شنبه, ۲۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۴۵
به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو *** بپای گل منشین آنقدر که خار شوی*** از دیده برفت و خود ز دل نیز رود *** از دل برود هر آنچه از دیده برفت*** نامه سهل است نوشتن به تو لیکن ترسم *** که تو آن نامه نخوانی که در آن نام من است...
اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید احمد آقامحمدی/ دوم تیر 1340، در روستای خنجین از توابع شهرستان همدان چشم به جهان گشود. پدرش محمد(فوت 1347) و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. شغلش آزاد بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. نوزدهم شهریور 1360، با سمت تک تیرانداز در شرهانی توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب و شکم، شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

اشعار سروده شده شهید «احمد آقامحمدی» را در ادامه می خوانید؛

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو *** بپای گل منشین آنقدر که خار شوی

از دیده برفت و خود ز دل نیز رود *** از دل برود هر آنچه از دیده برفت

نامه سهل است نوشتن به تو لیکن ترسم *** که تو آن نامه نخوانی که در آن نام من است

جواب نامه ام از بس ز جانان دیر می آید *** جوانه گر میرود قاصد به کویش ببر می آید

ایکه از کوچه معشوقه ما میگذری *** بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

اگر عرشی بفرش آیی اگر ماهی بچاه افتی *** و گر بحری تهی گردی اگر باغی خزانه بینی

و گر بحری تهی گردی اگر باغی خزانه بینی *** چه باید نازش و مالش ز اقبالی و ادباری

که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی *** تر ا می بینم و میکنم زیارت میشود بسردم

مرا می بینی و هر دم زیارت میکنی در دم *** ندارم دستت از دامن بجر در خالدان غم

چو بر خاکم گذاری آری بگیر دامنت دستم *** بر دل مسکین من پرواز مشکین زلف او

هست چون پروانه شاهین بر سر کبک دری

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

سر زمینی است که ایمان فلک رفته بباد*** هر که شیرین طلبد قلبش زند چون فرهاد

جانا دل من در هوس روی تو باشد*** هر جا که روم میل دام سوی تو باشد

در مسجد اگر بهر عبادت بروم من*** محراب نمازم خم ابروی تو باشد

مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد*** اگر دم در کشم ترسم که مغز استخوان سوزد

منجم کوکب بخت مرا از برج بیرون کن*** که من کم طاقتم ترسم زمین و آسمان سوزد

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

در درگه وصلش همه جویای وصالند *** تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

خوش آمدی و خوش آمد مرا ز آمدنت *** هزار جان گرامی فدای یک قدمت

گردش گردون به هر لیل و نهار *** میبرد از ما هزار اندر هزار

دور هر کس چون روزی بیش نیست *** عکس افکندم که ماند یادگار

گفتی که به پیری چو رسم توبه کنم *** ترسم که جوان روی به پیری رسی

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی *** هر لحظه بهر چشمی شوری دگر انگیزی

صد بزنم بیارایی هر جا که تو بنسینی *** صد شهر بیا شوبی هر کجا که تو برخیزی

تو ز اشتباه روزی قدمی به خانه ام نه *** که رسد دلی بکامی چو کنی تو اشتباهی

دل عاشقان مسکین بترس از آن دم *** که شبی نیازمندی بکشد ز سینه آهی

ابزی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست *** خانه بر هم زدن این دل دیوانه ز چیست

ـــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

به دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست *** غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست *** ز آشنایان کهن یار و پرستاری نیست

تو تماشاگه خلقی و من از باده شوق *** مستم آنگونه که یارای تماشایم نیست

ز دامان چمن بسوی بهاری بر نمی خیزد *** از این گلشن نوای مرخ زاری بر نمی خیزد

چشمان از سر مهریهای او افسرده شد جانم *** که آتش گر شوم از من شراری بر نمی خیزد

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم *** ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم

بمان من اگر صد هزار دوست گزیدی *** به دستی که بجای تو دیگری نگزیدم

بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم *** بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم

بگو تا صبح مده پندم گذشت از کار کار من *** حدیث عشق کوته کن که رفت از دست یار من

بروز بی کسی همشایه من سایه من بود *** ولی آنهم ندارد طاقت شبهای تار من

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

پروانه صفت دیده به او دوخته بودم *** وقتی که خبردار شدم سوخته بودم

اگر تو زهر دهی بیا شامم *** به شرط آنکه بدست رقیب نسپاری

ای که می پرسی ز من کانماه را منزل کجاست *** منزل او در دل است اما ندانم دل در کجاست

بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق *** یوسف از دامان پاک خود به زندان می رود

ز بسکه داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ *** دلم بحال دل هیچکس نمی سوزد

ـــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

حالت سوخته را سوخته دل داند و بس *** شمع دانست ز جان دارن پروانه چیست

خبر ما برسانید به مرغان چمن *** که هم آواز شما در قفسی افتادست

خدا را ای رقیب امشب زمانه دیده برسم به *** که من بالعل خاموشش نهادی صد سخن دارم

ثمری گر ندهد آه، فغان خواهم کرد *** اثری گر نکند ناله، دعا خواهم کرد

چه حاجت بود شمع افروختن در بزم او یا رب *** چو از عکس رخش عالم پر از مهتاب میدیدم

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اسناد فرهنگی/ سرودهای شهید «احمد آقامحمدی»

دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت *** سببی ساز خدایا پشیمان نشود

دل از درد جدایی می کند آهی و می گوید *** که تنها عجب در دلیست داد از دست تنهایی

ذوق ایام سباب از فلک پیر بپرس *** که نداند بجز از پیر کسی قدر شباب

حکایت ها با وی از دل بیتاب میکردم *** اگر با سنگ می گفتم دلش را آب میکردم

جان من چون در نمی آید به نطق *** شرح حالم اشک خونین من است

ــــــــــــــــــــــــ

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
سید صادق حسینی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
0
1
ممنون. هیچ منبعی جز اینجا پیدا نکردم
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده