دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۸
آخرين باري كه ميثمي را ديدم، در «پنج ضلعي» بود.آتش دشمن از همه سو مي باريد. آسمان، زمين، بالا، چپ، راست، شرق و غرب. ايشان وضو داشت و من مشغول وضو شدم. از او خواستم كه منتظر من نماند و به سنگر پناه ببرد. اما هرگز شهامتش بدو اجازه نداد كه مرا تنها ترك كند.

سردار علی شمخانی، دبیر شوای عالی امنیت ملی و یکی از فرماندهان برجسته سال های دفاع مقدس دل نوشته ای در رثای شهید میثمی به یادگار گذاشته اند که تاریخ سال 1366 را بر خود دارد. یعنی زمانی که حدود یک سال از عروج خونین آن یار سفر کرده می گذشت. این متن پر احساس را با اندکی ویرایش می خوانید:

میثمی اینچنین بود... (دل نوشته ای از سردار علی شمخانی، در رثای شهید میثمی)

دوست، برادر، مرشد، استاد، همرزم عزيزي را آن روز ما به ابديت سپرديم. سبُكي تابوت او نشاني از روح بي گناه و جسم بي آلايشش بود. شايد هيچ سطر و برگي از كتاب تاريخ به نام مبارك ايشان مزين نشود و اين خصلت طبيعي جفاكار تاريخ و تاريخ نويسي است و اين [رسم] هماره [جاري] بوده است كه قهرمانان كتب تاريخي با قهرمان و اساطير واقعي و اصلي فاصله اي همچون كذب و راستي حاكم بوده است. و تاريخ يا از قهرمانان نامی نبرده، يا كه همة آ نها را به ياد نسپرده است، يا آنكه [اصلاً] قهرمانان واقعي را در حاشية خود جاي داده است. اما همانگونه كه همة قهرمانان واقعي را در حاشية خود جايي داده است، اما همانگونه كه همة قهرمانان تاريخْ مقرب خدا نيستند، گمنامان فراوان و بسياري نيز هستند كه در نزد حضرت حق رزقي دائمي دارند و ميثمي از آن معدود افرادي است كه: تعريف راستين و عملي [از] زيِ طلبگي بود.

فاعل به خير نهم] به دست برادر مؤمنش بود. خواهندة خير نه براي خودش كه براي ديگران بود.

با نام و لقب و شهرت همواره دشمني سرسختي داشت. هرگز به كسي برويد نگفت، و من كلامي به جز بياييد از او نشنيدم.

او را هرگز شهيد نكردند، بلكه ميثمي [خودش] شهيد شد.

والحق ميثمي بايد نمايندة امام باشد و اين مقام بايد از آن ميثمي باشد. و ما با ريسمان ميثمي به روحانيت متصليم. و پيوند بدين ريسمان تنها راه چنگ زدن به سعادت است.

آخرين باري كه هيكل نوراني و سبكبال ميثمي را ديدم، در «پنج ضلعي » بود. آتش دشمن از همه سو مي باريد. آسمان، زمين، بالا، چپ، راست، شرق و غرب. ايشان وضو داشت و من مشغول وضو شدم. از او خواستم كه منتظر من نماند و به سنگر پناه ببرد. اما هرگز عزت نفس و شهامتش بدو اجازه نداد كه مرا تنها ترك كند. تا اين كه با هم در حالي كه جمع كثيري از رزمندگان در اطراف كانال ها به سر مي بردند، به كانا لهاي اطراف پناه برديم. اما او رفت و ما...

خسته از جلسات و بحث و بررسي ها. به گوشه اي از

قرارگاه خزيده بودم كه او وارد شد در حالي كه در

دفترش حامل سه حديث بود.

شمخاني؛ خدا قوت.

اينها را بخوان.

خستگي ات تمام مي شود.

قال رسول الله )ص(: ولولا ان اشق علي امتي ما فعمدت خلف سريه؛ و اگر بر امت من سخت و دشوار نبود، بعد از هر عمليات، عمليات ديگري را شروع مي كردم. و ميثمي خود اينچنين بود.

خستگي را مرخصي داده و مرگ را ترسانده بود.

روحش شاد.

مقامش عالي تر.

وجودش در ركاب رسول خدا)ص( باد.

والسلام

شمخاني، شنبه شب، ساعت 9 بعد از ظهر

1366/9/21


منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 113

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده