هاي حضرت را ديد. خوشحالي در چشمان سيد عبدالکريم برق زد. آنجا غسل زيارت بجاي آورد و جان و روحش را تطهير نمود. دانشجوي مهاجر، با لبان تشنه، خود را به ضريح پاک رساند تا از سرچشمة زلال سيراب شود. او آمده بود پيوندش را با مقام ولايت استوار سازد و پس از قرنها بيعت غدير را مستحکم کند.

خود را به ضريح رساند. لحظاتي با سکوت گذشت. عقده دلش باز شد. و با قطرات اشک در مظلوميت علي (ع) گريست.

ستمي که بر مولايش رفته بود در خاطرش زنده ماند. امام (ع) در دوران پنج ساله حکومتش را از ظلم قاسطين، نفاق مارقين و عهدشکني ناکثين رنج‌ها کشيد تا نور هدايت را در مسجد کوفه برافروزد. او همه چيز را به خاطر آورد.

سيد در مدت يکسال سفرش به ديار آسماني عراق، براي تجديد ميثاق با شهداي کربلا به شهر حماسه‌ها ـ کربلا ـ و شهرهاي کاظمين و سامرا رفت و ديار يار پذيراي آن مهمان فرزانه شد.

يکسال اقامت به زودي گذشت. با فراهم نبودن شرايط تحصيل از جمله ضعف جسمي بار ديگر به سوي ايران براي اقامت در شهر قم حرکت کرد.

شريک زندگي

سال 1335 ش. بود سيد عبدالکريم احساس دروني خويش را در انتخاب شريک زندگي يافت. با آگاهي از فوائد فردي و اجتماعي ازدواج، دوست داشت به سنت ديرپاي محمدي جامة عمل بپوشد. و نداي غريزي خويش را اجابت کند.

او که روانش به ياد خدا آرامش مي‌گرفت، خواست با انتخاب همسر و عمل به دستور شرع مقدس طوفان غريزه را مهار و اساس يک زندگي خانوادگي را پي‌ريزي و براي روح طوفان‌زا، آرامش محدود تحصيل کند.

دوست هم‌حجره‌ايش با فکري مشابه، از تصميم سيد آگاه شد. با شناختي که هر يک از خانواده يکديگر داشتند همشيرة هم را خواستگاري کردند.

پس از توافق و جلب رضايت، هر دو مراسم عقد، در جوار مرقد نوراني حضرت رضا (ع) در مشهد مقدس حضور حضرت آيه‌الله العظمي سيد محمدهاي ميلاني برگزار شد. پدر سيد آن روز به جهت دوري و مشقت راه، نتوانست در جشن ازدواج دو فرزند شرکت کند.

وقتي حضرت آيه‌الله ميلاني جاي اورا خالي ديد فرمود: "من امروز بجاي او پدري مي‌کنم".

سيد بدين گونه زندگي جديدي را با انتخاب همسري دلسوز آغاز کرد.

بهشت خانواده

زوج جوان زدگي را با ياد و نام خدا در جوار بارگاه ملکوتي حضرت امام رضا (ع) با دنيايي از اميد و عشق شروع کردند.

سيد در انتخاب همسر دقت کافي داشت تا او مادر خوبي براي فرزندان آينده‌اش باشد. همسر سيد عبدالکريم از سادات قابل احترام و از خانوادة اهل علم بوده (خانوادة ابطحي) بود. او با آگاهي از وضعيت زندگي و اقتصادي شوهر با گام نهادن در منزل جديد، سيد را به خوبي در مسير اهداف پاک ياري کرد. او مي‌دانست که فراروي اين وصلت فراز و نشيبهايي است که جز با متانت و بهره‌جستن از نيروي پرقدرت صبر و قناعت ميسر نخواهد بود.

او همسر وفاداري بود وآن را در عمل با صدق و صفا ثابت کرد. در تمام دوران مبارزات سياسي سيد، با همة مشکلات مالي که گريبانگير آن بودند، هيچوقت شوهر را سرزنش نکرد. توقعات بيجا و زياده‌طلبي‌هاي زنان دنيا زده و زيورپرست! از ساحتش بدور بود.

همة اينها از او زني با الگوي اسلامي ساخته و فاطمة زهرا (س) الگوي زندگي او بود. وظيفه خود را در محيط خانواه به نحو احسن انجام مي‌داد. در برابر چنين زن با شخصيتي سيد نيز احترام خاصي براي همسر قائل بود. زن را موجود با ارزش الهي مي‌دانست. او اعتقاد بر اين داشت که زن در منزل، بايد در حد متعارف کار کند. مرد نبايد با انتظار بيش از حد او را بيازارد. گاه در کارهاي منزل به همسر کمک مي‌کرد و مي‌گفت: "اگر لازم باشد بايد براي زن خدمتکار فرستاد."

او زن را موجودي احساسي و پرعاطفه مي دانست. سعي نمي‌کرد با برخوردهاي خشن، دلسردي او را فراهم کند. از آنجائيکه زن را شريک زندگي مي‌دانست، از مشورت با او دريغ نمي‌کرد. معتقد بود، کار زن، صرف بچه‌داري و آشپزي نيست. بلکه تربيت فرزند مهمترين وظيفة اوست.

نقش پدر را در تربيت فرزندان حياتي و در حد توان حضور خود را در کنار همسر و فرزندان ضروري مي‌دانست و لذا سعي مي‌کرد، غذا را در کنار خانواده سر يک سفره تناول کند.

مجموع اينها، منزل را بهشتي پر از صفا و معنويت ساخته بود که همه از آن رضايت داشتند.

اشک ماتم

در سال 1336 ش. يکسال از ازدواج سيد گذشته بود. مرگ پدر چون زهر هلاهل کام او را تلخ کرد. سيد همة خاطرات تلخ و شيرينِ دوران سخت و پرمشقت عمر پدر را از خاطر گذارند و با قلبي سوخته، در غم فراق بهترين عزيز اشک ماتم ريخت. اما چاره چه بود؟

هر شخصي بايد در اين دنيا تسليم مرگ شود. سيد با استعانت از کيمياي صبر و استقامت و اطمينان به پاداش الهي خود را دلداري داد و بار ديگر از خداوند آمرزش روح پدر را طلب کرد و به روح او درود فرستاد.

حس مسئوليت

سالها از حضور سيد عبدالکريم در حوزة علميه گذشته بود و او از درياي بيکران علم و معنويت بهره مي جست و فکر او از سرچشمه زلال توحيد سيراب مي شد.

او دانش خود را در مسير دين و نشر احکام نوراني آن مي‌خواست و به مناسبتهاي مختلف. شهر به شهر در سنگر منبر و محراب به روشنگري مي‌پرداخت. او که آيه "فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفهوا في‌الدين " پايش را به حوزة دين و دين‌پروري کشانده بود، هيچوقت خود را از مردم جدا نکرد.

براي مردم شهر و محله‌اش، بر گردن خود حق خاص قائل وبود و آن را هيچوقت ترک نکرد. هر سال مقيد بود، پنج روز از ايام تبليغي را بخصوص به بهشهر برود. مردم نيز متقابلاً او را از خود دانسته و هنگام سخنراني از جاهاي دور و نزديک جهت شنيدن سخنراني و استفاده از درخت تنومند علم و تقوا خود را به مسجد محله مي‌رساندند.

مناظره دکتر و پير

سيد در زماني که در حوزه‌ها آشنايان به قلم اندک و يا ناياب بودند اهميت اسلحه‌اي که قرآن بنام آن قسم ياد کرده را خوب شناخت. او آگاه بود قلم قدرت و هنر است و بايد از دست نااهلان خارج و در دست دلسوختگان قرار گيرد.

نوشته‌هاي زيبا، روان و ادبي سيد حکايت از قدرت قلم وي دارد. در سال 1337 در سن بيست و شش سالگي، اولين اثر قلمي خود را هنرمندانه با شيوه‌اي نو و جذاب براي جامعة آن روز، به سبک رمانتيک و داستاني عرضه داشت. اين سبک نگارش جاذبة خاصي براي خوانندگان کتاب دکتر و پير پديد آورد. از ابتداي بحث، داستان بين چند نفر مسافر که در قطاري نشسته‌اند، شروع مي‌شود که در لابلاي بحث، به بيان ارزشهاي اسلامي و دفاع از قوانين جاودانة اسلام مي‌پردازد.

بر قلة اجتهاد

جنب و جوشهاي علمي و نحوة مباحثة طلاب، بر رهگذران و ناآشنايان به علوم حوزه، جديد جلوه مي کند. طلاب هنگام بحث با استاد و يا هم بحثي با استدلالِ محکم، نظر مخالف را مورد نقد و بررسي قرار مي‌دهند. تا با استفاده از منابع مربوط، يعني کتاب، سنت، اجماع و عقل، نظر خود را بر کرسي اثبات رسانند. کسي که با منابع مذکور احکام شرعي را استباط کند مجتهد ناميده مي شود.

استاد هاشمي نژاد در درس مجتهد پرور بزرگاني چون امام خميني و آيه الله بروجردي شرکت کرد. با استعداد درخشان و حافظة‌قوي و تلاش مستمر خود با مو شکافي، مباحث را با دليل دنبال مي‌کرد، بطوريکه او قادر به استنباط و اجتهاد شد.

سيد با جديت فراوان به مقام اجتهاد نايل آمد. اما آن را در پس پردة اخلاص نگه داشت. آن مقامي نبود که هدف نهايي را در آن بيابد. او با همة کمالات علمي و معنوي با فروتني خود را طلبه‌اي بيش نمي‌دانست و به آن افتخار مي‌کرد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده