شنبه, ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۸
نوید شاهد - «این متن یک گپ خودمانی با فرمانده سپاه حضرت قمربنی هاشم(ع) است و ناگفته‌هایی از تاسیس "تیپ 44 قمر بنی هاشم (ع)" و میدان‌داری رزمندگانش در جبهه‌های مختلف اعم از دفاع مقدس، دفاع از مرزها، نبرد با داعش و سرکوب پژاک آمده است.»


یک گپ خودمانی با عشایرزاده‌ای که فرمانده شد/ ناگفته‌هایی از تاسیس تیپ 44 تا رمز شکستن محاصره داعش

به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری و به نقل ازخبرگزاری فارس؛ این روزها وقتی برخی کارها بهم گره می‌خورند، و گاهی در برخی امور کشور مانند اقتصاد احساس می‌کنیم معجزه‌ای باید اتفاق بیفتد خیلی از بزرگترها (جوانان دهه‌های پنجاه و شصت) استفاده از تجریبات دوران دفاع مقدس را توصیه می‌کنند.

این دسته از افراد معتقد هستند مدیریت جهادی و تفکر بسیجی که پای کار باشد کمتر از معجزه را نمی‌توان انتظار داشت؛ استکبار جهانی که سهل است، آسمان‌ها و زمین هم ما را تحریم کنند باز هم راهی برای گشایش پیدا خواهیم کرد البته گشایشی مبتنی بر استفاده بهینه از ظرفیت داخل نه گدایی کردن از غرب!

اگر شما هم مانند من ارتباط نسبتا خوبی با رزمندگان (گنجینه‌ها) دفاع مقدس داشته باشید حتما تایید می‌کنید که هشت سال دوران دفاع مقدس ما جز معجزه نبود؛ تحریم‌های ظالمانه، جنگ نظامی، نفاق داخلی، اتحاد دشمنان بیرونی و در کنار همه این موارد حکومتی جوان و کم‌تجربه ولی شاهد پیروزی‌های پی در پی بودیم! 

شاید حالا معلوم شد چرا صدام در آغاز جنگ به خبرنگار مربوطه گفته بود بقیه سؤالات را در تهران پاسخ می‌دهم؛ محاسبات نظامی و کارشناسی صدام درست بود و تنها مشکلش در این بود که قدرت تفکر انقلابی رزمندگان اسلام را نادیده گرفته بود.

به نظرم نسل جوان (دهه‌های هفتاد، هشتاد و حتی نودی‌ها) آنطور که باید و شاید نتوانسته‌اند معجزه‌های قرن (شاید هم تاریخ) را به خوبی بشناسند و با سوپرمن‌ها و مردهای عنکبوتی گاها آنان را از توجه به رستم‌های زمانه و اسطوره‌های مردانگی و پهلوانی غافل کردند.

برای ادای دین خود به شهدا و با هدف ترویج فرهنگ "مدیریت جهادی" به سراغ یکی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس رفتیم که امروز بی‌توجه به درجه سرداری که روی شانه‌اش نشسته همچنان خود را یک بسیجی می‌خواند.

مسیر پر فراز و نشیب زندگی "حاج علیمحمد" از روزهای عشایری تا فرماندهی سپاه

حاج علیمحمد از روزهای عشایری و کوچ‌روی تا فرماندهی سپاه حضرت قمربنی هاشم(ع) مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده است؛ بیش از 80 ماه مستقیم در جبهه‌های دفاع مقدس بوده و افتخار جانبازی‌های متعددی دارد؛ پذیرش قطعنامه و پایان جنگ برایش آغازی برای ماموریت‌های بزرگتر بود؛ نقش آفرینی در تاسیس سپاه حضرت قمربنی هاشم(ع)، حضور در ماموریت‌های متعدد در نقاط مرزی کشور از جمله سرکوب گروه‌های تروریستی در کردستان و آزادسازی ارتفاعات جاسوسان هم نتوانست "حاج علیمحمد" را خسته کنند؛ راهی جبهه‌های مقاومت می‌شود و چندین سال در دفاع از حرم عمه جان سنگ تمام می‌گذارد و مختاروار انتقام خون برادرانش را از داعش می‌گیرد.

اگر تمایل دارید این رزمنده دیروز و فرمانده امروز را بشناسید گفت‌وگوی زیر را بخوانید:

 سردار لطفاً کمی از خودتان برایمان بگویید.

همین اول کار بگویم که من هرآنچه امروز دارم از برکات نظام و امام راحل است، من عشایر زاده‌ای بودم که برای تحصیل به شهر می‌آمدم و در مدرسه شهید نوروزی درس خواندم، مدرسه‌ای که در حال حاضر تبدیل به دانشگاه فرهنگیان شده است پس از آن برای ادامه تحصیل به هنرستان کشاورزی شریعتی رفتم که درحال حاضر تبدیل به مصلای فعلی شده است.

امروز هر بار وارد مصلی شهرکرد می‌شوم احساس غرور دارم چون فکر می‌کنم هنرستان شریعتی بهترین مکان برای ساخت مصلی بود چون از آن مدرسه ۳۲ نفر در راه انقلاب شهید شدند و این باعث تقدس مصلی است که این تعداد شهید در آنجا تنفس کردند و نماز شب خواندند.

در همان دوران (حوالی سال‌های 58) با بسیج آشنا شدم که در مسجد صاحب‌الزمان فعلی مستقر بود، برای ورود به جبهه از طرف خانواده خودم رضایت‌نامه‌ای را آماده کردم و به جبهه رفتم، سال ۶۱ بود که از طریق پادگان ثامن‌الائمه زرین‌شهر همراه شهید علی‌شیر لهرابی و اردشیر نوریان به جبهه اعزام شدیم.

 در آن زمان چندین‌بار مرا از بلندگوها صدا زدند که شناسنامه شما جوابگو نیست (آن روزها حدود 14 ساله بودم) و سن شما کم است اما من اسلحه ژسه را کنارم می‌گرفتم و می‌گفتم قد من از اسلحه ژسه بلندتر است؛ بلاخره در سال ۶۲ در قالب تیپ والفجر ۴ در عملیات خیبر و بدر شرکت کردم و پس از آن در عملیات والفجر8، کربلای ۴، کربلای ۵ و عملیات پدافندی جنوب شرکت کردم که در کل ۸۰ ماه سابقه جبهه دارم.

 لطفاً یکی از شیرین‌ترین خاطراتتان را در سپاه برایمان تعریف کنید.

شیرین‌ترین خاطره من در سپاه دیدار با رهبری در سال ۹۰ بود که به صورت دیدار خصوصی 6 یا 7 نفره صورت گرفت. در ایام محرم آن سال در اتاق کوچکی جمع شدیم و با حضرت آقا صحبت کردیم و پشت سر آقا نماز خواندیم که این برای من یک افتخار بسیار بزرگ بود.

تقدس این لباس سبز به رنگش نیست به کسانی است که این لباس را پوشیدند و در این لباس به معبود رسیدند؛ بنده افتخارم این است که لباس سپاه را بر تن دارم و ان‌شاالله که در این لباس عاقبت بخیر شوم دلگرم هستیم به اینکه داریم کار زینبی می‌کنیم ان‌شالله که بتوانیم در این راه ثابت قدم بمانیم.

 از ماجرای شهادت دو برادرتان برایمان بگویید.

با توجه به وضعیت مذهبی که خانواده ما داشت یکی از برادرهایم در کربلای ۵ در گردان پیاده حضرت رسول و یکی هم در حالی که جانباز بود با دست قطع شده و چشم نابینا در عملیات والفجر ۱۰ در کنار علی‌شیر لهرابی در جنگ شرکت کردند و به شهادت رسیدند اما من همه شهدا را برادر خودم می‌دانم و احساس می‌کنم که خیلی وقت‌ها نسبت به خانواده‌های شهدا غفلت می‌کنیم و اگر آنها نبودند ما این پیروزی را نداشتیم.

هنگامی که اولین بار درجه سرداری روی دوش‌تان نصب شد چه حسی داشتید؟

این درجه تشویقی حضرت آقا است که بنده دریافت کردم البته این افتخار برای مردم و شهدای چهارمحال و بختیاری است و من به نمایندگی از آنها این مدال افتخار را گرفتم و فقط حملش با من است؛ درخشش متعدد رزمندگان استان در برهه‌های مختلف انقلاب منجر به این درجه شد.

یادم هست اولین باری که این درجه روی دوشم نصب شد با سه نفر دیگر از فرماندهان بودم که همزمان ارتقا درجه گرفته بودیم؛ یکی از رفقا در همان جلسه به شوخی گفت من می‌خواهم یک عکس از شما بگیرم ببینم کدام‌تان زودتر شهید می‌شوید! او محسن قاجاریان بود و در سال ۹۲ در سوریه به درجه عظیم شهادت نائل شد.

البته این نکته رو هم عرض کنم که ما در ظاهر کار فرمانده هستیم؛ من به شخصه بسیاری از مشکلات کاری خود را با توسل به حضرت رقیه(س) حل می‌کنم؛ مثلا در جبهه مقاومت با حدود 60 نفر رزمنده در تپه‌ای در محاصره کامل داعش درآمده بودیم، در یک آن چشمانم را بستم و بریده شدن سر نیروهایم را دیدم که سرشان بالای نیزه رفته؛ در حد دو یا سه دقیقه در همان معرکه جنگ به حضرت رقیه(س) توسل کردم و به لطف خدا نکته‌ای به ذهنم رسید و همان شد راه شکست محاصره و نجات نیروهایم از یک قدمی داعش.

الان همه می‌گویند اگر فلانی فرمانده آن عملیات نبود ما امروز زنده نبودیم، خبر ندارند که حضرت رقیه(س) آنان را نجات داد.

الان همه می‌گویند اگر فلانی فرمانده آن عملیات نبود ما امروز زنده نبودیم، خبر ندارند که حضرت رقیه(س) آنان را نجات داد.

 

 کمی برایمان از روزهای دفاع مقدس و آغاز جنگ برایمان بگویید.

نبرد هشت ساله ما یک نبرد علوی و عاشورایی بود و تقدس آن به نام ائمه و دفاع از حق بود و در راس همه این‌ها امام راحل بود و هدف اصلی همه رزمنده‌ها دفاع از اسلام بود تا جلوی حمله همه‌جانبه دشمن گرفته شود، جنگ ما به صورت رسمی از ۳۱شهریور آغاز شد اما از ۱۰۰روز قبل با تحریک دشمنان و حمله به مرزها و پاسگاه‌های مرزی افراد زیادی به شهادت رسیدند هرچند شواهد نشان از حمله‌ای بزرگ بود ولی آنهایی که در رأس بودند از جمله بنی‌صدر معتقد بودند این فعالیت‌ها فقط یک رزمایش نظامی توسط نیروهای عراقی است.

در زمان حمله عراق به ایران کشور ما از نظر نیروی نظامی و سپاهی و تجهیزات بسیار در مضیقه بود و این نیروهای مردمی بودند که مقاومت کردند. مردم ما در این مدت ساکت ننشستند به صورتی که ما در خاطرات فرمانده وقت سپاه محسن رضایی داریم که گفتند: مردم مراجعه می‌کردند که ما آماده برای دفاع هستیم این افراد بدون هیچ سلاح و امکاناتی به صورت پیاده راهی شدند و خط و جبهه تشکیل دادند مردم استان در آن زمان در کوی ذوالفقاری و تیپ 44 قمربنی‌هاشم چگونه تشکیل شد؟

سال ۶۱ در عملیات محرم با تشکیل یگان‌هایی به عنوان تیپ و لشکر توسط بچه‌های استان چهارمحال‌وبختیاری، اصفهان، سمیرم، مبارکه، زرین‌شهر، شهررضا و کاشان یگانی تشکیل دادند. در آن زمان شهید احمد کاظمی، حسین خرازی و علی زاهدی و دیگر رزمندگان با همفکری هم نام تیپ را به نام قمربنی‌هاشم(ع) نام‌گذاری کردند و اولین پایگاه اساسی برای رزمندگان چهارمحال‌وبختیاری به وجود آمد. با به وجود آمدن تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم بچه‌های استان چهارمحال‌و‌بختیاری از دیگر تیپ‌ها و گردان‌ها جدا و به این تیپ ملحق شدند. اولین مأموریت آنها در قالب تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم(ع) عملیات محرم بود و در آن عملیات نقش بسیار ارزنده‌ای داشتند.

قبل از تشکیل تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم(ع) مردم استان چهارمحال‌وبختیاری برای آزادسازی خرمشهر در قالب گردان امام حسین(ع) به فرماندهی شهید زال یوسف‌پور وارد منطقه می‌شوند و عملیاتی را انجام می‌دهند با شکل‌گیری تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم و عملیات محرم زمینه برای ایجاد یگانی که در مناطق عملیاتی عمل‌کننده باشد ایجاد می‌شود. در سال ۶۲ در عملیات والفجر۴ تیپ ۴۴قمربنی‌هاشم(ع) یکی از ارگان‌های موفق در آن عملیات بود که در همان روزهای ابتدایی با تصرف ارتفاعات کانی‌مانگا و ورود به خاک عراق پشت شهر مرزی پنجوین یکی از خاطرات ماندگار برای تیپ را رقم زد.

اولین استفاده دشمن از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان تیپ 44 بود

در عملیات والفجر۴ بود که توفیق حضور در قالب تیپ۴۴قمربنی‌هاشم را داشتم و شاهد رشادت‌ها، ایثارگری‌ها و موفقیت‌های زیادی توسط نیروهای جسور و توانمند استان بودم به‌طوری که در ساعت‌های اولیه مناطق کوهستانی و صعب‌العبوری را فتح کردند.

در عملیات خیبر در اواخر سال۶۲ نقش تیپ ۴۴قمربنی‌هاشم(ع) بسیار مهم است پس از تصرف جزایر مجنون باید از آب عبور می‌کردند و وارد خاک عراق می‌شدند و در جزایر مجنون تثبیت نظامی ایجاد می‌کردند. در آن زمان امام(ره) پیام داده بود که جزایر باید حفظ شود و از طرفی دشمن برای بازپس‌گیری جزایر تلاش زیادی می‌کرد. در آن زمان مقاومت استان زبان‌زد بود عملیاتی که فرماندهی آن بر عهده سهراب نوروزی بود و در آنجا دشمن برای اولین‌بار از سلاح شیمیایی استفاده کرد.

پس از عملیات خیبر در سال ۶۲ عملیات بدر طراحی شد. در عملیات بدر نیروهای تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم(ع) جاده اتوبان بصره به بغداد و پل مهم جویبر را منهدم کردند، این کار باورش برای همه مشکل بود پلی که جبهه شرقی و غربی دشمن را به هم وصل می‌کرد پس از قطعی شدن این که پل تخریب شده است صدای تکبیر از قرارگاه مرکزی بلند شد پس از آن نیروهای تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم(ع) بیکار نبودند چون مهم‌تر از پیروزی تثبیت مناطقی بود که از دشمن گرفته بودند.

والفجر 8 یکی از سخترین عملیات‌ها برای رزمندگان استان ما بود

عملیات والفجر ۸ که در سال ۶۴ طراحی و انجام شد یکی از سخت‌ترین عملیات‌های آن دوران بود چون که برای این عملیات باید از اروند عبور می‌کردند یکی از منظم‌ترین و دقیق‌ترین کارهایی که برای رسیدن به هدف باید انجام می‌شد بررسی زمان جزر و مد دریا بود که اگر اشتباهی در آن رخ می‌داد و زمان را اشتباه اعلام می‌کردند همه نیروهای ما در آب غرق می‌شدند؛ برای انجام این عملیات رزمنده‌ها در بهمن‌شیر که شبیه اروند بود تمرین می‌کردند همه فرماندهان دشمن فکر می‌کردند جنگ در جزیره مجنون رخ می‌دهد در آن زمان نیروهای سپاه عملیات را طوری طراحی کردند که روز به کنار اروند می‌رفتند و شب کامیون‌ها خالی به جزیره مجنون برمی‌گشت و دشمن فکر می‌کرد نیروها به جزیره مجنون فرستاده شدند. دشمن در واقع فکر نمی‌کرد که نیروهای ما بتوانند از اروند عبور کنند.

همه فرماندهان دشمن فکر می‌کردند جنگ در جزیره مجنون رخ می‌دهد در آن زمان نیروهای سپاه عملیات را طوری طراحی کردند که روز به کنار اروند می‌رفتند و شب کامیون‌ها خالی به جزیره مجنون برمی‌گشت و دشمن فکر می‌کرد نیروها به جزیره مجنون فرستاده شدند

تلاش محسن رضایی برای نگه داشتن رزمندگان تیپ 44 بعد از عملیات

عملیات والفجر ۸ یکی از بهترین عملیات ها بود جناح‌داری عملیات که از نکات بسیار مهم در هر عملیاتی بود. جناح راست در عملیات والفجر ۸ برعهده تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم(ع) بود که مستقیم با دشمن در ارتباط بود و اگر دشمن از تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم(ع) عبور می‌کرد همه شکست می‌خوردند، بچه‌های استان ما به قدری در این جنگ مقاومت و جسارت از خود نشان دادند که فرمانده وقت آن زمان محسن رضایی زمانی که بچه‌ها برای استراحت می‌خواستند به عقب برگردند می‌گفت من به ایستادگی بچه‌های چهارمحال و بختیاری اعتقاد دارم در صورت امکان یک گردان یا یک گروهان یا یک دسته از بچه‌ها را اینجا نگه دارید، بچه‌های استان آخرین یگان بودند که از منطقه عقب آمدند تقریبا ۴۸ ساعت پس از همه آن هم به دستور فرماندهان بود که منطقه را ترک کردند.

از دستاوردهای دفاع مقدس برایمان بگویید.

از دستاوردهای دفاع مقدس برای ما این بود که انقلاب را به جهان صادر کردیم و مظلومیت خود را به تمام جهان نشان دادیم.

دستاورد دیگر حفظ سرزمینمان و خاک‌مان در مقابل دشمن بود. یک رزمنده باید پشتیبانی بشود تا بتواند بجنگد مردم در پشتیبانی هم از خود جسارت و رشادت‌های بسیاری نشان دادند و پشتیبانی‌های زیادی از افراد حاضر در جبهه انجام دادند.

 چرا نام «قمر بنی‌هاشم(ع)» برای تیپ انتخاب شد؟

نامگذاری تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم(ع) به کربلا برمی‌گردد از آنجایی که ولایتمداری حضرت قمر بنی‌هاشم(ع) در دوران امام حسین(ع) را دیده بودیم به خاطر مردم ولایتمدار استان نام تیپ را تیپ قمربنی‌هاشم(ع) گذاشتیم.

بعد از انقلاب نیز مردم استان چهارمحال و بختیاری در مقابله با منافقین بسیار خوب عمل کردند و این را از تعداد شهدایی که در مقابله با داعشی‌ها در سوریه داده‌ایم می‌توان فهمید نقش زنان، دانش‌آموزان، فرهنگیان و اصناف را نباید در این مواقع نادیده گرفت.

تحریم‌ها در زمان هشت سال دفاع مقدس بسیار بدتر از تحریم‌های زمان حال بود برای وسایل ابتدایی هم در مضیقه بودیم، حتی اجازه استفاده از سیم خاردار نداشتیم اگر پشتیبانی و ایستادگی مردم نبود تا به اینجا نمی‌رسیدیم مردم از جان و مال خود گذشتند و ایستادگی کردند. رهبری فرمودند این گنج پنهان باید استفاده شود، باید برای 100 سال آینده را محتوا بدهد و بیان شود و نباید که دفاع مقدس کمرنگ شود. دشمن دنبال از بین بردن تاریخ و حقایق است شبهه‌ها هرگز نباید مانع از بین رفتن حقایق شود.

چون تیپ متشکل از بچه‌های اصفهان و چهار‌محال و بختیاری بود صحبت از این شد که یا باید نام برای شما باشد یا امکانات، ما گفتیم تمام امکانات برای بچه‌های اصفهان ولی نام تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم(ع) برای بچه‌های استان چهارمحال و بختیاری بماند و با توکل برخدا و همت نیروهای استانی امکانات جدید را فراهم کردیم.

 لطفاً از سفر مقام معظم رهبری به استان برایمان بگویید.

با سفر مقام معظم رهبری در سال ۷۱ استقلال تیپ اعلام شد، آن زمان حضرت آقا دو فقره چک به ارزش هر کدام سه میلیون تومان به سردار غلامرضا سیلمانی می‌دهند، یکی از آنها برای ساخت خانه‌های سازمانی برای نیروهای سپاه و یکی نیز برای احداث پادگان؛ این دو چک مایه خیر و برکت برای استان ما شد. ۱۲۰ خانه سازمانی ساخته شد که آنها را مدیون رهبری هستیم و پادگان نیز در محل حال حاضر ساخته شد چون در آن روزها پادگان وجود نداشت و نیروها را در کارخانه سیمان مستقر کرده بودیم.

 از نقش تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم(ع) بعد از دفاع مقدس برای ما بگویید.

در سال ۷۲ با دستور سپاه و حفاظت تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم(ع) وارد منطقه سردشت در شمال غرب شدیم که چهار سال نیروها در آنجا حضور داشتند و به شدت با نیروهای منافق جنگیدند؛ سال ۹۰ در مقابله با گروه پژاک برای بیرون کردن آنان از مرزها در منطقه شمال غرب بسیار تلاش کردند.

 در هر جنگی ما یک سری تلفات غیررزم و یک سری تلفات رزم داریم و نیروها هم جنگیدند، هم رزمیدند، هم مقابل دشمن هم در مقابل حوادث طبیعی.

زمانی بود که حضرت آقا به فرمانده وقت نیروی زمینی فرموده بودند به بچه‌ها بگویید این ارتفاعات جاسوسان باید حفظ شود؛ در آن منطقه برف‌های خیلی سنگینی می‌بارید گاهی ارتفاع برف از پنج متر هم می‌گذشت؛ بچه‌های استان به حضرت آقا پیغام دادند اگر زیر برف و باران منجمد شویم حرف شما زمین نمی‌ماند؛ بچه‌های استان در ارتفاعات خطرناکی که تاکنون هیچ کس نتوانسته در آنجا زندگی کند بدون تلفات توانستیم این مناطق را حفظ کنیم، حفاظت از مرزهای جنوبی خوزستان شلمچه و اروند را داشتیم که بچه‌ها در این منطقه بسیار فعالیت کردند و مایه سرافرازی استان شدند ولی در همین هنگام رزمندگان از جبهه مقاومت هم غافل نشدند و همزمان تعدادی از آن‌ها به سوریه اعزام شدند.

بچه‌های تیپ قمربنی‌هاشم(ع) در مناطق شیعه‌نشین الزهرا و حلب حماسه‌های بزرگی آفریدند که پس از این لوح زرینی را فرمانده وقت سپاه حاج قاسم سلیمانی تقدیم نیروهای استان کردند و از بچه‌های پشتیبانی سپاه استان تشکر کردند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده