بانك سوژه ايثار و شهادت (110)
چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۹
احمد علي برهاني از فعالان انقلابي است كه مبارزات زيادي را بر عليه رژيم شاه در دهۀ پنجاه شمسي ترتيب داده است. او در سال هاي نزديك به وقوع انقلاب اسلامي توسط رژيم دستگير و مورد شكنجه قرار مي گيرد اما از دادن اطلاعات خودداري مي كند...


احمد علي برهاني
از فعالان انقلابي است كه مبارزات زيادي را بر عليه رژيم شاه در دهۀ پنجاه شمسي ترتيب داده است. او در سال هاي نزديك به وقوع انقلاب اسلامي توسط رژيم دستگير و مورد شكنجه قرار مي گيرد اما از دادن اطلاعات خودداري مي كند. او خاطرات جالبي از مبارزات خود دارد كه به دو مورد آن اشاره مي شود:
سال 1348 و 49 با همفكري آقاي عبدالله اسلامي و شهيد اندرزگو فعاليت هايي را با بيت آيت الله پسنديده برادر بزرگوار حضرت امام (ره) عليه رژيم پهلوي با الهام از انديشه هاي امام خميني(ره) آغاز كرديم.

 مهمترين فعاليت گروه ما توزيع رساله امام و كتاب ولايت فقيه ايشان، سر زدن به تبعيدي ها و جمع آوري پول براي متدينين از طريق بيت آيت الله پسنديده بود همچنين براي انجام سخنراني در جمع انقلابيون و مردم به نقاط مختلف كشور مي رفتيم. از اواخر سال 53 و اوايل 54 زندگي مخفي ما به همراه شهيد اندرزگو آغاز شد. اين در شرايطي بود كه آقاي اسلامي از همكاران ما توسط ساواك دستگير شده بود و زير سخت ترين شكنجه ها براي لو دادن مخفيگاه ما قرار داشت اما ايشان چيزي نگفت. در سال 54 توسط شهيد اندرزگو به شخصي در شيراز معرفي شديم قرار شد نقشه زدن رئيس ساواك شهر قم را به مرحله اجرا در آوريم. چرا كه وي در آن ايام بسياري از بچه هاي انقلابي را زير شديدترين شكنجه ها در ساواك قم به شهادت رسانده بود. آقاي اندرزگو با اين نقشه به شدت مخالف بود و مي گفت با ترور اين فرد، شخص خشن تري را به جاي وي مي آورند. ايشان همچنين معتقد بود كه اگر قرار است كسي مورد حمله قرار بگيرد.

اين شخص شاه است تا اگر ضارب جان خود را از دست داد ارزشش را داشته باشد.
در شيراز به شخصي به نام اسماعيلي معرفي شدم و قرار شد وي از طريق نفوذي كه در ارتش دارد مرا به شكارگاه شاه در سرخه حصار برده و در آنجا پنهان كند. در اين خلال نقشه زدن شاه را نيز برنامه ريزي كردم. بالاخره من از طريق اين فرد واسط به سرخه حصار رفته و در دل يك محيط نظامي كه اتفاقاً شاه نيز به آن رفت و آمد داشت، پنهان شدم. برنامه ما شكار شاه در يك فرصت مناسب بود و بنا بود طي اين زندگي مخفي حمله به شاه را از طريق شناسايي موقعيت هاي مختلف حمله به شاه و از طريق شناسايي موقعيت هاي مختلف ترور شاه در آن مكان عملي كنيم. مرسوم بود كه شاه در معيت محافظانش و از طريق هلي كوپتر به آن مكان رفت و آمد مي كرد. سلاح گاردي ها برنو و m1 ساخت سال 53 بود. انتظار ما براي ديدن شاه و زدن وي به درازا كشيد.
شخصاً و بدون وجود هرگونه تيم عملياتي متشكل از افراد، اين طرح را پيش مي بردم. چون توصيه شهيد اندرزگو بودكه اعتقاد داشت اگر يك نفر كار را انجام دهد با لو رفتن ماجرا اصل نقشه تباه نمي شود و نهايتاً فرد طراح شكنجه يا كشته مي شود بدون آنكه قضيه خراب شود. با طولاني شدن زمان ورود شاه به سرخه حصار تصميم گرفتم به صورت مخفيانه ديداري با خانواده ام در ساري داشته باشم و بلافاصله براي اجراي عمليات باز گردم. بي اطلاع از محاصره منزل پدري مان به خانه رفتم و ماموران بلافاصله مرا دستگير كردند و نقشه من براي ترور شاه فرصت پياده شدن پيدا نكرد.
پس از انقلاب با يكي از محافظان شاه كه هنوز هم زنده است صحبت كردم و گفتم آيا برنامه من براي ترور شاه در سرخه حصار امكان اجرا داشت يا خير؟ كه وي گفت امكان موفقيت شما بسيار بالا بود اما نمي توانستيد فرار كنيد و در دم كشته مي شديد.
اين محافظ شاه از جمله افرادي بود كه پس از پيروزي انقلاب با شاه به مصر رفت. وي تعريف مي كرد كه در ايام مريضي شاه روزي نزد وي رفت و به او گفت قصد دارم به ايران بازگردم. حال شما هر تصميمي بگيريد من عزم رفتن دارم و منصرف نمي شوم.

شاه گفت: خودت كه هيچ، اگر كسي هم مي خواهد با شما بيايد او را با خود ببريد. خلبان شاه و دو نفر ديگر هم گفتند ما نيز مي رويم.

شاه گفت: اين هواپيما را هم ببريد، من هواپيماي شخصي دارم.
محافظ شاه با مدرسه رفاه تماس گرفت و در نهايت موفق شد با مرحوم حاج احمد خميني صحبت كرده و به وي اعلام كند كه ما قصد داريم به ايران بياييم و اگر مي خواهيد دستوري عليه ما بدهيد از تصميم خود منصرف نمي شويم، نه كسي را كشته ايم و نه كار خاصي كرده ايم.
با اجازه حاج احمد خميني ما به ايران آمده و به محض پياده شدن از هواپيما يك راست به دفتر امام رفتيم. اين را خود امام خواسته بود.

 آنها رفتند و 3 نفر موفق به دست بوسي امام شدند و محافظ شخصي شاه موفق به اين كار نشد، چرا كه امام دست خود را بر روي سر فرد محافظ گذاشته و فرموده بودند: اگر اينها حق الناسي مرتكب نشدند من هم اينها را مي بخشم. اين محافظ نقل مي كند كه از دفتر امام خارج مي شدند يكي از بچه محل هاي وي كه او را مي شناخت فرياد زد اين درباري است و به سمت وي حمله كرد كه با دخالت به موقع حاج احمد، وي از دست مهاجم نجات يافت. بعدها شنيدم كه مهاجم به دستور حضرت امام اخراج شده است.


انتهاي پيام/ز
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده