يکشنبه, ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۰
نوید شاهد - همرزم شهید "عبدالزهرا (علی) بریهی" خاطره‌ای از همرزم شهیدش نقل می‌کند که بیانگر لحظه شهادت شهید می‌باشد. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.
خاطره/زخم پهلو

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید عبدالزهرا (علی) بریهی مشهور به علی یکم دی ۱۳۶۴ در روستای میثم تمار از توابع شهرستان شوش دانیال (ع) متولد شد. تحصیلات اولیه را در مدرسه زادگاه خود گذراند و پس از آن برای تکمیل دوره متوسطه به دبیرستان امام خمینی(ره) شهرستان شوش رفت. پس از پایان کاردانی به علت استعداد و انگیزه فراوان که در این دوران از خود نشان داده بود، جذب یگان ویژه صابرین نیروهای زمینی سپاه شد. این شهید بزرگوار ساعت 4 صبح روز 12 شهریور سال 90 در ارتفاعات جاسوسان سردشت، پس از درگیری با گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید.

متن خاطره:

قبل از علمیات، کلاسی گذاشتند برای توجیه امداد و اینکه اگر کسی زخمی شد، بداند چگونه جلوی خونریزی خود را بگیرد تا دیگر برادران او را به عقب برگردانند. شهید بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه، سر رسید.

دوست و همرزم شهید به آقا عبدالزهرا گفت: «سرکلاس نمیایی، میری بالا، رب گوجه میشی، نمیدونی باید چی کار کنی؟»

شهید خندید و بعد باند رو تحویل گرفت و به شوخی (که الان معلوم میشه زیادم شوخی نبود) باند رو کف دستش گرفت و دستش رو روی پهلوی راست خودش گذاشت و گفت: «یعنی اگر اینجا تیر خورد اینجوری بگذارم؟» بعد قهقه خندید و رفت . . .

شب عملیات موقعی که درگیر شدیم، من سعی داشتم به کمک بچه‌ها بیام.

بالای سر هرکسی اومدم، تلاش کردم کمکش کنم. بعضی شهید شده ‌بودند و بعضی هم زنده ماندند...

وقتی رسیدم بالای سر عبدالزهرا، دیدم از پهلوی راستش داره به شدت خون میاد. با باند دستم رو گذاشتم روی زخم، دیدم دستم توی بدنش فرو رفت یاد حرفش افتادم و همونجا خیلی گریه کردم.

بعد پیشونیشو بوسیدم، چشماشو بستم و رفتم کمک دیگر بچه‌ها

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده