گفتگو با بهجت رضوی خواهر شهید محمد تقی رضوی به یاد مادرش که به تازگی از دنیا رفته است
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۱۰
چند سال پیش بود که نزدیکی های سالگرد شهادت شهید محمد تقی رضوی توفیق پیدا کردم به ملاقات مادرش بروم زنی که از تبار سادات حسینی بود و نسب همسر و فرزندانش نیز به سلسله سادات رضوی می رسد.
برابری عرق جهادگران با خون رزمندگان
چند سال پیش بود که نزدیکی های سالگرد شهادت شهید محمد تقی رضوی توفیق پیدا کردم به ملاقات مادرش بروم زنی که از تبار سادات حسینی بود و نسب همسر و فرزندانش نیز به سلسله سادات رضوی می رسد. یادم هست نگاه کردن به چهره مادری که سه دهه سکوت کرده، متانت و صبوری در رفتارش هویدا بود، دل انگیز بود. این دیدار را برای اطرافیانم نقل می کردم. متاسفانه چند روز قبل خبر دار شدم اشرف السادات، مادر شهید سید محمدتقی رضوی از دنیا رفته اند و باز هم آهی بر دلم ماند حسرتی که هیچ جایگزینی برایش پیدا نمی شود هر روز از جلوی میدان های بزرگ شهر در حالی عبور می کنیم که عکس شهید را می بینیم.
کسی که بزرگان جنگ، او را به عنوان یکی از صالحین و مقتدرین می دانند، کسی که با نقشه های خوب مهندسی، جان بسیاری را نجات داد. به همین دلیل هر چند می دانستم شاید شرایط خوبی برای مصاحبه در خانه شان فراهم نباشد اما از آنجایی که همیشه در خانه شهدا باز است سرزده ساعتی با دختر ایشان به گفتگو نشستم.

 خانم رضوی می دانم شاید شرایط خوبی برای گفت وگو نباشد، ما برای شما صبر زینبی از خداوند متعال خواهانیم، اما فکر می کنم شاید بهتر باشد برای شروع مصاحبه چند جمله ای درباره شهید رضوی بگویید هر چند نام این شهید همیشه در خاطره ها هست و خیلی ها استان خراسان را با ایشان می شناسند؟
برادرم سید محم دتقی رضوی در سا ل ١٣٣٤ به دنیا آمد من 12 سال از ایشان کوچک تر هستم. از هوش بالایی برخوردار بود و درکنار تحصیل به ورزش هم می پرداخت و به عنوان
عضو رسم یتیم فوتبال ابومسلم در مسابقات مختلف شرکت م یکرد. در یکی از همین مسابقات بود که مجبور شد از دست پسر محمدرضاشاه مدال دریافت کند که از این کار خودداری کر د و از دست دادن با او اجتناب کرد و خودش مدال را به گردن انداخت.
بعد از فار غالتحصیلی، پدر خدا بیامرزم پیشنهاد کرد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود؛ اما خودش قبول نکرد. در سال ١٣٥٦ برای انجام خدمت سربازی راهی تهران شد و پس از گذراندن دور ههای آموزشی به مشهد منتقل شد.
با بالا گرفتن انقلاب و فرمان اما مخمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان ها، ایشان هم
در اطاعت از امام از پادگان فرار و سربازان دیگر را به این کار تشویق کرد. از جلسات سیاسی و مذهبی آن زمان مقام معظم رهبری و شهید هاشمی نژاد در مشهد بهره می برد. در پا کسازی شهر مشهد از وجود ساوا ک نقش موثری داشت. بعد از انقلاب پروند ههای افراد انقلابی به دست مردم افتاد، معلوم شد که او نیز در لیست اعدامی های رژیم شاه قرار داشته است!
 بعد از پیروزی انقلاب بقیه سربازی اش را در کمیته گذراند و با شکل گیری جهاد سازندگی خراسان به عضویت این نهاد د رآمد و از بنیانگذاران آن شد.

چه وقت به جبهه رفتند؟
یادم هست وقتی جنگ شروع شد، ایشان هم به یکباره ناپدید شد، با توجه به اینکه کارمند جهاد سازندگی بود، جزء اولین کسانی بود که به همراه شهید چمران به دفاع از نظام پرداختند.
به عنوان اولین تجربه در امر مهندسی و رزمی، در عملیات طری قالقدس جاده ابتکاری از پشت تپه های ا.. .اکبر احداث کرد که نیروهای رزمنده با استفاده از آن جاده، دشمن را دور می زدند و با تصرف توپخانه دشمن به پیروزی رسیدند. ایشان پس از ماهها خدمت در مسئولیت فرماندهی مهندسی جهاد سازندگی جنگ، به معاونت فرهنگی مهندسی رزمی قرارگاه خات مالانبیا (ص) منصوب شدند و به هدایت مهندسی رزمی جنگ پرداختند.
یادم هست ایشان به ما می گفت هر قطره عرقی که قبل از عملیات در امر مهندسی رزمی ریخته شود، در عملیات های جنگ خو نهای کمتری بر زمین ریخته خواهد شد.
در نهایت در هنگام شناسایی منطقه عملیاتی کربلا ی ١٠درارتفاعات کو ههای سردشت بر اثر انفجار گلول ه توپی در روز سوم خرداد ١٣٦٦ به فیض شهادت رسید.

شهید خدمات زیادی در جنگ داشتند اما ما هیچ وقت ندیدیم که شما زیاد آن ها را نقل کنید؟
بله، همه مقامات کشوری می دانند که ایشان چه کسی بود و چه اخلاصی داشت. کسانی
بودند که هیچ وقت هیچ یادی از مادر شهید نکردند ما برای خودمان نمی گوییم اما همه از علاقه مادرمان به شهید خبردار بودند، باور کردنش برای برخی ها مشکل است اگر بگویم که ما هیچ وقت پا به بنیاد شهید نگذاشتیم حتی توی کنکور هم نگفتیم خانواده شهید هستیم مادرم می گفت آقا تقی برای رضای خدا رفته است نباید برایش قیمت زد. همه می دانند اگر ایشان بود نه الان که همان وقتی که جنگ تمام شد در جایگاه بالایی مثل وزارت قرار می گرفت و مسلما اگر بود نمی گذاشت یک سری اتفاق ها بیفتد.

یادم هست که دیدار با رهبری هم داشتید درست است؟

بله، پدرخدابیامرزم خدمت آقا رسیدند و مقام معظم رهبری هم به ایشان یک قرآن هدیه داده بودند. مقام معظم رهبری، شهید صیاد شیرازی و خیلی از بزرگان دیگر پیام هایی را در هنگام شهادت ایشان فرستادند.

از مادر بگویید، یکی از نکاتی که درباره خانواده شما برای خود من جالب است اینکه از امام رضا (ع) ارث می بردید این جریان را دقیقا توضیح می دهید؟
مشق ایثار در فامیلی مادرم دو سید آمده است یعنی جد درجد ما سید هستند و می رسند به امام رضا(ع). طور یکه از حضرت رضا(ع) هم ارث می بریم. یک پول مختصری هست که از سالی ٢٠٠تومان شروع شده تا الان که ٨٠ هزار تومان می شود و متعلق است به یک موقوفه از سلسله سادات رضوی که شجره نامه را از امام رضا (ع) گرفته اند و هر کدام از سادات رضوی که فرزندی به دنیا می آورد، اسمشان همانجا ثبت می شود و از این موقوفه سهم می برند.

این موقوفه کجاست؟

در خیابان کوهسنگی، جد ما می رسد به موسی بن المبرقع که در قم مقبره دارند.

شنیدم مادر خیلی دلبسته به شهید بودند، خاطره ای در این باره دارید؟
بله. اینقدر که شهید همیشه می گفت مادر از دعاهای توست که من به شهادت نمی رسم
اینقدر برایم دعا نکن. اصلا عملیات که می شد دل تو دلش نبود اینقدر دعا می خواند و به قدری نذر می کرد که خدا می داند. یادم هست سری آخری که شهید آمد و خداحافظی کرد و رفت، مادر یکباره گفت نمی دانم چرا این بار که رفتم حرم امام رضا(ع)، نتوانستم با سوز دل حاجت بخواهم حتما اتفاقی خواهد افتاد.
برابری عرق جهادگران با خون رزمندگان

آن وقت هنوز نمی دانستید ایشان یکی از فرماندهان ارشد جنگ هستند، درست است؟
بله، ما اصلا نم یدانستیم او در جنگ چه کاره است. هی چوقت هم تا بعد از شهادتش
نفهمیدیم.

پذیرش خبر شهادت ایشان در خانواده بخصوص مادر مرحومتان چطور بود؟
خیلی سخت بود، این خبر واقعا مادر را از بین برد. از همان زمان ناراحتی قلبیشان شروع شد ما تازه خان همان را عوض کرده بودیم. همین خان های را که الان م ینشینیم، شهید طراحی کرد و ساخت. آن وقت اینجا گاز نداشت و بیابان بود. خب زندگی خیلی سخت بود.
اما شهید گویی به فکر ما بود جوری طراحی کرد که چهارچوب خانه مقاوم باشد آخرین خداحافظی اش را هیچ وقت فراموش نمی کنم فروردین سال ١٣٦٦ بود مثل همیشه ابتدا به زیارت امام رضا (ع) رفت و بعد از تک تک فامیل بازدید کرد به نوعی برای حلالیت رفته بود. وقت خداحافظی مدام می گفت هر چقدر می خواهید من را ببوسید که این آخرین دیدار است اما ما می گفتیم ان شاءا... سال های سال همدیگر را خواهیم دید ولی خودش از شهادتش خبر داشت، البته بگویم قبل از آمدن به مشهد هم تلفنی گفته بود یک عکس برایتان م یآورم
که همه جا استفاده کنید و مطمئنم خیلی جاها این عکس نصب خواهد شد! و حرفش درست
شد عکسی که سال ها بعد همه جا منتشر شد همان عکس است.

پدرتان و برادرتان (شهید رضوی) همزمان در جبهه بودند، تحمل این وضعیت شماها و مادرتان چطور بود؟
آن زمان زنان طوری دیگر بودند تمام زندگی شان وقف اسلام بود ما با کمترین امکانات زندگی می کردیم. اصلا شهید یک اخلاقی داشت که وقتی می آمد مشهد، تمام جوانهای فامیل را دور خودش جمع می کرد و می گفت بروید جبهه.
پدرمان را هم با خودش م یبرد. بهش می گفتیم: چرا پدر را با خودت می بری؟ می گفت بگذارید بیاید تا گناهانش بریزد. نزدیک شش سال هر دو آنجا بودند. پدرمان در هنگام شهادت ایشان در همان منطقه بودند؛ اما نزدیک هم نبودند و به خاطر علاقه شدیدی که به آقا تقی داشت، همرزمانش نتوانسته بودند قضیه شهادت را بهش بگویند، با اینکه شهید دوبار تشییع شد و در تهران هم برایش مراسمی گرفته شد که حتی تلویزیون هم مراسم را پخش کردند؛ اما نگذاشتیم پدر این تشییع ها را ببیند.

خانم رضوی مقام معظم رهبری هم بارها تاکید کردند باید قدردان زحمات مادران شهدا بود به نظر شما این افراد چطور می توانستند چنین فرزندان صالحی را تربیت کنند؟
من یادم هست پدر و مادرم به شدت روی حلال حرام تاکید داشتند اصلا قدیمی ها انگار
زندگی شان فرق داشت مادر به قدری روی نماز اول وقت اصرار داشتند که بعدها که بزرگ تر شدیم دیگر یک جزء واجب از زندگی مان شد.
از سوره های کوچک قرآن شروع به حفظ کردیم برنامه هفتگی مان در دو سه نوبت به حرم به
هیچ وجه نباید ترک می شد چه زمستان و چه تابستان، یعنی باید مرتب به زیارت امام رضا(ع) می رفتیم. ببینید این چیزها این روزها کمرنگ شده است. تجملات اصلا در زندگی ما جایی نداشت حتی یادم هست شب داماد ی شهید ایشان سر کار بودن د و آن قدر دیر آمدن که همه میهمانها رسیده بودند. یک لباس بسیار ساده به تن داشتند؛ طور یکه همه، پسر عموی  را که کت و شلوار پوشیده بود، با داماد اشتباه می گرفتند. همین طور یادم است یکبار به ایشان پیشنهاد سفر حج و زیارت خانه خدا داده شد.
همگی ما از شنیدن این خبر خوشحال شدیم و به تدارک وسایل سفرش مشغول بودیم؛ اما چیزی به رفتنش نمانده بود که یک بار به خانه آمد و گفت من قصد رفتن ندارم، الان کار جبهه و جنگ از رفتن به حج واجبتر است. تازه نیازی نیست من به خانه خدا بروم، ا نشاءا... به همین زودی ها نزد خدا خواهم رفت.

حرف یا نکته خاصی هست که دوست داشته باشید، بگویید؟
مادرم سکوت کرد ما هم سکوت می کنیم اما ای کاش آن هایی که این روزها جای این شهدا را گرفته اند می دانستند با چه خونی معامله می کنند ای کاش بیشتر از این ها حرمت ها
را نگه دارند. خدا می داند بر دل این خانواده شهدا چه می گذرد، این ها نیاز به دلسوزی ندارند اما وقتی حرمت شکنی ها را می بینند بی قرار می شوند.

پیام مقام معظم رهبری خطاب به پدر شهید سیدمحمدتقی رضوی
شهادت مجاهد خستگی ناپذیر و سردار رشید اسام معاونت فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه خات مالانبیاء(ص) شهید بزرگوار محمدتقی رضوی را که پس از تلاشهای بزرگ و مخلصانه چندی نساله تحمل شدائد فراوان به لقاءا... پیوست، گرامی می داریم. شهادت دلیرمردان و آبدیدگان میدانهای الهی قله کمالی برای مجاهدت ها، مقاومت ها و فداکار یهای آنان است و مهر تایید و
قبول از جانب پروردگار بزرگ است تا در زمره نخبگان و برگزیدگان حضرتش درآیند و خلعت وصال پوشند و جاویدان نزد پروردگارشان مرزوق و متنعم شوند. اینجانب شهادت این لاله رسول خدا و حضرت علی بن موسی الرضا (علی هالا فوالتحی هوالثناء) را که در آستان مقدس و مبارک آن حضرت نیز غنوده است، به خانواده محترم، همشهریان عزیز و عموم مردم شریف خراسان
تبریک و تسلیت عرض می کنم و عل ودرجات و رضوان الهی را برای این شهید عزیز و اجر صابران را برای خانواده محترم ایشان از حضرت حق استدعا دارم.

منبع: ضمیمه ماهنامه فرهنگی و اجتماعی شاهد یاران / پیش شماره سه(گل نرگس) / بهمن ماه 13
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده