در سالروز شهادت شهيد غلامعلي دوستي
دوم فروردین 1341، در روستای جرخشک کلاته‌منار از توابع شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش نوروزعلی، معمار بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند

1301309‏ غلامعلى دوستى

بسمه تعالى‏آنانكه در راه خدا كشته شدند خدا هرگز رنج و اعمال آنها را ضايع نگرداند ( قرآن كريم )

پيكار كنيد براى احراز حق و بگذاريد بجاى ذلت و ننگ دامن و كفن شما آغشته بخون بدنتان باشد (على (ع))

بايد عزيزان خود را فداى اسلام بنمائيم ( امام خمينى )

هم اكنون بيش از يكسال و اندى است كه از جنگ ايران وعراق ميگذرد و ارتش مزدور بعث بسركردگى آمريكاى جنايتكار توسط عامل مفسدش صدام يزيد چه عزيزانى را كه از ما امت شهيد پرور توسط بمبهاى خود كه بر سرشان ريخت از ما گرفت و دست كثيفش را به خاك پاك ميهن اسلامى عزيزمان زد پس از تحمل اين همه درد و رنج كه هر روز شاهدش بوديم و اينك ديگر صبر و تحمل من بسرآمده و همراه برادران بسيج مشهد الرضا (ع) به جنوب كشور ميرويم تا به نداى هل من ناصر ينصرنى امام شهيدم حضرت حسين (ع) لبيك گفته و عملا گفته خودم را ثابت نمايم و به گفته رهبر عزيزمان خمينى بت شكن چه بكشيم و چه كشته شويم پيروزيم

و اما پدر و مادر عزيزم شما منتظر آمدن من نباشيد چون من منتظر شهادت بودم و به آن رسيدم مبادا كه به مرگ من بگرييد بلكه بخنديد كه از خنده هاى شما دشمن به وحشت خواهد افتاد و سريعتر نابود خواهند شد اميدوارم كه خداوند بزرگ مرا در جمع شهدا قرار دهد

پدر و مادرم بدانيد تمام كسانيكه در سنگرهاى اسلام از حريم جمهورى اسلامى دفاع ميكردند لبهايشان از دعا خشكيد و رخسارشان از بيداريهاى شب زرد گشت اما به چهره هاى آنان همواره غبار پر طراوت تواضع نشسته بود آنان برادران من اينچنين كسانى بودند كه رفتند پس براستى سزاوار است كه تشنه ديدارشان باشم مادرم هر وقت بفكر من افتادى بياد آرمادران فرزند در آغوشى كه بسوى گلوله هاى مسلسل شتافتند بيادآر پدران و مادرانى را كه در راه اسلام و انقلاب اسلامى چندين فرزند خود را قربانى كردند و اما شما اى برادرانم سلاح بر زمين افتاده ام را برگيريد و در سينه تان بفشاريد كه تنها يادگار من است و بايد گلوله هاى سربى‌اش را بر قلب دشمنان اسلام فرود آوريد و جاى خالى ام را در سنگر پر كنيد كه امروز درخت اسلام بخون من و شما نيازمند است

برادرانم لاله اين آلوده برنگ است هنوز پس از دست نينداز كه جنگ هست هنوز

و شما اى خواهرانم بدانيد كه سياهى چادرتان از خون سرخ من برادرتان رنگين تر است سربلند باشيد كه لااقل يكنفر از اين خانواده شهيد شد عزيزانم پدر ومادرم برادرانم و خواهرانم قومان و خويشان و دوستان عزيزم ميدانم براى آمدنم لحظه شمارى ميكنيد ولى من به ميهمانى خدا دعوت شده و ميروم خدايا شهادتم را در راه اسلام و قرآن را كه خارى در چشم دشمنان است از من و پدر و مادرم بپذير.

در آخر از شما پدر ومادر عزيزم ميخواهم كه نوشته هاى اول وصيت نامه ام را كه با توجه به آيه هاى قرآن و سخنان معصومين و امام امت خمينى عزيز را پيروى كنيد و هيچگاه آيه شريف انا لله و انا اليه راجعون را از ياد نبريد و هميشه زمزمه كنيد ضمن خداحافظى اميدوارم كه مرا حلال نمائيد زيرا كه خداوند مرا نزد خود خوانده است.

خداحافظ همگى شما عزيزانم

‏امضا ـ غلامعلى دوستى 17‏/10/60‏به اميد پيروزى نهائى انقلاب اسلامى ايران برهبرى نائب الامام خمينى بت شكن

وصیت نامه شماره 2

حضور محترم پدر و مادر عزيزم

پس از عرض سلام سلامتى شما را از درگاه خداوند بزرگ خواستارم اى مادر عزيزم كه تو مرا در اين جهاد مقدس يارى نمودى اميد اين از شما دارم اگر من در اين راه كشته شدم اميدوارم مرا حلال كنى پدر عزيزم سخنى با شما دارم شما كه هميشه غمخوار من بودى مرا به پيچ و خمهاى زندگى و راستيها و كجرويها آشنا كردى اميدوارم مرا ببخشى

منبع: پرونده فرهنگی شهداء اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امورایثارگران خراسان رضوی




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده