انتشار همزمان با سالروز شهادت شهيد محمدحسين مهدويان دلاور
یکم اردیبهشت 1344، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش محمدمهدی (فوت 1349) و مادرش حافظه نام داشت

 وصيت نامه  
رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولىاولا متذكر بشوم كه من اين بنده حقير و روسياه پيش خدا كوچكتر از آنى هستم كه بتوانم پيامى براى اين امت پرخروش همچون درياى خروشان بتوانم حرفى بزنم چونكه امام عزيزمان در سخنانشان فرمودند كه زبان من قاصر است كه بتوانم زحمات و ايثار اين مردم را توصيف كنم اما بر اينكه نوشتن وصيت نامه بر هر فرد مسلمان واجب است من هم چند كلامى سخن مى‌گويم.
و سلام بر تو اى شهيد كه معبودت را به من شناساندى و از تو مى پرسم كه اى شهيد در نماز عشق با خداى خويش چه گفته‌اى كه اينطور تو را به پيش خويش خواند، مرا هم يارى كنيد.
و درود و سلام بر شما پدران و مادران و خواهران و همسران شهدا، بر شمائى كه با زبانتان، با صبرتان و سياهى چادرتان مشت محكمى بر دهان تمامى ياوه گويان شرق و غرب و مزدوران داخليش كوبيديد و اين فكر خام را از سر تمامى كشورهايى كه خيال مى‌كردند ايران در يك حمله شكست مى‌خورد اينان اين را نمى‌دانند كه در اسلام كلمه‌اى به نام شكست نداريم.

(متن وصيت نامه)  چه شيرين است شهد شهادت. خدا را شكر مى‌كنم كه شهادت را نصيب اين بنده گنهكار كردى و در حيرتم كه معبودا چطور مرا طلب كردى منى كه شكرگزار نعمتهاى تو نبودم و هميشه كفران نعمت مى‌كردم، منى كه آنقدر گناه كردم چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و چقدر نافرمانى كردم چطورى طلب كردى و از تو مى‌خواهم اى رحمان، اى خداى بزرگ و رئوف، توبه مرا قبول كرده و بيشتر مرا به راه خودت هدايت كنى، انشاء الله.
خدا، صد هزار مرتبه شكر مى‌كنم كه من در ميدان جنگ مصاف با دشمنان اسلام كشته شدم و به شهادت رسيدم و باز شكر مى‌كنم كه در پشت جبهه در خيابان با موتور و ماشين خلاصه هزاران بلائى كه كه واقعا مايه ننگ است بر همه كه در پشت جبهه در حوادث ناگهانى كشته شوند.
اى كسانى كه نق مى‌زنيد انقلاب چه كرد، جنگ براى چه ؟ بيائيد صلح كنيد، اين را بگويم كه صلح خيانت است و شمايى كه اين حرف را از روى آگاهى مى‌زنيد خيانتكار هستيد و در قيامت بايد جواب بدهيد.
و از تو پدر و مادرى كه از جبهه آمدن فرزندت جلوگيرى مى‌كنيد سؤال مى‌كنم آيا ترس دارى كه فرزندت در جبهه شهيد شود آيا اين را فكر نمى‌كنى كه مرگ در جبهه نيست بلكه شهادت است و شهيد به معناى شاهد.
مرگ  آن است كه در بستر باشد، در پشت جبهه باشد آيا فكر نمى‌كنى كه اگر فرزندت در شهر در حادثه يا بيمارى يا خلاصه هزاران بلائى كه گريبانگير انسان مى‌شود فرزندت در اين مواقع كشته شود اين مايه ننگ خودت و خانواده‌ات نيست ؟ آيا به خود نمى‌گوئى كه اى كاش فرزندم در جبهه بود و در راه اسلام شهيد مى‌شد و تو را هم شفاعت مى‌كرد.
و همچنين تو خانمى كه از آمدن شوهرت جلوگيرى مى‌كنى اين را بدانيد كه هرچه خواست خدا باشد همان مى‌شود پس هنوز كه دير نشده است فرزند و شوهرت را آماده جهاد كن و به ميدان جنگ رهسپارش.
به برادران بسيج :
خدمت كليه برادران بسيج سلام عرض مى‌كنم. سلام بر شمائى كه دشمن از حضور شما به  وحشت دارم و هرچه تلاش دارد كه شماها را از هم جدا كند نمى‌تواند. اى برادران بسيج، اى  پايگاههاى مقاومت، من از شما التماس دعا دارم و من از شما عاجزانه مى‌خواهم كه هميشه فكر خدا و به فكر پيام و خون شهدا باشيد، از خدا و ائمه اطهار و خون شهدا هيچگاه يادتان نرود بلكه ما همگى‌مان اين پيروزيهاى در جبهه و تجربه‌هايى كه در جنگ براى نابودى دشمن زبون به كار مى‌بريم همه و همه از خون اين شهدا است پس چرا با يك خلاف كوچك تمامى اجر و مزدى كه پيشگاه خدا داريد از بين ببريد، از شما عاجزانه مى‌خواهم در بين مردم خيلى خيلى خاضع و خاشع باشيد و مواظب اعمال خودمان باشيم كه با يك خلاف كوچك هرچند هم كوچك باشد در نظر خودمان بدانيد كه يك ضربه محكم بر پيكر انقلاب و بى‌اعتنائى به خون شهدا و خانواده‌هايشان است. 
آرى بسيج مدرسه عشق است، بايد در اين مدرسه خوب خودسازى كنيم تا كه در دانشگاه كربلا به عنوان يك دانشجو عاشق حسين (ع) پذيرفته شويم همانطورى كه شهدايمان خودشان را ساختند و رفتند. برادران عزيز بسيج و به ويژه پايگاه مقاومت شهيد هاشمى‌نژاد، بايد ما در بين مردم عادى الگو باشيم و حضور شما در جبهه واجب است، نشستن در پشت ميزها و در پايگاهها و نتيجه‌گيرى و تصميم‌گيرى براى جنگ فايده ندارد بايد عمل كرد و تا جائى كه توان داريد در جبهه شركت كنيد.
در آخر از كليه برادران باز هم عاجزانه مى‌خواهم كه هميشه به حرف مسئولان و فرمانده‌هانشان گوش دهند و عمل كنند، برادران از پيامهاى گهربار امام عزيزمان فراموش نكنيم، اين را بدانيد كه سخن امام بى‌پايه و اساس نيست هر سخن امام و هر نفس او براى اسلام است و هر جمله ايشان زندگى‌ساز، نه زندگى دنيوى بلكه اخروى.
و امام عزيزمان فرمودند : اطاعت از فرمانده‌هانتان چه در پشت جبهه و چه در خط مقدم واجب است و همچنين قرآن مى‌فرمايد :
اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم برادران عزيزم، نور چشمانمان در پايين، از شما عاجزانه مى‌خواهم كه هر كس چه بسيج و چه فرد عادى اگر عكس من را به عنوان  يادبود در خيابانها ديديد و من به شما بدى كرده بودم حرف بدى، كردار زشتى، رفتار ناشايستى ديده‌ايد مرا ببخشيد و محض رضاى خدا مرا عفو كنيد و پيشگاه امام رضا (ع) مرا شفاعت كنيد و من هم اگر بدى از هركسى ديده بودم البته هيچكس به بدان بدى نمى‌كند باز هم من مى‌بخشم، خداحافظ.
اى كسانى كه در اين موقعيت از زمان در اين انقلاب به هر نحوى نافرمانى امر خدا و رسولش را مى‌كنيد، بيائيد توبه كنيد و هنوز كه دير نشده است در دانشگاه كربلا ثبت نام كنيد و خود را بسازيد من كه در جبهه ساخته شدم بيائيد ببينيد حقيقت، معنويت و ايثار برادران را ببينيد چطور براى شهادت از هم سبقت مى‌گيرند.
از مسئولين عزيز مملكت اين ياران امام و ياوران امام زمان مى‌خواهم كه هرچه سريعتر با اين ضد انقلابها و جرثومه‌هاى فساد ( بى‌حجابى ) سخت مبارزه كنيد و اين كشور را پاك كنيد و به صاحب اصلى‌اش امام زمان (عج) تحويل دهيد.
به خانواده عزيزم :
خدمت مادر عزيز و بهتر از جانم سلام. اين آخرين سلام من است كه از طريقه وصيت نامه به شما مى‌كنم اميدوارم كه بپذيريد. مادر جان، من در اين مدت عمرم كه از خدا گرفته بودم فرزندى خوبى براى شما نبودم اميدوارم مرا ببخشيد. مادر جان، از اينكه من شهيد شدم ناراحت نباشيد و خوشحال هم باشيد كه امانتى كه خدا به شما داده بود به خودش باز گردانيديد.
مادر جان، از اينكه مجيدمان شهيد شد، با اينكه برادر كوچكمان بود او بر حسب ظاهر كوچك بود بلكه او بزرگتر از آنى كه ما فكر كنيم بود، او بر مركبى سوار بود كه از ما همه سبقت گرفت و قله بزرگ انسانيت رسيد پس خوش به حال هر كسى كه به او برسد.
مادر جان، بايد كه راه مجيد و محمد و محمدرضا و مجيدها و محمدها را ادامه داد پس هرچه زودتر اين راه فكر ندارد من هم رفتم و به اين قله رسيدم. مادر جان، دلتان براى من نسوزد كه تازه داماد بودم دلتان براى مظلوميت حسين (ع) بسوزد، براى حسينى كه در صحراى  كربلا على اكبر، على اصغر، برادرش ابوالفضل و حبيب بن مظاهر را داد و هر يك را خودش به سر نعششان مى‌رفت به خيمه‌ها مى‌آورد. مادر جان، از بابت من قومان و خويشان و دوستان را سلام برسانيد و از بابت من حلال بودى طلب كنيد.
خدمت برادران عزيزم سلام عرض مى‌كنم اميدوارم كه نگذاريد كه لوله داغ اسلحه سرد شود بايد راه شهدا را ادامه داد. از شما مى‌خواهم كه مجالسى كه براى من گرفته مى‌شود خيلى خيلى ساده باشد هيچ كمكى اگر از طرف دولت شد قبول نكنيد.
برادرانم، اميدوارم كه كسانى كه نق مى‌زنند به هر نحوى كه انقلاب ضربه بخورد براى مجالسم دعوت نكنيد، مجالس دعا كميل و توسل هر چند وقت يك بار بگذاريد آواى دلنشين قرآن بلند باشد.
در ضمن اين را هم بگويم كه اگر جنازه‌ام نيامد بايد خوشحالتر باشيد چونكه ثوابش بيشتر است، بگذاريد جنازه بى‌ارزشم خوراك گرگان و كركسها و تمامى جنبنده‌هاى روى زمين باشد، جاى بسى افتخار است كه جنازه‌ام خوراك حيوانات مى‌شود.
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم                                                        روشنائى بخشم به جمعى و خودم تنها بسوزموصيت شخصىمادر جان، وسايل شخصى خودم را از جمله لباس، لوازمى كه از جبهه و دولت  به من رسيده است و در خانه دارم به جبهه بازگردانيد همه چيز لباس كار، پوتين اوركت، ووو به جبهه بازگردانيد.
انگشترم كه در ساك است با ساعت بفروشيد و بدهيد حق مظالم بدهيد حق المظالم و چون حق به گردن است.

والسلام على من اتبع الهدى خداحافظ  ـ  خداحافظ  ـ  خداحافظ مادر جانخدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار

منبع: پرونده فرهنگی شهداء اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امورایثارگران خراسان رضوی




 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده