نوجوان چهارده ساله مازندرانى كه كه علاوه بر انجام وظايف محوله با فداكارى و ايثار و اشتياق مسئوليت نگهبانى و گشت ديگران را نيز متقبل مى شد و مى گفت: من از اين كار لذت مى برم. داستان زندگى اين شهيد نوجوان را مى توانيد در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
نوجوانى كه نگهبانى در جبهه برايش لذت بخش بود
به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد عبدالمجيد عبدالله پور هفتم تير ماه سال 1348، در روستاى لنگور از توابع شهرستان بابل ديده به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم و مادرش نوش آفرين نام داشت.

خانواده شهيد از اقشار متدين لنگور بوده و از حسن شهرت برخوردار بوده اند و بر اساس موازين شريعت شيعه تمامى كوشش خود را صرف پرورش و تربيت اسلامى فرزندشان عبدالمجيد مى نمودند.

در اثر اين مساعى ارزشمند از همان اوايل كودكى روحيات و انگيزه هاى مذهبى و دينى در ضمير شهيد بار ور بالنده شد.
عبدالمجيد با نماز و قرائت قرآن مانوس و مولف گشت و رفته رفته اين فرايض به عنوان ملكه در زندگى اش تجلى يافت.

دوران تحصيل
تحصيلات ابتدايى را در روستاى لنگور گذراند و در طى تحصيل ابتدايى از شاگردان شاخص و ممتاز دبستان محسوب مى گرديد.
دوران راهنمايى را در مدرسه پيام شهيد واقع در روستاى همجوارش (عزيزك) سپرى كرد و به اعتراف مربيانش در طول تحصيلات راهنمايى هم بسيار خوش درخشيد و داراى استعدادى سرشار بود.
در همين دوران بود كه به وظيفه و مسئوليت خود پى برد و تمامى اوقات فراغت خود را صرف كمك به انقلاب اسلامى و نگاهدارى از ثمره خون شهيدان نمود.

جنگ و آموزش نظامى
روزهاى پر فراز و نشيب جنگ تحميلى بود و عبدالمجيد كه پس از شنيدن حكم رهبر و مقتدايش مبنى بر واجب كفايى بودن شركت در جبهه به التزام به آن پى برده بود براى فراگيرى فنون رزمى و نظامى عازم پادگان مرزن آباد سپاه پاسداران گرديد.

پس از دوران آموزشى و استراحت كوتاه به جبهه هاى غرب كشور (مريوان) روانه گشت و در كنار ديگر هم رزمان به پاسدارى از انقلاب همت گمارد.

بنا به شهادت رزمندگان در طول حضورش در جبهه خصوصياتى تحسين بر انگيز از او مشاهده مى شد كه تعجب ديگران را بر انگيخت، چرا كه علاوه بر انجام وظايف محوله با فداكارى و ايثار و اشتياق مسئوليت نگهبانى و گشت ديگران را نيز متقبل مى شد و در پاسخ تشكرشان مى گفت: "نياز به تشكر نيست چون من از اين كار لذت مى برم."

پس از اتمام ماموريت در منطقه و مرخصى مجدداً جهت شركت در عمليات به جبهه هاى جنگ تحميلى رهسپار شد و در عمليات غرور آفرين والفجر چهار دوشادوش ديگر هم رزمان به مقابله و مصاف با دشمن پرداخت.

در همين عمليات بود كه به آرزوى ديرينش، يعنى رسيدن به درجه رفيع شهادت نايل آمد و در 30 مهر ماه سال 1362، در اثر اصابت تركش به قلب و ساير اعضاى بدن، اين زمين خاكى را رها كرد و با ديگر شهيدان گلكون كفن، در بهشت برين همراه شد.

منبع: كتاب شگفتى شكوفه هاى (على اكبر خاورى نژاد) صفحه 66/

انتها‌ى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده