نوید شاهد خراسان رضوی : برای تشیع جنازه ام خواهش می کنم همه با چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید
بسم رب الشهدا

معرفی شهید مدافع حرم :

بسیجی پاسدار امیر سیاوشی

تکاور نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

تاریخ تولد : ۱۳۶۷/۳/۱۵

محل تولد : تهران

وضعیت تاهل : متاهل

تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۲۹ (مصادف با شهادت امام حسن عسگری «ع»)

تاریخ رجعت پیکر : ۱۳۹۴/۱۰/۶

محل شهادت : سوریه ، حلب

محل دفن : آستان مقدس امامزاده علی اکبر چیذر

شخصیت مورد علاقه : رهبر معظم سید علی خامنه ای

شهید مورد علاقه : شهید سید احمد پلارک

مداح مورد علاقه : حاج محمود کریمی

صفات بارز اخلاقی : مهربان، شوخ طبع، صبور، خنده رو، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، صادق و بی ریا

علایق : فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول محرم

قسمتی از وصیت نامه شهید : برای تشیع جنازه ام خواهش می کنم همه با چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و همسر عزیزم هر روز به دیدارم بیایند.

خاطره به یاد ماندنی برای شهید : دیدار مقام  معظم رهبری  

تکیه کلام : یا علی مدد

دو بیتی مورد علاقه : 

     شکر خدا که در پناه حسین ایم

                   عالم از این خوب تر پناه ندارد

۲۰ روز دیگر عروسی امیر بود که پرکشید

شهید امیر سیاوشی شاه عنایتی دو سال با همسرش ریحانه قرقانی عقد کرده بودند عشق و علاقه بین این دو آن قدر زیاد بود که همه آرزوها و برنامه‌های چند سال آینده زندگی شان را با هم چیده بودند. قرار بود اگر پسردار شدند اسمش محمدطاها باشد و دخترشان را نازنین زهرا بگذارند.
امیر مثل خیلی از تازه دامادها عاشق زن و زندگی‌اش بود اما درست در زمانی که می‌خواستند زندگی مشترکشان را زیر یک سقف آغاز کنند، همه داشته‌های دنیایی را رها کرد و در اعزام به سوریه شهید شد. آنچه در پی می‌آید 

روایتی است از زندگی عاشقانه شهید امیر سیاوشی شاه‌عنایتی از زبان همسرش ریحانه قرقانی 

  زندگی به رسم شهدا
من انتخاب خود شهید بودم. در محله من را دیده و پسندیده بود. هر دو ساکن محله چیذر بودیم. یک محله سنتی و مذهبی. این محله از قبل انقلاب هم همین طور بود. مردمش زمان انقلاب، انقلابی بودند و زمان جنگ هم رزمنده. امیرم متولد ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۷بود، به قول خودش روز قیام خونین مردم علیه طاغوت به دنیا آمده بود. همسرم بعد از سه سال تحقیق پیشنهاد ازدواجش را با خانواده من مطرح کرد.
امیر خادم امامزاده علی اکبر چیذر بود و من را هم در آستان امامزاده دیده بود. من و امیر در تاریخ ۱۳خرداد ماه ۱۳۹۲با هم عقد کردیم. دو سال و نیم عقد بودیم و تازه قرار بود زندگی‌مان را شروع کنیم که به شهادت رسید. یعنی قبل از آغاز زندگی مشترکمان آسمانی شد.
من و امیر قرار گذاشته بودیم بدون مراسم و تشریفات، بعد از یک سفر مشهد و زیارت امام غریب زندگی‌مان را شروع کنیم. یک زندگی ساده به رسم و سبک زندگی شهدا. همیشه می‌گفتیم کیفیت بهتر از کمیت است و آرامش در زندگی از هر نعمتی بالاتر است.
شاگرد ممتاز
امیر از تکاوران نیروی دریایی سپاه بود و از شاگردان شهید محمد ناظری. یک شاگرد نمونه و ممتاز. امیر از طرف بسیج اسلامشهر به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم اعزام شد. این راهی بود که خودش انتخاب کرد. بعضی وقت‌ها نیاز نیست تا عزیزت حرفی بزند باید حرف دلش را بی‌صدا بشنوی. باید گوش جان بسپاری.
  گارد حفاظت کشتی‌ها

شغل امیر طوری بود که به عنوان گارد حفاظتی کشتی‌ها به مأموریت‌های برون مرزی می‌رفت. همیشه احتمال شهادتش بود اما هیچ وقت از شهید شدن با من حرفی نمی‌زد اما چند ماه آخر گاهی حرف‌هایی می‌زد که همیشه با واکنش، اشک و اعتراض من روبه‌رو می‌شد. چند باری که گفت دوست دارد شهید شود من دلخور می‌شدم و می‌گفتم حق نداری زودتر از من بروی.
وقتی بی‌تابی من را می‌دید، می‌گفت: بسیار خب! شهادت لیاقت می‌خواهد، پس خودت را ناراحت نکن. سرش را خم می‌کرد و می‌گفت اصلاً با هم شهید می‌شویم و می‌خندید. من خیلی به امیر وابسته بودم و همیشه از این دوری که شرایط کارش ایجاب می‌کرد، ناراحت بودم. حتی زمانی که داخل خاک خودمان به مأموریت می‌رفت امکان نداشت دو ساعت از هم بی‌خبر باشیم. همیشه یا زنگ می‌زد یا پیام می‌داد که حالش خوب است و نگرانش نباشم.
  من ماندم  با همه بی‌تابی‌ام
ما هر شب با هم بیرون می‌رفتیم. اگر نمی‌توانست شب بیاید یا هیئت داشت، حتماً ناهار به دیدن من می‌آمد و با هم ناهار می‌خوردیم. یک روز با هم بیرون رفتیم. در راه بودیم که امیر گفت می‌خواهد به هند برود و این سفر یکباره پیش آمده است. در اصل می‌خواست به سوریه برود و نمی‌خواست به من بگوید که قرار است کجا برود. با هم رفتیم تا با ماشین کمی بگردیم. دراین میان من بودم و امیر و همه داشته‌ام که حالا داشت به سفر کاری می‌رفت و من بودم با همه بی‌تابی زنانه‌ام





برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۲
انتشار یافته: ۴
علیر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
0
2
روحش شاد من امروز مراسم تشییعش را بعد از چندسال از شهادتش در پیج دوستم دیدم،دنبال بیوگرافیش بودم که با این متن شما روبرو شدم حرفی دارم که دوست دارم انرا بگویم مدافع حرم نه مدافع سوریه است نه مدافع بشار اسد بلکه مدافع حرم یعنی مدافع حرم اسلام این انچیزی است که خیلی ها به ان دقت نمیکنند حرم اسلام میدانید چرا به این شهدا شهدای مدافع حرم حضرت زینب می گویند چون در صحرای کربلا بعد از شهادت امام حسین (ع) ویارانش دشمن شروع به حمله به حرم اهل البیت کرد تنها کسی که در این زمان به فکر زن وبچه ها بود حضرت زینب بود اگر مقاومت نمی کرد همه کشته می شدند وماجرای کربلا در خود کربلا باقی می ماند وکسی از اصل حقیقت باخبر نمیشداتفاق می افتاد الان ما مسلمانان هم در چنین شرایطی قرار داریم کفار با ما سرجنگ دارن به اسم اسلام ومسلمانی (داعش) مظلومان را می کشد الان این مدافعان حرم هستند که همانند بانویشان حضرت زینب (ع) از حرم اسلام با خون خودشان دفاع می کنند
شفیعی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۲۴ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۷
0
3
سلام، بسیارزیباودلنشین بود.خوشابه حال این شهید.چون هیچ وقت ازشهادت حرف نمی زده ولی چندماه آخرعمرشریفشان درموردشهادت صحبت کردن وآخرم به آرزویش رسیدولی من که سالهاست درموردشهادت حرف می زنم می ترسم.ازاین شهیدعزیزمی خواهم همان طورکه خودش رابه من شناساندشفاعتم رابرای شهادت. وکربلای شدنم پبش خداوندمتعال بکند.انشاالله.صلوات
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۴
0
2
خدایش بیامرزد
با بانوی دوعالم خانم فاطمه زهرا محشور شود
محب مجلس انس با شهدا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۰
0
1
سلام بر شهید و بر پدر و مادر شهید ،
خدایا گناهان ما را چه در خفا و چه آشکارا ببخش و رحمت و عنایت خاصه خود را بر ما ببارن
ما را شرمنده شهداو خانواده هایشان نفرما ،
آمین رب العالمین !
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده