سینه‌ای مالامال از عشق و حماسه / پیرغلامی که ترور نشد، تکثیر شد

سینه‌ای مالامال از عشق و حماسه / پیرغلامی که ترور نشد، تکثیر شد

وقتی حاج علی ابوطالبی با آن چهره نورانی و دستان پرچین از زخم ترور می‌گفت: "عشق به حسین(ع) را در بزرگترین دانشگاه انسان‌شناسی، دامن مادرم آموختم"، گویی راز ماندگاری حماسه عاشورا را در ساده‌ترین و عمیق‌ترین شکل ممکن فریاد زد.
یادداشت: ورزش، جانی دوباره برای ایثارگران

یادداشت: ورزش، جانی دوباره برای ایثارگران

اصغر پوستین‌دوز رئیس اداره اردویی و ورزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز در یادداشتی نوشت: «از مدال‌های درخشان جهانی تا کاهش چشمگیر دردهای مزمن معجزه‌ ورزش است که زندگی صدها ایثارگر ما را دگرگون کرده است.»
در سکوتِ قلم‌ها، صدای جاویدانِ معلمانِ شهید می‌آید

در سکوتِ قلم‌ها، صدای جاویدانِ معلمانِ شهید می‌آید

دکتر محمدیان سرپرست معاونت آموزشی و پرورشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز در یادداشتی نوشت: «آنها هم در کلاس درس، چراغ هدایت بودند و هم در جبهه، پرچمدار مقاومت. شهدای معلم استان البرز، آینهٔ تمام‌نمای مکتبی هستند که علم را با ایمان و قلم را با شهادت درآمیختند. امروز، روایت زندگی این اساتید شهید، بهترین درس‌نامه برای نسل امروز و فردای ایران اسلامی است.»
حماسه معلمی که جانش را سپر دانش‌آموزانش کرد

حماسه معلمی که جانش را سپر دانش‌آموزانش کرد

آنجا، میان چهار دیوار کلاس درس، درست وقتی صدای اذان ظهر از بلندگوی مدرسه پیچید، قلب یک معلم از تپش ایستاد... نه بر اثر بیماری، که بر اثر رگبار کینه‌ی منافقانی که حتی به بی‌گناه‌ترین مظاهر امید هم رحم نکردند! شهید سکینه‌بیگم نیک‌نژاد، زنی که می‌توانست در آن روز سیاه بهمن ۶۰، مثل دیگران پشت میزش پناه بگیرد، اما ترجیح داد با تمام وجود سپر شود؛ سپری از جنس عشق، میان تیرهای کوردلان و دانش‌آموزان بی‌پناهش. این، روایت زنی است که با شهادتش، درس فداکاری را برای همیشه در تاریخ ایران حک کرد...
مجاهدی که ریاضیاتش را در محاسبه‌ی راه شهادت نوشت

مجاهدی که ریاضیاتش را در محاسبه‌ی راه شهادت نوشت

اردیبهشت ۱۳۶۵، فکه شاهد غروب خورشیدی دیگر بود؛ خورشیدی که نه در افق، که در خون‌های گرمی غرق شد که عهد بسته بودند تا کربلا را از چنگال صدامیان نجات دهند. شهید علی‌اصغر ابراهیمی، سرباز گمنام تیپ سیدالشهدا(ع)، این‌بار نه با قلم که با خونش، وصیت‌نامه‌اش را بر خاک سرخ فکه نوشت. از تهران تا خط‌مقدم، از دیپلم ریاضی تا محاسبه‌ی جبهه‌های نبرد، او ثابت کرد که «سیدالشهدایی» بودن، نه در نام که در ایستادگی تا آخرین قطره‌ی خون است. امروز پس از سال‌ها، صدایش هنوز در گوش تاریخ می‌پیچد: «خدایا! مرگم را در راه خودت قرار ده...» و اینک او زنده است؛ در هر ذره از خاک میهن، در هر فریاد «یا زینب» دخترش، و در هر قدم رزمنده‌ای که آرمان‌هایش را حمل می‌کند. این است سرنوشت مردانی که با شهادت، نامشان را جاودانه کردند...