تاملی در زندگی شهيد "حسين دهقان"
نوید شاهد - شهيد "حسين دهقان" اسفند سال 1343 در شيراز به دنیا آمد. همرزم شهيد در خاطره‌ای می‌گويد: «صبح روز شهادت، حسین به حمام رفت و غسل شهادت گرفت، سپس عطر به خود زد و از همه همرزمان حلالیت طلبيد...» متن کامل زندگی‌نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
غسل و عطر شهادت

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد حسين دهقان 25 اسفند سال 1343 در شيراز دیده به جهان گشود. در 7 سالگی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا مقطع سوم ابتدایی گذراند ولی به علت مشکلات مالی ترک تحصیل کرد و به شاگردی مکانیک و جوشکاری روی آورد.  


راننده مینی بوس
15 ساله بود که رانندگی را آموخت و بر روي تاکسي و ميني بوس کار کرد. حسين در زندگي اميدش به مادر و تنها خواهرش بود و آرزو داشت که خواهرش به درجات پاک و والاي يک زن مؤمن و مذهبي همچون حضرت فاطمه ي زهرا (س) برسد با اينکه به علل گوناگون درس نخواند و ترک تحصيل نمود ولي فردي مؤمن و مذهبي بود که در مجالس مذهبي شرکت می کرد. او علاقه ي زيادي به امام خميني داشت و اگر کسي به انقلاب ناسزا مي گفت در برابرش می ایستاد و با زبان ساده از انقلاب و امام امت پشتيباني مي کرد.

یک مرد واقعی
مادرش مي گويد: از من و خواهر و اهل خانواده در اين مدت زندگی چيزي جز حفظ نجابت پاکي و پاکدامني نمي خواست.
پدر شهید می گوید: حسين برايم يک يار و ياور و دوست بود. تمام آرزوهايم در او متجلي شده بود. اميد داشتم او به يک مقامي برسد و بتواند گليمش را از آب بکشد. من راننده ي بيابان بودم وقتي حسين متوجه می شد که به شهر آمده ام بلافاصله به ديدنم مي آمد و با مهرباني فراوان به من کمک مي کرد و کارهاي ماشين را انجام مي داد . به اهل محل با مهرباني و خوش رويي سلام و تعارف مي کرد خلاصه حسين يک مرد بود يک فرد انقلابي و مذهبي و مردم دوست بود دلش نمي خواست فقر و ناراحتي کسي را ببيند و تا آنجايي که مي توانست از درآمد خودش به ديگران کمک مي کرد او روي ماشين کار مي کرد گاهي تاکسي و گاهي ميني بوس .

اعلامیه های امام
  مادرش می گوید: «قبل از انقلاب هر شب با لباس و سر و صورت خاکي به خانه مي آمد. مي گفتم: مادر کجا بودي؟ مي گفت: اگر من و امثال من به انقلاب کمک نکنند چه کسي اين انقلاب را به ثمر برساند؟! اعلاميه هاي امام را به خانه مي آورد. يک روز یکی از خویشانم اعلامه را دید و گفت اگر ساواک اين اعلاميه ها را ببينند او را تکه تکه مي کند. ولي او هیچ باکی از هیچ کس نداشت؛ نیمه شب اعلاميه را در خانه ها مي انداخت .

توپ 106
یک روز که وارد خانه شد گفت: اسمم را براي جبهه نوشته ام. گفتم چرا ؟ گفت اولاً : که بايد دين خودم را به اسلام و مردم ايران ادا کنم . دوماً امام فرموده اند که برادرانتان خسته هستند برويد به جبهه ها . چهار ماه پشت سر هم مي رفت و مي آمد. آخرین بار حسين ششم تیر ماه 1361 در ماه مبارک رمضان به جبهه رفت و در ابتدا مسئولیت رساندن آذوقه با ماشین به او محول شد. پس از آن مسئولیت ماشين توپ 106 به او محول شد.

غسل و عطر شهادت
همرزمانش در خاطره ای مي گويند: صبح روز شهادت، حسین به حمام رفت و غسل شهادت گرفت، سپس عطر به خود زد و از همه همرزمان حلالیت طلبيد خواهش کرد عکس هايي را که با هم گرفته بودیم را به خانواده برسانیم تا برسر مزارش بگذارند.
وی سرانجام 14 تیر ماه 1361 به شهادت رسید.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده