سه‌شنبه, ۰۷ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۰۶

مقدمه: يك ايده و نظريه زماني در محافل آكادميك و علمي ماندگار است كه از پشتوانه نظري قوي برخوردار باشد. در جهان علم آن بخش از توليدات اصطلاحات ذهني بشر بيشتر عمر مي كند كه پيرامون آن مباحث نظري به اندازه كافي به عمل آيد، نقاط قوت و ضعف شناسايي شده و در پي آن نقاط ضعف برطرف، و نقاط قوت تقويت گردد. «شهادت» در تاريخ اسلام به ويژه در تاريخ شيعه داراي يك جريان اصيل و اعتقادي مي باشد. علاوه بر آن، در اديان و باورهاي ديگر موارد مشابه آن يافت مي شود. اما اصطلاح «فرهنگ شهادت» مفهومي است كه در چند دهه اخير به واسطه وقوع انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس در فرهنگ جامعه ما رايج گشته است. اگر بخواهيم اين مفهوم را در جامعه شناسايي و معرفي نماييم، بايد از سطح شعار فراتر رفته و پشتوانه نظري آن را تقويت كنيم. هدف مقاله حاضر نيز گامي كوچك در اين راستا مي باشد و اينكه اگر شهادت فرهنگ است، چه تشابهات و تفاوت هايي با مفهوم فرهنگ نزد عالمان اجتماعي دارد؟ در نهايت سعي مي گردد تا براساس مباحث فرهنگ در علوم اجتماعي، تعريفي از «فرهنگ شهادت» ارايه شود. واژه فرهنگ و اصطلاحات مشتق از آن جمله واژگاني هستند كه به اشكال و سطوح متفاوت در ميان اقشار گوناگون جامعه به كار گرفته مي شوند. هر كس به فراخور و توانايي خود به درست يا غلط آن را به كار مي گيرد و به همين جهت درباره «فرهنگ» معاني، مفاهيم و برداشت هاي متفاوت وجود دارد. در آغاز مقاله برآنيم تا فرهنگ را از لحاظ ريشه لغوي، تعاريف، ويژگي ها، ابعاد و ... معرفي نموده و در ذيل هر بحث سعي مي كنيم مسايل مربوط به شهادت را در آن حوزه مطرح نماييم. دليل اين امر آن است تا ذيل هر مبحث فرهنگ، موارد مربوط به «فرهنگ شهادت» را به جهت فهم درست مطالب نقل كنيم تا خواننده راحت تر بتواند علت به كارگيري واژه «فرهنگ» به همراه «شهادت» را درك نموده و ارتباط آن را مورد ارزيابي قرار دهد. تعاريف مختلف فرهنگ در ميان شاخه هاي گوناگون علوم اجتماعي، جامعه شناسي و مردم شناسي بيشتر به فرهنگ و تأثير متقابل آن بر جامعه پرداخته اند. اگرچه بسياري از اهل دانش يا متفكران، عالمان ديني و ... بنا به برداشتي كه از مفهوم فرهنگ دارند آن را به كار مي برند، اما مردم شناسان به طور اخص به آن پرداخته اند و در ابعاد و ويژگي هاي آن كنكاش نموده و تعاريف و بسترهاي گوناگوني را براي اهل تحقيق و نظر گشوده اند. در ذيل به معاني و تعاريف فرهنگ مي پردازيم. فرهنگ واژه اي است فارسي كه از دو جزء «فر» و «هنگ» تركيب يافته است. «فر» به عنوان پيشوند و به معني جلو، بالا، بر و پيش آمده و «هنگ» از ريشه اوستايي «تنگا» (thanga) به معني كشيدن و سنگيني و وزن است. و از نظر لغوي به معني بالا كشيدن و بر كشيدن مي باشد. فرهنگ هيچ گاه در ادبيات فارسي به مفهومي كه برخاسته از ريشه كلمه باشد نيامده است. لازم به يادآوري است كه در مردم شناسي ريشه يابي واژگان لغوي مدنظر نيست، بلكه مفهوم استنباطي كه مردم از يك واژه دارند مورد مطالعه قرار مي گيرد. معادل واژه فرهنگ در عربي «ثقاله» در زبان فرانسه «كولتور» و در زبان انگليسي «كالچر» (culture) مي باشد. با عنايت به اينكه culture و cultural به معني كشت و كشاورزي هم مي باشد، دانه پاشي، كاشت و داشت و برداشت، به معني رايج فرهنگ در جامعه نزديك است، اما در ادبيات فارسي همانطور كه ذكر آن رفت هيچ گاه به مفهومي كه برخاسته از ريشه كلمه باشد نيامده است. در طول تاريخ ايران، چه قبل و چه بعد از اسلام و چه در زمانهاي معاصر، فرهنگ به معاني و مفاهيم متفاوت و گوناگوني به كار رفته است. در برهان قاطع آمده: فرهنگ بر وزن فرهنج: علم و دانش و عقل، ادب بزرگي و سنجيدگي، كتاب لغت فارسي، نام مادر فارسي، نام مادر كيكاووس، شاخ درختي كه در زمين خوابانيده و از جاي ديگر سر بر آوردن، به كاريز آب نيز گفته اند. همچنين فرهنگ به معني فنون و روش ها، دانش و هنر و حرفه، دبيري و شكار و جنگ آوري و به معني آموختن و به كار بستن آماده است. علاوه بر آن به كساني كه آداب معاشرت و هنجارهاي اجتماعي و اخلاقي و ارزشهاي انسانهاي اهل مطالعه را به جا مي آورند «با فرهنگ» گفته و بالطبع كساني كه فاقد اين ويژگي ها هستند «بي فرهنگ» مي گويند. در دوران معاصر ايران، واژه فرهنگ به معناي آموزش و پرورش نيز به كار رفته است. پس از ورود شيوه تحصيلي نوين به ايران و ايجاد وزارت معارف، بعدها اين وزارتخانه به «فرهنگ» تغيير نام داد. بر همين اساس امروز همه شاغلين در آموزش و پرورش «فرهنگي» اطلاق مي شوند و بعدها در وزارتخانه هايي مانند «وزارت فرهنگ و آموزش عالي» و «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» به كار گرفته شد. اصطلاح «فرهنگ اسلامي» بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در آثار علماي دين و روحانيون رواج يافته و در كتب درسي تحت اين عنوان منتشر مي شود كه منظور از فرهنگ اسلامي همان تبيين ايدئولوژي اسلامي است كه معادل «معارف اسلامي» مي باشد. امروز واژگان فراواني با استفاده از كلمه فرهنگ به كار گرفته مي شود. «فرهنگ شهري»، «فرهنگ روستايي»، «فرهنگ شرقي»، «فرهنگ آپارتمان نشيني»، «فرهنگسرا»، «خانه فرهنگ» و ... كه بررسي صحت و درستي به كار گيري چنين واژگاني را به اهل فن مي سپاريم. با اوج گيري مبارزات مردم ايران در جريان انقلاب اسلامي و در دوران جنگ عراق عليه ايران، مردان و زنان بسياري در صحنه هاي مبارزه و پيكار به شهادت رسيدند. اخلاق، شيوه مبارزه، نحوه شهادت، خصوصيات فردي و شخصيتي ايشان و آثار به جاي مانده اعم از مادي و غيرمادي (معنوي) مجموعه اي ارزشمند را تشكيل مي دهد كه تحت عنوان «فرهنگ شهادت» معرفي شده است. اين واژه در ادبيات ما واژه اي نو و بديع بوده كه در عرصه گفتار و نوشتار بسيار به كار گرفته مي شود؛ در ادامه مقاله به تفصيل بيشتري درباره «فرهنگ شهادت» خواهيم پرداخت. در ادامه بحث «فرهنگ» بايد گفت كه در جامعه شناسي و مردم شناسي، تعاريف بسياري در مورد فرهنگ وجود دارد. جامعه شناس و مردم شناس متخصص و اهل نظر تعريفي از فرهنگ ارايه داده اند. «ادوارد تايلور» بنيانگذار و به تعبيري پدر علم مردم شناسي، بيش از يك قرن قبل مي نويسد: فرهنگ عبارت است از مجموعه علوم و دانش ها، هنر، افكار و عقايد، اخلاقيات، مقررات و قوانين، آداب و رسوم و ساير آموخته ها و عاداتي است ك انسان ها به عنوان يك عضو در جامعه كسب مي كنند. نكته اصلي در تعريف تايلور اين است كه فرهنگ شامل همه موارد و مسايلي است كه ما از بدو تولد تا هنگام مرگ در كنار خود حس كرده و يا مي بينيم و به عنوان عضوي از جامعه ياد گرفته و به كار مي بريم. به طور خلاصه هر آن چيزي كه ما در جريان جامعه پذيري و اجتماعي شدن در طول دوران زندگي با آن مواجه مي شويم و آن را مي فهميم و يا مي شناسيم، فرهنگ است. يك انتقادي كه در رابطه با تعريف تايلور وجود دارد اين استكه وي عناصر و اجزاي فرهنگ را در تعريف خود در نظر گرفته، ولي كنش متقابل اين عناصر و اجزا لحاظ نشده است. برخي از متفكران، فرهنگ را در شكل «تشريحي» آن تعريف مي كنند كه جمله تايلور در رديف اين متفكران است. به اعتقاد اينان، فرهنگ به سادگي عبارت است از كليت يك پارچه اي از وسايل و كالاي مصرفي، ويژگي هاي اساسي گروه هاي اجتماعي گوناگون، تصورات، پيشه ها، باورها و رسوم بشري. برخي ديگر از متفكران به فرهنگ از جنبه تاريخي مي نگرند. «رالف لينتن» فرهنگ را شامل رفتارهايي مي داند كه در ميان گروهي از انسان ها مشترك است و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد. اين تعريف در حقيقت بقا و حيات فرهنگ و انتقال آن از نسلي به نسل ديگر است. «جلال آل احمد» داستان پرداز و منتقد اجتماعي كشورمان با همان بيان مخصوص خود در كتاب «نفرين زمين» مي گويد: فرهنگ يعني سپردن بار مرده ها به زنده ها. همين بيان ساده يك تعريف با جنبه تاريخي در مورد فرهنگ است. «هرسكويتس» تعريف هنجاري از فرهنگ ارايه مي دهد و آن اينكه «فرهنگ، راه و روش زندگي يك قوم است.» حال آنكه جامعه، مجموعه سازمان يافته افرادي است كه از راه و روش معين زندگي پيروي مي كنند. «علامه محمدتقي جعفري» نيز فرهنگ را در غالب آرمان ها و عقايدي مي داند كه با توجيه اخلاقي و مذهبي همراه است و مي گويد: «ما اين حقيقت را بايد به خاطر بسپاريم كه انسان هاي هيچ جامعه تشكل يافته اي در هيچ يك از دورانهاي تاريخ، بدون رنگ آميزي واقعيات عيني و توجيه فعاليت ها و شؤون زندگي خود با مقداري از آرمانها و عقايد و رسوم و هدف گيري به حيات خود ادامه نداده اند. حتي عيني گرايانه ترين جوامع بشري بدون رنگ آميزي و توجيه مزبور نمي توانند حيات خود را مطلوب تلقي نمايند. اين رنگ آميزي و توجيه كه اخلاق و هنر به معناي عمومي و آزادي و مذهب و برداشت خاص از جهان بيني و علم و اخلاق تا رسوم و حتي قوانين حقوقي را كيفيت خاصي مي بخشد فرهنگ ناميده مي شود.» تعاريف ساختار گرايانه در مورد فرهنگ بيشتر همبستگي پيوند بين الگوها را مدنظر دارند. «ويلي» در اين مورد مي گويد: «فرهنگ، نظامي است از الگوهاي عادتي و پاسخگويي كه با يكديگر همبستگي دارند» و سرانجام نگرش تكويني در تعاريف فرهنگ است و اينكه انسان را تنها حيواني مي داند كه فرهنگ را مي آفريند، اما بقيه حيوانات چنين ويژگي هايي را ندارند و حتي تفاوت بين انسان و حيوان همان فرهنگ است. «گلاكن» يك تعريف تكويني از فرهنگ ارايه مي دهد و آن اينكه «فرهنگ را مي توان آن قسمت از محيط دانست كه آفريده دست انسان است.» اين انسان است كه با توانايي و دست هاي خويش فرهنگ را مي آفريند و آن را از نسلي به نسل ديگر انتقال مي دهد. و نهايت اينكه برخي از صاحبنظران به جنبه روان شناسي فرهنگ توجه نموده و آن را فعاليت هاي آموخته گروه هاي بشري و صورت هاي رفتار مشترك در جامعه تعريف مي كنند. تعريف شهادت و «فرهنگ شهادت» واژه شهيد به معناي شاهد، گواه و كشته شده در راه خدا آمده و اگر فردي مرگي را انتخاب كند كه داراي دو مشخصه؛ نخست، كشته شدن در راه خدا به معناي واقعي و دوم، مرگ آگاهانه، باشد از وي در اسلام به عنوان شهيد ياد مي كنند. سيد محمد خاتمي رياست جمهوري وقت اسلامي ايران در نخستين مصاحبه پس از انتخاب شدن در دوم خرداد 1376 با خبرگزاري CNN از آبرهام لينكلن رييس جمهور آمريكايي كه برده داري را در آمريكا ملغي كرد و به دليل همين احقاق حق سياه پوستان مورد كينه قرار گرفت و كشته شد، با عنوان شهيد ياد مي كند. طبعاً اينجا مفهوم عام از شهيد است كه با تعريف خاص اسلام متفاوت است. اين موضوع را در بخش فرهنگ عام و فرهنگ خاص بيشتر مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم. به هر حال شهادت در اسلام كشته شدن آگاهانه در راه خداست. ممكن است كسي مدعي كشته شدن در راه خدا باشد مانند خوارج؛ و يا مرگي آگاهانه باشد اما در راه خدا نباشد، از ديد اسلام شهيد نيست. مثلاً بسياري از كشته شدگان در راه مبارزه با استبداد و استعمار در جهان اگر چه قابل احترام و تقدير هستند، اما از نگاه اسلام شهيد محسوب نمي شوند. «قتل في سبيل الله» «عند ربهم يرزقون» صرفاً مخصوص كساني است كه داراي دو ويژگي فوق هستند. قرآن كريم مي فرمايند: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون: هرگز مپنداريد كساني كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند، بلكه آنها زنده و در نزد خدايشان روزي مي خورند.» البته واژه شهيد به معني كشته شدن در راه خدا هيچ گاه در قرآن نيامده است، اين برداشت و مفهوم در احاديث و كتس ديني وجود دارد و مصداق آيه فوق را «شهيد» معنا كرده اند. كساني كه در راه آرمان هاي يك جامعه كشته مي شوند از سوي جوامع مورد تكريم قرار مي گيرند، در نزد انسان ها در سراسر جهان كساني هستند كه نزد مردم قابل احترام بوده و براي مبارزه با ظلم و جور و ستم و جهل كشته شده اند، وقتي از ايشان ياد مي شود، همواره هاله اي از احترام در اذهان نقش مي بندند و همه ملت ها براي چنين كساني، مراسم، آيين ها و يادبودهاي خاصي برگزار مي كنند. در اكثر كشورها وجود بناي «يادبود سرباز گمنام» حكايت از احترام به اين افراد دارد. در همه كشورهاي جهان براي بزرگداشت قربانيان آيين خاصي برگزار شده، گورستان مجزايي تدارك مي بينند و براي خانواده هاي كشته شدگان، معلولان و آسيب ديدگان جنگ و رزمندگان اجر و قرب خاصي داشته و توجه خاص و ويژه اي به ايشان دارندن. در اسلام، شهدا از اجر و قرب والايي برخوردارند و كساني هستند كه در جوار خداوند روزي مي خورند. شهيد اگر در ميدان جنگ به شهادت برسد نياز به غسل و كفن ندارد و با همان لباس رزم دفن مي شود. او به محض وارد شدن به جرگه شهدا، يكي از سه گروه مقربان درگاه خداوند مي شود، كه نزد خداوند شفيع بوده و ديگران را شفاعت مي كند. سه گروه هستند كه شفاعتشان در روز قيامت و در روز رستاخيز مورد قبول خداوند است: 1. انبيا 2. علماي رباني (ائمه و علمايي كه واقعاً راه ايشان را ادامه داده اند)، 3. شهدا پس شهادت در مفهوم اسلامي آن عبارت است از: مرگي كه انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني يا يقيني فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآني «في سبيل الله» از آن استقبال كند. امام خميني(ره) شهادت را «افتخار جاوداني»، «سعادت هميشگي»، «رهايي انسان مومن از زندان اين عالم»، «عامل حيات و پيروزي»، «عزت ابدي»، «چراغ هدايت»، «هديه الهي براي كساني كه لياقت دارند»، «نور عظيم»، «آزادي روح»، «اوج بندگي» و «سير و سلوك در عالم معنويت» تعريف مي كند و «ميراثي مي داند از اوليا به ما رسيده است.» آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب، شهادت را بهترين مردن مي داند: «همه انسان ها مي ميرند، ولي شهيدان اين سرنوشت همگاني را به بهترين وجه سپري كردند. مرگ شهدا تاجرانه و توأم با سود است.» و «شهادت را مرگ در راه ارزش ها» بيان مي كنند. استاد مطهري(ره) مي نويسد: «از نظر اسلام، هر كس به مقام و درجه شهادت نايل مي آيد كه اسلام با معيارهاي خاص خودش او را شهيد بشناسد، يعني واقعاً در راه هدف هاي عالي اسلامي به انگيزه برقراري ارزشهاي واقعي بشري كشته شود. به يكي از عالي ترين و راقب ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نايل شود، نايل مي گردد.» زنده ياد دكتر شريعتي در تبيين كلمه مي گويد: شهيد در لغت به معناي «حاضر»، «ناظر» و به معناي «گواه و گواهي دهنده» و «خبر دهنده راستين و امين» همچنين به معناي «آگاه» و نيز به معني «محسوس» و «سرمشق» است. «تفاوت موجود درباره شهادت در فرهنگ ما و فرهنگ هاي ديگر، در اين است كه در اسالم شهيد مرگ خيوش را انتخاب مي كند.» شهيد دكتر بهشتي(ره) شهيدان را از آزادگان مي داند: «شهيدان راه حق از آزادگانند. شهيد تا خودش را از همه بندگي ها و بردگي ها آزاد نكند، قدم به ميدان شهادت نمي گذارد... و آنگاه به خيل پويندگان خط سرخ شهادت مي پيوندد.» از ديدگاه آيت الله طالقاني(ره) «كسي كه حقيقت و هدف الهي را درك كرد و براي اين حقيقت پايداري كرد و جان داد، در اصطلاح قرآن و آيين اسلامي، اسمش شهيد است.» همچنين شهيد هاشمي نژاد(ره) معتقد است «شهيد با شهادتش تولد مجددي پيدا مي كند؛ تلودي كه مرگ به دنبال ندارد. حيات ابدي دارد و هيچ عاملي نمي تواند روي آن خط قرمز بكشد.» بدين ترتيب مراد اسلام از شهادت تا حدودي مشخص گرديد. اما «فرهنگ شهادت» كه واژه اي نو ظهور در زبان و كتاب ما مي باشد نياز به تعريف و تشريح دارد. متفكري كه براي اولين بار شهادت را به عنوان يك فرهنگ ياد مي كند، مرحوم دكتر شريعتي مي باشد؛ وي در سال 1350 در كتاب شهادت مي نويسد: شهادت در فرهنگ ما «درجه» است؛ وسيله نيست، خود «هدف» است، اصالت است، خود يك تكامل است، يك علو است، خود يك مسووليت بزرگ است. خود يك راه نيمه به طرف صعود به قله معراج بشريت و يك فرهنگ است... شهيد مي آموزد و مي آموزاند. در سه دهه اخير به ويژه در جريان انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، اصطلاح «فرهنگ شهادت» رايج گرديد و يكي از اهداف جمهوري اسلامي گسترش و ترويج اين فرهنگ مي باشد. شهيد داراي خلقيات، خصايص و ويژگي هايي است كه شايستگي كشته شدن در راه خداوند را پيدا مي كند و آثار اين خلقيات در جامعه تاثير گذاشته و ماندگار خواهد بود.و اگر افراد جامعه خصوصيات رفتاري ايشان را الگو قرار دهند، به سعادت خواهند رسيد. اين سعادت لزوماً مردن همراه با شهادت يا كشته شدن نيست، بلكه در زندگي خود ويژگي هاي رفتاري، هنجاري و اخلاقي آنان را انجام مي دهند. در كل اين «الگوي رفتاري و اخلاقي» مفهومي از فرهنگ شهادت را مي رساند. در فرهنگ شهادت، شهيد و پيام شهيد مطرح است. حضرت امام حسين(ع) به عنوان الگوي شهيد و شهادت و حضرت زينب(س) پيام رسان شهادت مي باشد. در بحث فرهنگ شهادت همچون فرهنگ نيز، فرهنگ مادي (وجه فيزيكي همانند تربت و مقبره شهيد، وسايل و آثار به جاي مانده و موزه شهدا، آثار حجمي و ...) و فرهنگ معنوي (باورها، ارزش ها، اعتقادات و ...) مطرح است. بنابراين فرهنگ شهادت عبارت است از «سيره شهدا، نحوه و اثرگذاري آن در جامعه.» در عبارات و تعاريف ذكر شده، در برخي فرازها بين دو مبحث، تعريف شهادت و فرهنگ شهادت تفكيك شده است و گرچه منفك كردن اين دو مفهوم از هم دشوار است در حقيقت جدا نمودن آن صرفاً در بعد نظري و تبيين، معنا پيدا مي كند. زيرا به وجود آورنده «فرهنگ شهادت» شهيد و شهادت است، ولي جهت روشن شدن موضوع به يك تعريف نهايي از فرهنگ شهادت پرداخته مي شود. با اين تذكر كه در مفهوم اصلي (در راه كشته شدن و مرگ آگاهانه) شرط اصلي تعريف شهادت در نظر گرفته شده است. تعريف نهايي فرهنگ شهادت: فرهنگ شهادت عبارت است از تمامي آثار باقيمانده از شهيد، اعم از غير مادي (معنوي) مثل باورها، اعتقادات، رفتارها، اهداف و ديگر وجوه معنوي و الهي شهيد كه الهام گرفته از قرآن و آموزه هاي معصومين عليهم اسلام مي باشد. و آثار مادي آن عبارتند از تربت پاك شهيد، وسايل شخصي، اسامي خيابان ها، مراسم مربوط به شهيد، آثار مكتوب و كلاً هر آن چيزي كه قابل مشاهده و لمس بوده و يادآور شهيد باشد. ابعاد مختلف فرهنگ متخصصان علوم اجتماعي به ويژه جامعه شناسي و مردم شناسي بر اين باورند كه فرهنگ دو بعد دارد: فرهنگ مادي و فرهنگ غيرمادي. 1. فرهنگ مادي: فرهن مادي عبارت از مجموعه وسايل، ابزار، امكانات و تكنولوژي رايج و عموميت يافته در جامعه است. اين بخش فرهنگ عناصري را در برمي گيرد كه قابل لمس، ديدن و اندازه گيري و ارزيابي است. اشياي مادي، ابزار كار وسايل صنعتي و كشاورزي، عكاسي، موسيقي و وسايل و لوازم خانه، لباس، اتومبيل، هواپيما، نوع مسكن، و ... همگي در زمره فرهنگ مادي محسوب مي شود. به طور كلي آن قسمت از فرهنگ كه جنبه كمي دارد جزء فرهنگ مادي به شمار مي آيد. 2. فرهنگ معنوي: فرهنگ معنوي يا غير مادي دجنبه كيفي فرهنگ را شامل مي شود. اين بخش از فرهنگ قابل مقايسه و اندازه گيري نيست و معيار ثابتي براي اندازه گيري آن وجود ندارد. مي توان گفت آنچه را كه مادي نيست فرهنگ معنوي يا غيرمادي مي گويند. آثار ادبي، هنري، فكري، آداب و رسوم، سنت ها، اخلاقيات، اعتقادات، باورها، آموزش و پرورش و به طور كلي «سرمايه معنوي» يك جامعه جزء فرهنگ معنوي به شمار مي رود. جنبه هاي مادي و معنوي فرهنگ، كنش متقابل دارند. تغيير و دگرگوني يكي موجب تغيير ديگري خواهد شد. بعضي از جامعه شناسان عقيده دارند كه اين دگرگوني در اشياي مادي و ابزار آغاز مي شود و سپس تاثير آن گسترش مي يابد و جنبه معنوي فرهنگ را در برمي گيرد. اما ترديدي نيست كه تغييراتي كه در تكنيك و ابزار پديد مي آيد محصول تفكر و انديشه انسان است. بديهي است كه انديشه هاي مترقي و خلاق انسان است كه سبب تغيير در شرايط مادي مي گردد. بنابراين تاثير جنبه هاي معنوي و غيرمادي فرهنگ را در جنبه هاي مادي فرهنگ كه به نظر مي رسد اصطلاح «تمدن» براي آن م ناسب باشد، نمي توان از نظر دور داشت. اما از آنجا كه جنبه هاي مادي و معنوي فرهنگ هر دو از جمله پديده هاي اجتماعي، در هم تاثير دارند و اين كنش هاي متقابل در درون جامعه روي مي دهد نمي توان تغييراتي را كه در پديده هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي روي مي دهد با عامل و واحد مشخصي تبيين كرد، بلكه در اينجا نيز ما با زنجيره اي از علت ها رو به رو هستيم. به علاوه در پاره اي زمينه ها ممكن است تغييرات فكري (با تغييرات كيفي) يعني جنبه معنوي فرهنگ سبب تغيير در تكنيك شود و تكنيك كه خود محصول انديشه سازان است به نوبه خود به عنوان عامل جديد، سبب تغييرات فكري در جامعه گردد. مثلاً كاربرد تكنيك هاي نو در آموزش و پرورش گوياي اين واقعيت است. ابعاد مختلف فرهنگ شهادت: اگر شهادت را در زمره فرهنگ دانسته و به كارگيري اصطلاح «فرهنگ شهادت» را درست بدانيم، بايد ابعاد مختلف فرهنگ نيز در آن جاري باشد. همانطور كه گفته شد، فرهنگ مادي فرهنگي است كه قابل ديدن و لمس كردن باشد ويا بتوان آن را اندازه گيري كرد. مقابر شهدا، لباس، پلاك، پيشاني بند، وصيتنامه هاي مكتوب، اسامي خيابان ها، اماكن و ... در زمره بخش مادي فرهنگ شهادت هستند. در حقيقت براي نسل هاي آينده وجود نمادها و بخش مادي فرهنگ در نگاه نخست به عنوان يك پديده فرهنگي است كه آيندگان را به كنجكاوي و تفكر وا مي دارد. مثلاً موزه هاي جنگ در جهان از اين ويژگي برخوردارند. در كشور ما نيز موزه شهدا كه در تهران و برخي شهرهاي مختلف ايجاد شده است، بخش مادي فرهنگ شهادت است كه بازديد از اين موزه ها ياد جانبازي ها و رشادت هاي رزمندگان در دوران جنگ و مبارزه تاريخ ملت ايران را در اذهان زنده مي كند. در بعد معنوي فرهنگ شهادت شعاير اسلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است، زير در زمان امامان شيعه به دليل حاكميت حكام جور و ظلم و مظلوميت شيعه در تاريخ، پيروان اين آيين سعي كرده كه با نوحه سرايي، شعر و شعاير مذهبي، سنت ها و يادبودهاي امامان شهيد و شهداي پيرو ايشان را زنده نگهدارند. به اين ترتيب بخش معنوي فرهنگ شهادت شامل انگيزه ه و اهداف شهدا، زمزمه هاي عرفاني، نماز شب ها و شب زنده داري ها، گريه و راز و نيازها، آمال و آرزوها، خواب هاي صادقانه، روياها، مراثي و كليه شعاير كه در جهت زنده نگه داشتن ياد و نام موثر است، مي شود. ويژگي هاي عمده فرهنگ عالمان اجتماعي براي فرهنگ ويژگيهايي را ذكر كرده اند كه در اين ميان سه ويژگي مورد اتفاق نظر ايشان مي باشد. البته اين ويژگي ها ضمن وجود داشتن در زمان ها، مكان ها و موضوعات گوناگون متغير و متفاوت بوده است و تاثيرات گوناگوني دارد. اين سه ويژگي عبارتند از: 1. فرهنگ عام ولي خاص است از آنجا كه فرهنگ به عنوان معرفت بشري از وجوه تمايز زندگي انسان و حيوان به شمار مي رود و در تمام اجتماعات بشري وجود دارد، عام است. تمامي جلوه ها و عناصر و اجزاي آن در تمام زمينه هاي زندگي انسان از ساختن ابزار گرفته تا تهيه پوشاك و غذا، مبادلات، ارضاي نيازها و غرايز، قوانين و آداب و عادات، امور سياسي و اقتصادي حكومتي، فلسفه، عقايد درباره هستي و ماوراءالطبيعه، زبان، نماد، تجلي آرزوها و شادي ها و شيوه بيان آنها، آوازها، ترانه ها، افسانه ها، متل ها، ارزش هاي اجتماعي و پديده هاي ديگر حيات اجتماعي انسان وجود دارد كه محصول تاريخ آن جامعه و متاثر از شرايط اقتصادي و اجتماعي خاص آن است. براي مثال، در همه جوامع بشري براي برقرراي ارتباط با يكديگر زبان و خط وجود دارد. بنابراين خط و زبان از جمله عناصر تشكيل دهنده فرهنگ به شمار مي روند و عام هستند. اما مي دانيم كه هر جامعه خط و زبان مخصوص به خود را دارد كه با ديگر جوامع بشري متفاوت است و اين امر مبين خاص بودند عنصر زبان در مجموعه جامعه است. مثال ديگر اينكه، باورهاي ديني و ماوراءالطبيعه اي در همه جوامع وجود دارد، و اين بخش عام فرهنگ را تشكيل مي دهد، اما در عين حال هر جامعه اي دين، باور و اعتقادات خود را دارد كه فرهنگ خاص آن جامعه را تشكيل مي دهد. 2. فرهنگ متغير ولي ثابت است تمام پديده هاي اجتماعي بنابر مقتضيات زمان و براساس اختراعات، نيازها و آمد و رفت ها دستخوش تغيير و تحول است و ثبات (به مفهوم فيزيكي كلمه) در هيچ يك از جنبه هاي فرهنگ يافت نمي شود و فقط فرهنگ هاي مرده را كه آثارشان در خلال اوراق تاريخ حفريات باستان شناسي مي توان ديد نسبتاً ثابت اند. والا زندگي جوامع انساني نمي تواند ثابت و ساكن باشد و بالطبع سنن و آداب و آرزوها و تكنيك و هنر و بالاخره فرهنگ آنان نيز تابع اين مسأله است و در واقع اين تغيير، راز بقا و هستي فرهنگ است. اين تغيير و تحول در زمينه هاي فرهنگي به قدري بطئي و كند صورت مي گيرد كه به آساني نمي توان متوجه آن شد و از آنجا كه زندگي فرد نيز ملازم اين تغيير بسيار بطئي، فرهنگ ثابت به نظر مي آيد و پي بردن به اين تغيير وقتي امكان پذير است كه مثلاً فرهنگ فعلي را با فرهنگ گذشته مقايسه كنيم. بدين ترتيب مردم تغيير در بخش مادي فرهنگ را سريع تر از بخش معنوي و غيرمادي فرهنگ احساس مي كنند. براي درك تغييرات در فرهنگ كه به ظاهر ثابت به نظر مي رسند كافي است يك برش تاريخي بزنيم تا متوجه اين تغيير شويم. نوع لباس، مراسم و آيين مذهبي، زبان و ... با يك برش تاريخي 50 ساله و با مقايسه 50 سال پيش با امروز تغيير فرهنگ را احساس مي كنيم، اما انسانها فكر مي كنند فرهنگ پيرامونشان ثابت است. 3. فرهنگ اجباري ولي اختياري است فرهنگ الزاماً تمام حيات اجتماعي ما را در برمي گيرد، ولي به ندرت خود را بر افكار و معارف و اعمال ما تحميل مي كند. يعني انسان از بدو تولد، خواه يا ناخواه، غذا خوردن، لباس پوشيدن، حرف زدن و سرانجام شناخت ارزشها، باورها و اعتقادات را در خانواده و جامعه فرا مي گيرد؛ ولي انسان ها در چارچوب مشخص شده جامعه باقي نمي مانند و به نوآوري فرهنگي و ... مي پردازند كه اين امر نشانگر اجباري بودن فرهنگ به دليل سيطره آن در جامعه و حضور و اختيار داشتن انسان در مقابل آن است. بدين ترتيب عناصر فرهنگي از بدو تولد انسان در جامعه حضور دارند و او را در ميان خود گرفته اند، اما انسان مي تواند نوع لباس پوشيدن، طرز آداب زندگي، باورها و اعتقادات را، اگرچه از كودكي به وي تحميل شده، تصحيح و يا حتي طرد نمايد. پس فرهنگ در عين اجباري بودن در هر جامعه در عين حال اختياري نيز مي باشد. ويژگي هاي فرهنگ و تطبيق آن با فرهنگ شهادت در اينجا مي خواهيم بدانيم آيا سه ويژگي: 1. فرهنگ عام ولي خاص است 2. فرهنگ متغير ولي ثابت است؛ و 3. فرهنگ اجباري و در عين حال اختياري است. آيا با مفهوم «فرهنگ شهادت» قابل انطباق است يا نه. با عنايت به اين نكته كه اين سه ويژگي از فرهنگي به فرهنگ ديگر و از هر پديده اي به پديده ديگر متفاوت است. 1. فرهنگ شهادت عام و فرهنگ شهادت خاص همانطور كه گفته شد، از نگاه عالمان اجتماعي تمامي عناصر فرهنگي را در هر جامعه اي مي توان يافت، اما در عين حال هر جامعه فرهنگ خاص خود را دارد و در تلاش است تا آن را تداوم بخشد. به عنوان مثال، هر جامعه مذهب و باورها و آيين هايي دارد، اما در عين حال هر جامعه اي براساس باورهاي خاص خود عمل مي كند. به عبارت ديگر، پديد ه اي مثل اعتقادات در هر جامعه اي يافت مي شود. شهادت به عنوان يك فرهنگ در همه جوامع وجود دارد، يعني همه جوامع براي قربانيان خود در راه آسايش جامعه تكريم و قدرداني مي كنند، اما در عين حال هر جامعه اي براساس باورها و اعتقاد خود تلقي خاصي از پديده شهادت دارد. در همه جوامع نمادها و مواردي مشاهده مي شود كه حكايت از قدرداني از افرادي است كه در جهت رفاه و آسايش جامعه تلاش كرده اند و حتي جان خود را فدا كرده اند كه به عنوان فرهنگ عام در زمينه شهادت در ذهن متبادر مي شود. از جمله وجود بناي يادبود «سرباز گمنام» در بسياري از كشورها از اين مقوله است. فرهنگ شهادت در اعتقادات اسلامي فرهنگي است كه خميرمايه آن را اسلام تشكيل مي دهد. اما در فرهنگ هاي ديگر نيز واژه اي معادل شهيد وجود داشته و شباهت هايي مثل: آسايش ديگران را بر منافع شخصي ترجيح دادن، صبر و استقامت، سازش ناپذيري در مقابل دشمنان، زير بال ذلت نرفتن، به زندگي حيواني تن ندادن، نترسيدن از مرگ و به تعبير امام حسين(ع) در فرهنگ هاي ديگر كساني هستند كه اگر چه دين ندارند و به معاد اعتقاد ندارند، ولي در عين حال آزاده هستند؛ مبارزان در راه استقلال از استعمار، مبارزان با استبداد در ميان ساير ملل و اديان نشانگر فرهنگ عام شهادت است. استاد مطهري(ره) در اين مورد مي گويد: در عرف عام، يعني عرف عموم مردم جهان اعم از مسلمانان و غيرمسلمانان و در عرف خاص مسلمانان، برخي كلمات و واژه ها از نوعي عظمت و احترام و احياناً قداست برخوردارند؛ كلمات عالم، فيلسوف، مخترع، قهرمان، مصلح، مجتهد، استاد، دانشجو، عابد، زاهد، مؤمن، مجاهد، مهاجر، صديق، امر به معروف، ولي، امام و نبي از اين قبيل كلمات هستند كه بعضي در عرف عام و برخي در عرف خاص مسلمين و در زبان اسلام توام با نوعي عظمت و احترام و احياناً قداست مي باشند. بديهي است كه كلمه از آن جهت كه لفظ است قداستي ندارند، لكن قداست را از خود معني كسب مي كند. قداست برخي معاني و مفاهيم كه كم و بيش با تفاوت هايي در همه جوامع بشري وجود دارد مربوط مي شود به جنبه هاي خاص روان شناسي جامعه ها و زمينه ارزشيابي ها در امور غيرمادي كه خود بحث فلسفي و انساني عميقي است. استاد مطهري(ره) در رابطه با عام بودن اصطلاح شهادت و در عين خاص بودن ددر اسلام در ادامه مي نويسد: در اسلام واژه اي است كه قداست خاصي دارد، اگر كسي با مفاهيم اسلامي آشنا باشد و در عرف خاص اسلامي اين كلمه را تلقي كند، احساس مي كند كه هاله اي نور اين كلمه را فرا گرفته است و آن كلمه «شهيد» است. اين كلمه در همه عرف ها توام با قداست و عظمت است. در مورد عام بودن فرهنگ شهادت چيزي كه هست متفاوت بودن معيارها و ملاك ها است. ما فعلاً به مفهوم غيراسلامي آن كاري نداريم. از نظر اسلام، هر كس به مقام و درجه شهادت نايل آيد كه اسلام با معيارهاي خاص خودش او را شهيد بشناسد؛ يعني واقعاً در راه هدفهاي اسلامي، به انگيزه برقراري ارزش هاي واقعي بشري كشته شود، به يكي از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نايل گردد، دست يافته است. از نوع تعبير و برداشت قرآن درباره شهدا و از تعبيراتي كه در احاديث و روايات اسلامي در اين زمينه وارد شده است، مي توان منطق اسلام را شناخت و علت قداست يافتن اين كلمه را در عرف مسلمانان يافت. (خاص بودن فرهنگ شهادت در نزد مسلمانان). وجود واژگان و اصطلاحات معادل و مشابه در زبان هاي ديگر براي كساني كه مرگ را در جهت آزادي مبارزه با ظلم پذيرا مي شوند، نشانگر اين است كه پرتوي از مفهوم شهيد در همه فرهنگ ها وجود دارد. براي مثال، يك ايراني درصدد معرفي شهيدي به زبان انگليسي برمي آيد، واژه شهيد را به كار نمي گيرد، بلكه واژه مصطلح در آن زبان را ياد مي كند. به عنوان نمونه، اصطلاحات و مفاهيم زيادي مربوط به شهيد و شهادت در ادبيات فارسي وجود دارد كه معادل آن را مي توان در يكي از زبان ها (انگليسي ) پيدا كرد. به اين چند واژه توجه كنيد. شهيد martyr، شهادت martyrdom، مقبره شهيدان martyriom، شهيد پرستي martyrlatry، تاريخ شهدا و تذكره شهيد martyrology، دانشمند تذكره شهدا martyrologist، كتاب شرح مصايب شهداي راه دين passional، كتاب روضه passianary واژه هاي اين چنيني در زبان هاي ديگر نشان مي دهد كه قرائتي نسبتاً مشابه از شهيد در ديگر فرهنگ ها وجود دراد كه عام بودن اين موضوع را مي رساند و خاص بودن آن در معارف دين اسلام «مرگي آگاهانه در راه خدا (في سبيل الله) است. 2. فرهنگ ثابت (مفهوم شهادت) ولي متغير (مظاهر فرهنگ شهادت) از ويژگي هاي پديده فرهنگي، تغيير آن و در عين حال ثابت بودن آن است. پديده هايي مثل دين و شعاير آن، زبان، ادبيات، لباس و مظاهر مادي فرهنگ در عين اينكه به نظر ثابت مي رسد، ولي در عين حال متغير است. پديده اي مثل دين اگر چه در كنه اصالت خود تغيير چنداني نمي يابد، اما در عين حال در هر دوره بنا به اجتهاد اهل نظر ديدگاه ها و تفاسيري مطابق با زمان از آن ارايه مي شود و به قول مولوي اگر چه عكس ماه كه در آب مي بينيم همان ماه است، اما آب جوي كه ماه در آن مي تابد دايماً در حال تغيير است. هر نفس نو مي شود دنيا و ما بي خبر از نو شدن اندر بقا قرن ها بگذشت و اين قرن نوي است ماه آن ماه است آب آن آب نيست شد مبدل آب اين جوي چند بار عكس و ماه و عكس اختر برقرار اسلام و قرآن به عنوان يك باور در ذات و مايه اصلي خود بنا به گواه تاريخ تغيير نكرده است، يعني قرآن كريم همان قرآني است ك هزار سال پيش و يا در زمان ائمه بوده است. اما شكي نيست كه علماي دين بنا به ضرورت مقتضيات زمان در جهت تفسير و پاسخگويي به مشكلات پيش آمده در دين و قرآن غور نموده و پاسخ گفته اند. تفسير قرآن در طول تاريخ كه از سوي قرآن شناسان و علماي دين صورت گرفته، تحول بسياري پيدا كرده است و اين بدين سبب است كه تفسير با مقتضيات زمان همراه است.استاد مطهري(ره) در اين مورد مي گويد: يكي از اعجازهاي قرآن كه واقعاً بر كسي كه اهل مطالعه باشد اعجاز است... در هر دوره اي مردم از قرآن همان را مي فهميدند كه تفسير مي كردند. بعد دوره عوض شده و علوم و فهم مردم تغيير كرده است. مردم مي ديدند كه تفاسير قبلي قابل مطالعه كردن نيست، ولي خود قرآن زنده است. مي ديدند قرآن با آنچه كه امروزه تفسير شده بهتر تطبيق مي كند تا آنچه كه در گذشته تفسير كرده اند. يعني قرآن جلو مي آيد، تفسير قرن اول هجري را همان جا مي گذارد. در قرن دوم هم تفاسيري بر قرآن نوشته اند. در قرن سوم علوم توسعه پيدا مي كند. بشر عالم تر مي شود و تفسير ديگري نوشته مي شود. مردم اين قرن مي بينند اين تفسير انطباق بهتري با خود قرآن دارد و آن تفسير قبلي مسخره است و به هيچ قيمتي نمي شود آنها را زنده كرد. قرآن قرن به قرن جلو آمده و قرن هاي پيش را كنار گذاشته است. به اين ترتيب خود قرآن بخش ثابت فرهنگ اسلامي است، اما برداشت و تفسير علما جزء تغييرات فرهنگي قرار مي گيرد. همچنين علمايي كه قبل از مشروطه و ورود نوگرايي و مدرنيسم به ايران حيات داشتند نيازي به نوشتن كتاب درباره حجاب و ضرورتي براي پرداختن به اين نوع موضوع نمي ديدند. اما امروزه يكي از بحث هاي جدي علما، چنين موضوعات مبتلا به نسل امروز مي باشد. مقدس اردبيلي، صدرالمتألهين شيرازي و ديگران كتاب مستقلي درباره حجاب ندارند، اما شهيد مطهري(ره) در قرن بيستم، نياز به نوشتن كتاب مسأله حجاب مي بيند. به نظر نگارنده، شهادت از لحاظ جنس بسان باور ديني است، يعني در هر فرهنگي كنه اصلي آن تغيير نمي كند. در ساير ملل مدافعان كشته شده در راه وطن شهيد محسوب مي شوند. در ميان مذاهب كساني كه در راه مذهب زجر كشيده و يا كشته شده اند، شهيدند. در دين اسلام به كسي كه در راه خدا (في سبيل الله) و آگاهانهب ه شهادت برسد، شهيد اطلاق مي گردد. اما نوع شهادت ها، آمال ها و آرزوها و ... در زمان ها و مكان هاي مختلف متفاوت است. شهداي جنگ ايران و روسيه، شهداي قيام پانزده خرداد و شهداي انقلاب و جنگ آرزوهاي متفاوتي داشتند. مدرس، استاد مطهري، شهيد باكري هر سه شهيد هستند، اما نوع شهادت ها و مظاهر آن متفاوت است. اگرچه هر سه در جهت اعتلاي جامعه بوده است، اما يكي در تبعيد كشته مي شود، ديگري با ترور و سومي در ميدان جنگ به شهادت مي رسد. هدف آيت الله مدرس، احياي حق بود و هدف استاد مطهري، مبارزه با جهل و هدف شهيد باكري، مقابله با دشمن مهاجم به وطن و صيانت نظام جمهوري اسلامي بود. در طول تاريخ وصيتنامه ها، يادگاري هاي به جا مانده از شهيدان، تصاوير، اشعار مراثي، تعزيه شهدا و مراسم و آيين ها تغيير مي يابد. پس دو ركن اصلي در راه خدا مردن و مردني آگاهانه است، اما آثار و تأثيرات متفاوتي در طول تاريخ از شهادت وجود دارد. فرهنگ شهادت و اجباري و اختياري بودن فرهنگ فرهنگ جاري در جامعه انسان را احاطه كرده و از بدو تولد كه در حال فرهنگ پذيري و جامعه پذيري و كل اجتماعي شدن افراد را به وي تحميل مي كند، اين بخش اجباري بودن فرهنگ را مي رساند. باورها، اعتقادات، لباس، مد و ... همگي خود را به ما تحميل مي كنند. به اين ترتيب ابعاد و تأثيرات فرهنگ شهادت در جامعه وجود دارد. مثلاً شهادت امام حسين(ع) و عزاداري و مسايل پيراموني آن از كودكي ما را در بر گرفته، اما انسان ها د ررد اين فرهنگ مختارند كه بخشي از آن را بپذيرند و بخش ديگر را انكار كنند. مثلاً ممكن است گروه هايي در جامعه قمه زدن و زنجيرزني و تداوم آن را ادامه دهند و گروهي ديگر عزاداري متفاوتي را انتخاب كنند. پس فرهنگ شهادت در جامعه وجود دارد، اما نوع نگاه و ميزان توجه به آن متفاوت است. كاركردهاي مختلف فرهنگ فرهنگ، كاربرد و كاركردهاي متفاوت دارد. در ذيل به برخي از كاركردهاي مختلف فرهنگ اشاره مي گردد: 1. وجه تمايز انسان و حيوان: انسان اگر فاقد فرهنگ بود با حيوان هيچ فرقي نداشت. در حقيقت تفاوت عمده انسان با حيوان در همان فرهنگ و دانسته هاي اوست. به همين دليل مردم شناسي انسان را حيوان با فرهنگ مي داند. 2. فرهنگ عامل انسجام و يگانگي جامعه: فرهنگ وحدت بخش ارزش هاي اجتماعي است و نوعي يگانگي به ارزشها مي بخشد. 3. فرهنگ عاملي جهت وجه تمايز جامعه اي از جامعه ديگر: از ديگر كاركردهاي اجتماعي فرهنگ آن است كه جوامع را از يكديگر تميز داده و تشخيص فرهنگي خاص هر جامعه را به وجود مي آورد. مثل فرهنگ ايراني، فرهنگ اروپايي، فرهنگ شهري، فرهنگ روستايي و مانند آن. 4. فرهنگ عامل نظم در جامعه: كنترل و نظارت اجتماعي به دو شكل در جامعه به وقوع مي پيوندد؛ يكي، از طريق قانون و ديگري، با دروني كردن ارزش ها و هنجارهاي جامعه. 5. فرهنگ عامل همكاري و ايجاد ارتباط: هر چقدر فرهنگ بين افراد جامعه از اشتراكات بيشتري برخوردار باشد، همكاري و ربواط بين آدميان افزايش مي يابد؛ به همين خاطر در مناطق سنتي و روستايي بدون حضور سازمان هاي رسمي، افراد براساس فرهنگ مشترك همكاري و روابط شان بيشتر است. به عبارتي، فهرنگ تقويت كننده همكاري و روابط ميان افراد مي شود. كاركردهاي مختلف فرهنگ شهادت فرهنگ شهادت از لحاظ زماني، مكاني، مناسبت ها، فردي، جمعي و ... مي تواند آثار و كاركردهاي متفاوتي داشته باشد. يكي از ملموس ترين نكات اين است كه فرهنگ شهادت در سه دوره داراي اثرات متفاوتي است: 1. دوران مبارزه و رزم و جنگ 2. دوران پس از جنگ و حضور همرزمان شهدا يعني مبارزان و رزمندگان در جامعه كه حماسه هاي جنگ و مبارزه را مشاهده كرده اند 3. دوران پس از مرگ نسل رزم و جنگ كه نسل هاي بعدي صرفاً از طريق مكتوبات و آثار هنري و فرهنگ مادي و معنوي به جاي مانده مي توانند با نسل هاي پيشين ارتباط برقرار كنند. در اينجا به برخي از كاركردهاي فرهنگ شهادت كه در سه دوره مذكور به شكل متفاوت در نوسان است اشاره مي گردد: 1. فدا كردن جان براي حفظ ارزش هاي جامعه: در جوامعي كه احترام و فداكاري به ارزش ها يك اصل محسوب شده و براي جامعه اهميت دارد، در صورت به خطر افتادن ارزش هايي كه مهم هستند در مقاطعي از تاريخ افرادجان خويش را كمتر از ارزش ها مي پندارند و حاضر مي شوند جهت بقا و حيات جامعه و ارزش هاي آن جان خويش را فدا كنند. در باور شيعه و مسلمانان، دين و ميهن از جمله مهم ترين و مقدس ترين ارزش ها است. لذا زماني كه چنين ارزش هايي دچار خطر شده و مورد تعرض قرار گيرند، افرادي حاضرند جان خويش را باتوسل به سلاح شهادت در راه نجات دين و ناموس و ميهن فدا نمايند، زيرا حب الوطن من الايمان و مردم با ايمان نمي توانند شاهد تطاول بيگانه به سرزمين خويش بوده و آسوده بنشينند. «اميل دوركيم» جامعه شناس فرانسوي مرگ داوطلبانه جهت حيات، دوام و بقاي جامعه را از نوع خودكشي ديگر خواهانه تفسير مي كند. همه انواع ديگر خودكشي به خاطر بريدن و جدا افتادگي فرد از سيستم اجتماعي و يا به خاطر بحران و فرو ريختن سامان اجتماعي به وقوع مي پيوندند. اما خودكشي ديگر خواهانه نوعي ايثار جهت حفظ سيستم اجتماعي و هنجارهاي مشروع مي باشد. خودكشي ديگرخواهانه زماني اتفاق مي افتد كه رابطه فرد و جامعه از بين نرفته و فرد از سيستم جدا نشده است و حتي با سيستم، رابطه اي بسيار قوي دارد. هنجارهاي جامعه هم از بين نرفته است و هنوز داراي مشروعيت هستند، منتها خطري جامعه را تهديد مي كند و براي رفع خطر ايثار لازم مي شود. ايثار ايجاب مي كند كه فرد به خاطر حفظ سيستم، خودش را به كشتن دهد و خودكشي عمل آگاهانه اي است كه فرد با دانستن نتيجه آن براي حفظ سيستم به آن روي مي آورد. مثل آن زنداني كه مي داند اعتصاب غذايش منجر به مرگ مي شود و يا آن سربازي كه با نارنجك به زير تانك دشمن مي رود ويا عملياتي كه بسيجيان ما در جنگ انجام دادند و گروهي براي باز كردن ميادين مين پا به روي آنها مي گذاشتند و يا روي آنها مي غلتيدند. اين خودكشي ناشي از ضعف فرد، و يا ضعف سيستم نيست، بلكه دفاعي است از ارزش هاي مورد قبول، و تعالي بخشيدن به ارزشي است كه افراد براي هدفشان و براي سيستم ذاتاً قايل هستند. پس اين نوع خودكشي نه تنها مذموم نيست، بلكه تقديس هم مي شود. ولي از جهتي هم مي تواند آسيب محسوب شود و آن اينكه فرد را در جريان تقسيم كار جدا مي كند و هر عاملي كه فراد را از جريان تقسيم كار جدا كند، آسيب محسوب مي شود. از جهتي هم به انسجام جامعه ياري مي رساند و به تحكيم نيازهاي جمعي و ثبات جامعه قوام مي بخشد، لذا بدبياري هم محسوب نمي گردد. گرچه با شهادت بهترين افراد جامعه كشته مي شوند و اينكه اين افراد مي توانستند براي جامعه موثر و مفيد باشند و نظام اجتماعي مي توانست از خدمات آنان بهره گيرد. اين قسمت عنوان آسيب براي جامعه و سيستم است. اما از سويي ديگر با مرگشان حيات و طراوت تازه اي براي تداوم و ثبات جامعه مي بخشد و در جهت دفاع از ارزش ها جان خويش را فدا مي كنند. 2. عزت نفس بخشيدن به افراد جامعه: براي مردمي كه سرزمين شان مورد تطاول، تجاوز و تحقير قرار گرفته است، عامل تجاوز و تحقير نيز هيچ يك از معيارهاي انساني، اخلاقي و ديني را مراعات نمي كند. تنها سلاح مبارزه در دست اهل جبهه حق شهادت است. به عبارت ديگر، شهادت در مراحلي از تاريخ تامين كننده عزت براي يك ملت است. 3. ايجاد هويت و هدف مشترك در ميان افراد يك جامعه: شهادت، گام برداشتن در راه خدا و مرگ داوطلبانه در مواقع لزوم، هويت و هدفي مشترك را براي افراد جامعه ايجاد مي نمايد و مي تواند الگو و راهكار عملي براي نسل ها و ملل تحت ظلم و جور باشد. 4. عامل همبستگي اجتماعي: جانبازي و شهادت در راه آرمان هاي يك جامعه باعث به وجود آمدن فرهنگ و شعاير مي شود. موجب همبستگي يك ملت و يا يك جامعه مي شود. در فرهنگ شيعه، عاشورا، عزاداري، نوحه خواني، حسين، زينب، كربلا و .. مفاهيمي هستند كه موجب همبستگي شيعيان در طول تاريخ حياتشان به شمار مي رود و انگيزه قوي جهت همدلي، اتحاد و اتفاق در تاريخ مبارزات شيعه شده است و فرهنگ شهادت يكي از عوامل مهم همبستگي اجتماعي محسوب مي شود. 5. ايجاد روحيه ظلم ستيزي: ايجاد روحيه ظلم ستيزي و عدالت طلبي در جامعه و احساس خطر از سوي صاحبان سلطه و ظالمان عدالت و قسط تا زماني كه مشعل شهادت در جامعه فروزان است. 6. عامل استقلال و حفظ تماميت ارضي كشور در مقابل اجانب و بيگانگان. 7. عامل ايجاد شور و نشاط و تحرك براي ملتي كه به خمودي كشيده شده است. پويش هاي مختلف فرهنگي فرهنگ پذيري (Acculturation): كودك آدمي از بدو تولد با جنبه هاي گوناگون فرهنگ از جمله رفتار، اعمال، اعتقادات، ابزار و وسايل و ... در اطراف و محيط زندگي خود آشنا مي شود. بخشي از اين يادگيري و پذيرش، سطحي و صوري و ظاهري است و بخشي ديگر به شكل ژرف و عميق و پيچيده دروني مي شود. قسمت نخست را جامعه پذيري و قسمت دوم را فرهنگ پذيري مي گويند. در حقيقت فرهنگ پذيري جرياني است كه فرد تمام زمينه هاي فرهنگي را مي شناسد و به طور ژرف و عميق مي پذيرد و خود را با آن سازگار مي سازد. فرهنگ پذيري در دوران كودكي يك سويه و يك طرفه است و كودك آدمي چون نهال نو رسيده اي آمادگي هر گونه انعطاف و يادگيري در مقابل فرهنگ را دارد. اما در دوران بزرگسالي كه شخصيت فرد تكوين يافته تر و پخته تر است مي تواند در مقابل فرهنگ پيراموني يا فرهنگي كه به او تحميل مي شود واكنش نشان دهد. در حقيقت فرهنگ پذيري در بزرگسالي دو سويه است؛ يعني هم فرهنگ بر فرد تاثير مي گذارد و هم فرد مي تواند در دگرگوني فرهنگ جامعه و تاثير بر آن نقش موثري را بازي كند. همچنين هر چقدر شخصيت فرد پخته تر و كامل تر باشد، تأثيرش متفاوت است. به عنوان مثال، يك رهبر سياسي ـ اجتماعي به مراتب بيشتر از يك فرد عادي بر روي فرهنگ پيراموني اثر مي گذارد. به باور جامعه شناسان، مهاجرت جمعي از سرزميني به سرزمين ديگر، هجوم اقوام و ملل مهاجم به يك كشور يا سرزمين و پديده استعمار در دنياي نوين از جمله فرهنگ پذيري دو سويه است. فرهنگ يابي (Encucturation): فرهنگ يابي عبارت است از اشكال تعليم و تربيت و تجارب و يادگيري كه انسان را از حيوانات ديگر مشخص مي كند و به فرد امكان مي دهد كه از نخستين روزهاي كودكي تا واپسين مراحل زندگي، آگاهانه يا ناخودآگاهانه فرهنگ جامعه اش را در روندي مداوم قرار گيرد. روان شناسان اجتماعي در مطالعه شخصيت فراد و ارتباط آن با جامعه و فرهنگ به تحليل مراحل و ويژگي هاي فرهنگ يابي پرداخته و بدين وسيله بين فرهنگ به عنوان امري مستقل و فرهنگ به تحليل مراحل و ويژگي هاي فرهنگ يابي پرداخته و بدين وسيله بين فرهنگ به عنوان امري مستقل و فرهنگ به مفهوم نتيجه رضاي افراد (افرادي كه به وسيله آنها فرهنگ به ظهور مي رسد) پيوند برقرار مي كنند. روند مداوم فرهنگ يابي در تمام دوران زندگي افراد انساني امري الزامي و ضروري است و بدون آن آدمي نمي تواند فردي را عضو يك جامعه به حساب آورد. فرهنگ يابي در سال هاي اول زندگي (دوران كودك) شامل مسايل ضروري نظير خوردن، خوابيدن، حرف زدن و امثال آن است؛ مسايلي كه نمونه شخصيت و زمينه خصوصيات افراد بالغ را شكل مي بخشد. در اشخاص بالغ و عاقل، فرهنگ يابي براساس شغل و نقش و بينش افراد به آساني پذيرفته يا رد مي شود و ممكن است با تغيير يا انطباق همراه باشد. ولي فرهنگ يابي در مجموع يعني فراگيري هاي دوران كودكي و بلوغ و پيري شامل رفتارها و اعمال و تجربه هاي مورد قبول جامعه است و به ندرت ممكن است انديشه ها و سيستم هاي ارزشي اعمال فرد مغاير با اعمال و انديشه ها و ارزش هاي ديگر اعضاي جامعه اش باشد. با وجودي كه معمولاً شخصيت و خصوصيات شخصي است كه افراد يك جامعه و حتي يك خانواده را از يكديگر متمايز مي سازد، ولي اين تمايز افراد يك جامعه در مقام مقايسه دو فرد از دو جامعه متفاوت (دو جامعه كه داراي دو فرهنگ مختلف هستند) محسوس نيست. تغييرات فرهنگي: فرهنگ دايماً در حال تغيير است. همانطور كه در صفحات گذشته ذكر گرديد، فرهنگ در عين حال كه ثابت به نظر مي رسد، اما تغييرات مداوم و بطئي در آن به وقوع مي پيوندد و تنها جوامع منسوخ و باستاني هستند كه ثابت بوده و تغيير نمي يابند. اما در عين حال ممكن است عواملي موجب تغييرات سريع در جامعه گردد. به اين ترتيب مي توان تغييرات فرهنگي را به دو قسمت تقسيم نمود: 1. تغييرات بطئي، 2. تغييرات سريع. عوامل عمده تغييرات سريع فرهنگي از ديدگاه جامعه شناسان به اين صورت معرفي شده است: 1. افزايش يا كاهش جمعيت بر اثر عوامل طبيعي چون سيل، طوفان و جنگ 2. تغيير محيط جغرافيايي و مهاجرت دسته جمعي به سرزمين هاي جديد 3. بر سركار آمدن يا بركنار شدن يك رهبر سياسي علاوه بر عوامل فوق، روان شناسان اجتماعي نيز عواملي چون نوجويي و نوآوري، پذيرش اجتماعي، طرح انتخابي و تلفيق و انطباق را از جمله عوامل تغيير اجتماعي مي دانند. هويت فرهنگي: هر گروه در اجتماع داراي تاريخ، ضوابط خويشاوندي، شيوه اقتصادي، مقررات، مناسك اعتقادي، زبان، ادبيات و هنر مختص به خود است. اين خصوصيات كه فرهنگ يك جامعه را از جوامع ديگر متمايز مي سازد، معرف شناسنامه فرهنگي آن جامعه است. به عبارت ديگر، گذشته هاي تاريخي، حماسه هاي آبا و اجدادي، سرزمين نياكان، زبان مادري، باورها، سنت هاي طايفه اي، مفاخر ملي، اسوه هاي ديني، عصبيت هاي قومي، هنر و ادبيات موروثي «هويت فرهنگي» جامعه را تشكيل مي دهد. فرهنگ شهادت و پويش هاي فرهنگي فرهنگ شهادت و فرهنگ پذيري: همانطور كه ذكر آن رفت، آشنايي سطحي با جنبه هاي گوناگون فرهنگ «جامعه پذيري» و آموزش عميق و ژرف آن را «فرهنگ پذيري» مي گويند. حال اگر سيره و راه و روش شهيدان راه حق كه مملو از نوع دوستي، عدالت، ظلم ستيزي، بيان حق، ساده زيستي و مانند آن است در جامعه به شكلي تعريف، تشريح و ترويج گردد كه هدف آن تداوم و ماندگاري باشد، بايد از شيوه و الگوهاي فرهنگ پذيري سود جست وگرنه توفيق چنداني حاصل نمي شود. به عنوان مثال، ممكن است در طول دوران جنگ به دليل درگير بودن همه اقشار، اكثريت جامعهبا مساله جنگ و شهيدان آشنا شده باشند، اما ممكن است در سطح جامعه پذيري باشد و سريعاً از بين برود. اما وظيفه مسوولان و ادامه دهندگان راه شهيدان اين است كه پس از جنگ ياد و نام و راه و روش شهيدان را به شكل فرهنگ پذيري در جامعه شكل بخشند. فرهنگ شهادت و پديده فرهنگ يابي: فرهنگ يابي پديده اي است تدريجي، يعني از بدو تولد كودك با يادگيري او از مسايل ساده تا دوران بلوغ، جواني و پيروي ادامه مي يابد. هر چقدر كودك از دوران كودكي فاصله مي گيرد پديده فرهنگ يابي، پيچيده تر مي گردد. از سوي ديگر، كودك در مقابل فرهنگ پيرامون، واكنش كمتري نشان داده و يا به قولي ديگر هر آنچه كه ياد داده شود و يا ببيند و بشنود، مي پذيرد. اما فرد بالغ در مقابل فرهنگ يابي واكنش نشان مي دهد. فرهنگ شهادت را نيز بايد با شناخت اقتضاي فضاي زندگي، فكري و سني كودك و بزرگسال به تشريح و ترويج آن پرداخت و بدون شناخت چنين پديده اي بي تفاوتي نسبت به فرهنگ و يا شك در آموزه هاي فرهنگي از جمله فرهنگ شهادت در بزرگسالي به وجود مي آيد. لذا نوع آثار، كتب، فيلم، نمايش و ... بايد با توجه به مسايل فوق تنظيم و معرفي گردد و در غير اين صورت تاثير آنچناني نخواهد داشت. فرهنگ شهادت و تغييرات اجتماعي: در سطور گذشته گفته شد كه فرهنگ دايماً در حال تغيير است. اما گاهي اوقات حوادثي مثل جنگ، مهاجرت جمعي، انقلاب، كودتا و ... باعث تغييرات سريع در فرهنگ جامعه مي شود. اما سوال اساسي كه در اينجا مطرح مي شود اين است: حال كه جامعه در حال تغيير دايمي به شكل بطئي بوده و ممكن است در حالت هاي خاصي نيز تغييرات وسيعي رخ دهد، چگونه مي توان ضمن پذيرش وجود تغيير، فرهنگ شهادت را احيا كرد؟ يعني در زمان صلح و زمان هاي مختلف، پديده فرهنگ شهادت در جامعه ساري و جاري باشد. به نظر مي رسد بايد با توجه به شرايط و وضعيت جامعه آن بخشي از فرهنگ شهادت بيشتر ترويج و تقويت شود ك با شرايط اجتماع سازگار و هماهنگ است. عملكرد امامان شيعه در طول تاريخ بنا به اقتضاي موقعيت زمان خويش مي تواند الگوي مناسبي براي همه نسل ها باشد. فرهنگ شهادت و هويت فرهنگي: فرهنگ يك كليت است كه هويت يك جامعه را تشكيل مي دهد. حال اگر بخشي از اين فرهنگ در تضاد با بخش هيا ديگر باشد، منجر به اصطكاك و نابودي شده و يا حداقل كم اثر مي شود. در بيان و تشريح يك فرهنگ بايد تا آنجا كه ممكن است با بخش هاي ديگر فرهنگ تضادي وجود نداشته و هماهنگ باشد. واقعيت اين است كه ايران به عنوان يك كشور با گذشته تاريخي، مذهب، اقليت هاي مذهبي، افكار و انديشه هاي گونه گوني دارد كه هويت ملي ما را تشكيل مي دهد. پديده فرهنگ شهادت كه بخشي از اين فرهنگ است بايد در هماهنگي و تقويت و احترام ديگر موارد فرهنگ مثل وطن دوستي، احترام به انديشه ها و ... هماهنگ باشد تا بتواند به بقاي خود ادامه داده و تأثير روزافزون بر جامعه داشته باشد. در حقيقت هويت فرهنگي يك جامعه از بخش هاي گوناگوني تشكيل مي شود. مثل تاريخ، ارزش ها، مفاخر ملي و ديني و ... كه فرهنگ شهادت بايد با هماهنگي با بخش هاي ديگر در جهت تداوم، قوام و پويايي جامعه حركت كند. خلاصه و نتيجه گيري: شهادت، اوج ايثار افراد يك جامعه و يكي از پديده هاي معنوي بوده و ريشه در عرفان دارد. به عبارت ديگر، شهادت يكي از ابعاد رمزآ لود انساني است كه بسياري سالكان راه حق حسرت آن را مي كشند. اما اين مانع از آن نمي شود كه يك پديده معنوي را در چارچوب دانش بشري مورد بحث قرار ندهيم. ما نيز در اين مقاله سعي كرده اي در حد مقدماتي، مبحث فرهنگ شهادت را در قالب هاي تعاريف و ابعاد فهرنگ از ديدگاه هاي اجتماعي گنجانده و مورد بحث و بررسي قرار دهيم. مقاله حاضر مدعي نيست كه توانسته است همه اين ابعاد را كاملاً موشكافي نموده و تمامي وجود موضوع را مورد بحث و بررسي قرار دهد. اما مي تواند مقدمه اي بر چنين مباحثي باشد تا در آينده به تحقيقات كامل تري منجر شود. در اين مقاله سعي كرده ايم تا مباحث و تعاريف «فرهنگ» و «فرهنگ شهادت» را طرح نموده و يك تعريف از فرهنگ شهادت با توجه به آموزه هاي علوم اجتماعي ارايه دهيم. آنگاه ابعاد مادي هر دو مقوله را از هم تميز داده و اينكه همانطور كه فرهنگ داراي ابعاد مادي و معنوي است، شهادت نيز داراي آثار و ابعاد مادي و معنوي مي باشد. فرهنگ داراي ويژگي هايي است و اگرچه نه دقيق، بلكه تا حدودي در شهادت نيز چنين ويژگيهايي را مي توان يافت. اينكه فرهنگ شهادت نيز مانند فرهنگ، عام ولي خاص، متغير ولي ثابت و اجباري در عين حال اختياري است. در ادامه سعي كرده ايم نشان دهيم همانطور كه فرهنگ داراي كاركرد در جامعه است، فرهنگ شهادت نيز در جامعه كاركردهايي همچون حفظ ارزش هاي جامعه، عزت نفس بخشيدن به افراد جامعه، ايجاد هويت و هدف مشترك، عامل همبستگي اجتماعي، عامل استقلال و حفظ تماميت ارضي كشور در مقابل بيگانگان و ايجاد شور و نشاط و تحرك در يك ملت خمود، دارا مي باشد. مبحث نهايي مقاله نيز به پويش هاي فرهنگ و فرهنگ شهادت اشاره دارد و هر دو مفهوم داراي پويش هايي چون فرهنگ پذيري، فرهنگ يابي و تغييرات اجتماعي مي باشند. در انتها مجدداً يادآوري و تأكيد مي نمايم، مباحث طرح در اين مقاله صرفاً در حد طرح مسأله مي باشد و امكان انتقاد، نقد و بررسي وجود دارد. هدف نيز همين بوده است تا ذهن ها را به چالش وا دارد كه فرهنگ شهادت تا چه حد با فرهنگ مطرح در علوم اجتمايع تشابه و تفاوت دارد. سعيد معدني
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده