چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۳
آزاده نُه سال اسارت"محمد آقانیا" در خاطره‌ای از دوران اسارت می گوید: «صبح روز رحلت حضرت امام خمینی(ره)ساعت ۸ صبح که برای گرفتن آمار از آسایشگاه بیرون می آمدیم متوجه شدیم تعداد سربازان مستقر در اردوگاه خیلی بیشتر از همیشه بوده و در روی پشت بام ها نیروهای ویژه عراقی با تجهیزات کامل ایستاده بودند، از این اوضاع متوجه شدیم اتفاق خاصی افتاده‌، پس از گرفتن آمار و شمارش اسرا از سوی عراقی ها به آسایشگاه ها برگردانده شدیم، در این هنگام بود که از بلندگو (رادیو) خبر فوت حضرت امام را شنیدیم...» متن کامل خاطره این آزاده بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید

به گزارش نوید شاهد خوزستان، محمد آقانیا به مدت هشت سال ویک ماه در اسارت بسر برد. پس از شرکت در چند عملیات، درتاریخ بیست و سوم تیر ماه 1361  درعملیات رمضان در منطقه پاسگاه زید به محاصره و سپس اسارت دشمن بعثی در آمد. مدت کمی در تنومه سپس به بصره و مدتی هم در استخبارات بغداد و درنهایت به اردوگاه موصل یک منتقل گردید دوران اسارت را در اردوگاه های موصل یک و دو و سه بسر برد و سرانجام در تاریخ بیست و ششم مردادماه 1369 پس از ۳ روز قرنطینه در پادگان الله اکبر اسلام شهر به میهن عزیز بازگشت.

 برپایی مراسم ختم در اردوگاه

آزاده نه سال اسارت"محمد آقانیا" در خاطره‌ای از دوران اسارت می گوید:«در اردوگاه بنا به رهنمودهای سیدآزادگان حاج آقا سیدعلی اکبر ابوترابی،بیشتر به همکاری وخدمت به همدیگر می گذراندیم،بنده درامور سواد آموزی به عزیزان کم سواد وکارهای فرهنگی اشتغال داشتم.

صبح روز رحلت حضرت امام خمینی(ره)ساعت ۸ صبح که برای گرفتن آمار از آسایشگاه بیرون می آمدیم متوجه شدیم تعداد سربازان مستقر در اردوگاه خیلی بیشتراز همیشه بوده ودر روی پشت بام ها نیروهای ویژه عراقی باتجهیزات کامل ایستاده بودند،از این اوضاع متوجه شدیم اتفاق خاصی افتاده‌،پس از گرفتن آماروشمارش اسرا از سوی عراقی ها به آسایشگاه ها برگردانده شدیم،در این هنگام بودکه از بلندگو(رادیو) خبر فوت حضرت امام را شنیدیم،با شنیدن این خبر گویی آوار بر سرمان فرودآمده بود، از هیچ کس صدایی در نیامد،گویی به همه شوک سختی وارد شد.حتی به صورت همدیگر نگاه نمی کردیم ،همه سردرگریبان خود فرو بردند،خوردن صبحانه فراموش شد.یکی دو ساعت بعد که به خود آمدیم هر کس سعی می کرد،تیره ترین لباس خود را به تن کند.صدای گریه وهق هق آرام از گوشه کنار به گوش می رسید.

کم کم به فکر گرفتن مراسم ختم افتادیم، در دو،سه آسایشگاه که امکان برگزاری مراسم وجود داشت،تاجایی که در توان بود با پتوهای سربازی(مشکی وخاکستری) دیوارها را پوشاندیم.قاریان قرآن شروع به تلاوت قرآن نموده و اسرا دسته دسته در مراسم شرکت وبه قرائت فاتحه مشغول می شدند.

اردوگاه را غم واندوهی وصف نشدنی فراگرفته بود،هیچ کس حوصله صحبت کردن وانجام کار را نداشت تا اینکه خبر جانشینی حضرت آیت الله خامنه ای در اردوگاه پیچید،گویی مرحمی بود بر زخم دل آزادگان با اعلام جانشینی مقام معظم رهبری،آرامش واطمینان به دل ها راه یافت...

در هنگام ورود به میهن عزیز در تاریخ بیست و ششم مردادماه 1369   پس از ۳ روز قرنطینه در پادگان الله اکبر اسلام شهر،به دیدار مقام معظم رهبری وسپس راهی مرقد حضرت امام(ره)شدیم.در آنجا بود که عقده ها گشوده و شیون وفغان آزادگان هوای مرقد را عطرآگین کرد

از سخت ترین روزهای اسارت را می توان ایام فوت امام را ذکر کرد.ایام پر از حزن واندوه»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده