وصیت نامه شهید "مجتبی اکبری نسب" / بخش دوم
شهید "مجتبی اکبری نسب" در وصیت نامه خود، خطاب به مادر و پدرش چنین نوشته است: از پدر و مادرم تشكر مي كنم كه به من اجازه دادند در اين لحظه حساس از زمان خود را آزمايش كنم. از آنها قدردانى مى كنم كه اجازه انتخاب راهى را به من دادند كه آرزوى ديرينه من بود.

راهی كه آرزوى ديرينه من بود

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید مجتبي اكبری نسب، يازدهم مرداد 1345 ، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش مرتضي، راننده بود و مادرش مستوره نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. چهارم آبان 1366 ، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

ادامه متن وصیت نامه؛

چند كلامى هم به عرض خانواده عزيزم برسانم :

اول از شما يك خواهش دارم و آن اين كه براى معصيت كار دعا كنيد. از خداى خود شرم دارم كه تنها نتوانستم از عهده وظایف خود بربیایم، بلكه حتى نتوانستم براى خواهر و برادرانم راهنمايى باشم.

مادرم :

از روى شما شرمگين هستم. هر وقت به چهره شما نگاه مى كردم خستگى را در رخ شما مى ديدم. مى دانم كه فرزندى سركش بودم ولى شما را به جان دو برادر كوچكم قسم مي دهم كه من معصيت كار را حلال كنيد. زينب وار در برابر مشكلات و فشار زندگى قد علم كنى و خواهر و برادرانم را خوب تربيت كنيد. به ياد زينبى باش كه با درد انس گرفته بود و فقط به ياد خدا باشيد .

دوست دارم با روسفيدى به سوى معشوق بروم پس مرا دعا كنيد و ضعف از خود نشان ندهيد چون افراد فرصت طلب بسيار است .

پدرم:

واقعا مى دانم كه شما هر چه ناراحتى و نافرمانى از من ديدى همچون على در دل حبس كردى؛ ولى بيا به جان محمد و على از من درگذر چون اگر شما و مادرم مرا حلال نكنيد و از اشتباهات من چشم پوشى نكنيد، خداوند تبارك و تعالى از گناهانم نخواهد گذشت. اين بدن ضعيف تاب و توان عذاب و آتش دوزخ را ندارد.

از شما و مادرم تشكر مي كنم كه به من اجازه داديد در اين لحظه حساس از زمان خود را آزمايش كنم. از شما قدردانى مى كنم كه اجازه انتخاب راهى را به من داديد كه آرزوى ديرينه من بود.

از خدا يارى بخواهيد. اوست كه همه چيز به ما داده است. هر چيز كه بخواهيد من جمله صبر را به شما خواهد داد.

خواهر و برادران عزيزم :

فقط از شما مى خواهم كه به درس بپردازيد. شما سرمايه هاى اين مملكت هستيد. شما خواهرم حجابت را همچون گذشته حفظ كن و سعى كن كه از با تقواترين انسان ها باشى.

در آخر بايد عرض كنم در سراسر كشور ايران كه قدم بر مى دارم، خون شهيدى در آن خاك ريخته شده است؛ پس به خون شهيدان احترام بگذاريد. خدا، اسلام، امام، كشور، دولت، جنگ، شهدا، معلولين، مفقودين، اسرا و خانواده هاى شهدا صدر انقلاب خود سازى را فراموش نكنيم.

يك دفترچه كوچك دارم، اگر توانستيد با آدرس هاى داخل آن توسط تلفن و نامه دوستانم را خبر كنيد. از اموال دنيوى چيز با ارزشى ندارم؛ فقط يك جفت ميل ورزشى دارم كه آن ها را به محمد بورنگ برسانيد. مقدارى هم لباس نظامى دارم كه به جبهه و لباس های شخصی ام را هم به هر كس احتياج داشت بدهيد. اگر پولى هم داشتم به حساب 100 امام واريز كنيد .

در صورت پيدا شدن پیکرم آن را در بهشت زهرا دفن كنيد. با تشكر فراوان. سلام مرا به امامم برسانيد .

خداوند ما را شيفته خدمت به اسلام و مسلمين قرار دهد . ان شاءالله

اين وصيت نامه را در شب اول محرم سال 66 به اتمام رساندم.


منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده